eitaa logo
جریان شناسی فکری، فرهنگی، سیاسی
3.1هزار دنبال‌کننده
844 عکس
1.2هزار ویدیو
1 فایل
این کانال بمنظور آشنایی و تبیین جریانات فکری، فرهنگی، سیاسی ویژه کادرهای فعالین دانشگاه و مربیان مساجد راه اندازی گردیده است. ارتباط با ادمین : https://eitaa.com/Srfm50
مشاهده در ایتا
دانلود
با سلام 🌹ضمن عرض خوشامد به دوستان عزیز ♻️ قابل ذکر است که سلسله مباحثی با دو موضوع: 🔸مطالعات اسلامی در غرب 🔹سیر روشنفکری در غرب و ایران در این کانال در حال انجام است. برای دریافت این مباحث به پست های گذشته در این کانال رجوع فرمایید.
📚 مطالعات اسلامی در غرب ✍🏼 قسمت بیست و دوم: ادامه انگیزه های سیاسی و استعماری: 🔰 دیگر مستشرق پرآوازه ی فرانسوی، «لوئی ماسینیون» (۱۹۶۲ م) است که به عنوان مشاور حکومت فرانسه در امور اسلامی در وزارت امورخارجه فرانسه خدمت می کرد و در سال (۱۹۰۸ م) در بغداد به اتهام جاسوسی علیه دولت عثمانی دستگیر شد و حتی حکم اعدام او صادر شد، ولی جان سالم بدر برد. او که خود صریحا اعتراف کرده است: «من در ایام جنگ جهانی اول با حرارت و اشتیاق در خدمت دولت بودم و آرزوی فتح هرچه سریعتر مغرب را با قوت سلاح داشتم». وی یکی از افسرانی بود که در سال (۱۹۱۷ م) تحت فرماندهی ژنرال«آلنبی» وارد قدس شد. این ژنرال همان کسی است که پس از ورود به بیت المقدس گفت: «امروز جنگهای صلیبی به پایان رسید». ماسینیون بعد از جنگ جهانی اول، ماموریت جلب تمایل مسلمانان سوریه و لبنان به استعمار فرانسه را مطابق شرایط اشغال داشت ودر سال (۱۹۱۹ م) وزیر وقت امورخارجه فرانسه شخصا ماموریت تحقیق درباره قانون اساسی سوریه را به او واگذار کرد. 🔻در انگلیس نیز شرق شناسی و اسلام شناسی و باستانشناسی همواره پوششی برای اهداف سیاسی و نظامی و جاسوسی بوده است. بخصوص پس از ورود و سیطره انگلیس برهند، عده ای از مستشرقان در لباس سیاستمداران یا نظامیان در خدمت دولت بریتانیا قرار گرفتند و این پیوند تا بدانجا دامن گسترد که پاره ای از دولتمردان انگلیسی پیش از هر تصمیم سیاسی درباره شرق، مستشرقان را گرد می آوردند و با آنها مشورت می کردند. در اوایل قرن بیستم، «لرد کرزون» از جمله کسانی بود که اصرار زیادی بر تاسیس مدرسه مطالعات شرقی داشت؛ زیرا معتقد بود این عمل جزء ضروری تاسیس امپراتوری است و به حفظ موقعیت انگلستان در شرق مدد می رساند. 🔸«ادوارد براون» (۱۹۲۶ م) نیز که در مدح او به ویژه برای مطالعات ایرانی، سخنها گفته شده است و وجودش برای ایران «نعمتی خداداد، گنجی بادآورد و یکی از برکات نیکو و نادر طبیعت» شمرده شده است، در خدمت اهداف استعماری انگلستان بود و در عموم آثار خود به دنبال تحقق اهداف بریتانیا بود. تحقیقات او درباره «فرقه ی بابیه» درست در همین راستا صورت گرفت. تاکید او بر آریایی بودن نژاد ایرانی و نزدیک بودن آنها به اروپائیان و سامی بودن نژاد اعراب درست هنگامی مطرح شد که در ایران و عربستان نفت پیدا شد و ایجاد اختلاف میان ایرانیان و اعراب می توانست به ابزاری مهم در دست دولت بریتانیا تبدیل شود. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت شانزدهم 🔰 فلسفه اسکولاستیک در قرون وسطی این مکتب، از قرن نهم میلادی به‌ وجود آمد و تا قرن پانزدهم رواج داشت. این ابتدا تحت تاثیر تفکرات کشیشی به نام سنت اگوستین که وی نیز تحت تاثیر شدید اندیشه های نوافلاطونی در حوزه اسکندریه بود، واقع گردید. وی بنیان گذار بسیاری از افکار و سنت هایی است که از سوی کلیسا پذیرفته شد و در طول قرون وسطی به عنوان سنن اصلی مسیحیت در اروپا رایج بود. و به تعبیری نقطه اتصال تفکر یونان باستان و روم قدیم به سده های میانه است. 🔻واژه Scholastic از ریشه لاتین Schola به‌معنی مَدرَس است. در قرون وسطی، علم و حکمت تنها در مدارس و کلیساها تدریس می‌شد؛ بنابراین مجموعه علم و حکمت، منتسب به مدرسه (مدرسی) و به ‌نام اسکولاستیک معروف شد و طرفداران این مکتب نیز مَدرَسیّون یا رواقیّون لقب یافتند. رواقیّون کمتر می‌کوشیدند، تا مثل پدران روحانی و پدران اولیه کلیسا، مناسبات اقتصادی را به‌طور خالص درک کنند؛ زیرا برای آنان موضوع عمده، چگونگی انطباق و توافق رفتار اقتصادی با اخلاق مسیحیّت بود. 🔸هدف این مکتب، بسط و شرح تعالیم حضرت مسیح، به‌کمک فلاسفه یونان بود. بروز‌ اندیشه مدرسی، به‌ نظر عدّه‌ای از نویسندگان، اوّلین آزمون حضور دین در صحنه اجتماعی شمرده می‌شود. دو ویژگی کلی را برای این مکتب می‌توان برشمرد: ۱.‌ اندیشه ارسطو به‌ خوبی شناخته شد و آموزه‌های ارسطویی به‌عنوان عالی‌ترین مرجع فکری مدرسی‌ها مورد توجّه قرار گرفت. ۲. مکتب مدرسی، توجه خاص به استدلال قیاسی و احتجاج نظری داشت. 🔹نمایندگان مکتب اسکولاستیک توماس آکویناس : آکویناس بزرگ‌ترین فیلسوف قرون وسطی است؛ که در تمامی مدارس حکمت، سرآمد بود. او اهل ایتالیا بود و مدتی نزد آلبرت بزرگ، ملقّب به ارسطوی قرون وسطی، به فراگیری فلسفه ارسطویی مشغول شد. وی آن‌قدر ارسطو را تجلیل کرده بود، که بعدها کاتولیک‌ها مثل یک پیامبر به ارسطو اهمیت می‌دادند. وی مدتی به‌عنوان استاد دانشگاه پاریس به تدریس فلسفه و اخلاقیّات پرداخت. تعلیمات آکویناس، تلفیقی از فلسفه ارسطو با اصول مسیحیّت است. او در زمینه مالکیّت، ربح، قیمت، سود و مزد، مباحثی در کتاب "سیستم خداشناسی"خود ارائه کرده است. ویلیام اوکامی (۱۲۹۰-۱۳۵۰)؛ نیز از فلاسفه مدرسی‌ها در قرون وسطی به ‌شمار می‌رود. او اعتبار زیادی میان مدرسیان دارد. پویایی فکر او به‌گونه‌ای است که در عین قرار گرفتن در بین متفکران مدرسی، طرفداران اصالت تسمیه قرن پانزدهم نیز وی را بنیان‌گذار تسمیه‌گرایی می‌دانند. از جمله دیگر نمایندگان شاخص این مکتب می‌توان به آنتونین فلورانس (۱۳۸۹-۱۴۸۹)، راجر بیکن (۱۲۱۴-۱۲۹۴)؛ جان وای کلیف (۱۳۲۰-۱۳۸۴)، آلبرتوس ماگنوس (۱۱۹۳/۱۲۰۶-۱۲۸۰) نیز اشاره کرد. لذا فلسفه ای که در قرون وسطی رایج بود و می بایست در مدارس و دیرهای کلیسا تدریس می شد و سرپیچی از آن عواقب سنگینی داشت، فلسفه اسکولاستیک بود. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
🔴 دوستان عزیز با سلام 💠 هدف از طرح مباحث تاریخ روشنفکری و مکاتب فلسفی در غرب این است که بسیاری از روشنفکران یا به تعبیری دگراندیشان وابسته ایرانی تحت تاثیر این جریانات فکری و سیاسی بوده اند و برای شناخت جریانات فکری، فرهنگی و سیاسی در ایران لاجرم بایستی با آبشخور اصلی این جریانات در غرب آشنا شد. ♻️ انشاالله پس از طرح این مباحث به سیر روشنفکری و جریانات سیاسی و فرهنگی در ادوار مختلف تاریخی در ایران خواهیم پرداخت. انشاالله. لطفا با ما همراه باشید🌹
📚 مطالعات اسلامی در غرب ✍🏼 قسمت بیست و سوم: ادامه انگیزه های سیاسی و استعماری: 🔰 «برنارد لوئیس» را زاده و محصول تجربه ی امپریالیستی بریتانیا برشمرده اند. وی در مدتی که در دانشگاه لندن بود و از همانجا دکترای خود را در سن ۲۳ سالگی در رشته مطالعات تاریخ اسلام گرفت. وی عامل جاسوسی دفتر خارجی بریتانیا بود و بعدها به «پرینستون» رفت و در جهت تامین منافع و گردآوری کمک برای اسرائیل می کوشید. نوشته های او یا برای هدایت سیاستگذاران یا برای تحت نفوذ قرار دادن افکار عمومی بود. پیوند استشراق و استعمار در دیگر کشورهای اروپایی نیز نمونه دارد. از جمله: «آلفرد وان کرومر» اتریشی (۱۸۸۹ م) به مدت سی سال در مصر ولبنان و دیگر مناطق عربی به امپراتوری اتریش خدمت کرد. «ایگناس گلدزیهر» (۱۹۲۱ م) اهل مجارستان و از بزرگترین اسلام شناسان نوین در اروپا است. او در سال (۱۹۱۹ م) در بیت المقدس دانشگاه عبری را پایه گذاری کرد و تاسیس این دانشگاه از نخستین اقدامات صهیونیستها برای اشغال فلسطین بود. آلبرت حورانی با وجود تعریف و تمجید فراوان از او می افزاید که سرشت یهود و آینده ی یهود اشتغال اصلی گلدزیهر بود و از خود او نقل شده است که یهودیت نبض زندگی من است. همچنین «لامنس» بلژیکی (۱۹۳۲ م)، «کریستین اسنوک هرگرونیه» هلندی (۱۹۳۶ م)، «پاول کراوس» اهل چکسلواکی (۱۹۴۴ م)، «آلفرد گیوم» (۱۹۶۵ م)، «گوستاوفون گرونبام» اتریشی (۱۹۷۲ م) از جمله این مستشرقین با انگیزه های استعماری هستند. 🔻نقش ابزاری مطالعات اسلامی برای اهداف اقتصادی و سیاسی استعمار پس از رنسانس و قوت یافتن دولتهای اروپایی شکل وقوام گرفت و به تدریج جایگزین انگیزه تبشیری و صلیبی گری شد یا دست کم نسبت به آن نقش موثرتری در تعیین مسیر مطالعات شرقی و اسلامی ایفا کرد. 🔸افزایش چشمگیر فعالیت های شرق شناسی در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم با رویکرد نژادی و غرب محوری فلسفی برای زمینه سازی بازار یابی اقتصادی غرب در سرزمین های شرقی و پشتیبانی فکری و ایدئولوژیک از امپریالیسم صورت پذیرفت و حتی بعید نیست که با پیوستن یهودیان به جرگه ی مستشرقان و افزایش چشمگیر تعداد آنها در قرن نوزدهم، یکی از زمینه های فکری اشغال فلسطین و تشکیل رژیم صهیونیستی فراهم آمده باشد. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت هفدهم 🔰 نارسایی‌های فرهنگی ـ اجتماعی، معلول حضور کلیسا و یا شرایط سیاسی حاکم؟ در گذشته بسیاری از متفکّران، عدم شکوفایی فرهنگ و تمدّن در قرون وسطی را ناشی از اعمال فشار کلیسا و ناکارآمد بودن دین مسیحیت می‌دانستند. اگرچه این نگرش منفی و متعصّبانه نسبت به قرون وسطی هنوز هم در دیدگاه برخی از متفکّران غربی دیده می‌شود، امّا در مجموع، در قرن بیستم این نگرش تا حدود زیادی اصلاح و بسیار عالمانه‌تر، دقیق‌تر و واقع‌ بینانه‌تر از تحلیل‌های قبلی گشته است. 🔻توجه به این نکته ضروری است که مسیحیت هیچ‌گاه مستقلاً و مستقیماً در رأس هرم قدرت سیاسی قرار نگرفت و اگر گفته می‌شود: «امپراتوری مسیحی»، نه به این معناست که برجسته‌ ترین عضو دینی و روحانی کلیسا به قدرت سیاسی رسیده باشد؛ بلکه بدین معناست که امپراتوری رومی به مسیحیت گرایش پیدا کرده است و زمینه ترویج مسیحیت را فراهم آورده است. در واقع، قرون وسطی با تجربه‌ای تحوّل‌آفرین از وفاق قدرت سیاسی (امپراتور) با قدرت دینی (کلیسا) آغاز شد و در اثر همین وفاق سیاسی ـ مذهبی، مدّتی طولانی به حیات خود ادامه داد. 🔸حاکمیت کلیسا و پادشاهان مطلقه در قرون وسطا جامعه ای پدید آورده بود که حقوق و مسئولیت های فرد توسط جایگاه وی در سیستمی طبقاتی و سلسله مراتبی تعیین می شد، ویژگی اصلی این جامعه فئودالیسم بود. ملاکان بر دهقانانی که فاقد زمین بودند حکومت می کردند. آب و خاک تنها شکل مشخص شخصیت و ثروت بود. و مالکیت آنها به صورت مادام العمر به طبقه ای خاص به نام حکام و نجباء تعلق گرفته بود. مالکین از قدرت فوق العاده ای نسبت به رعیت برخوردار بودند. رعیت متعهد به خدمت به آنها و ضمانت خدمتگذاری رعیت و بقای آداب و رسوم فئودالی به عهده مالکین بود. توارث و انتقال زمین به فرزندان مالکین موجب بقاء و استمرار این نظام شده بود. وظایف اداری و قضایی بین پادشاه، کلیسا، و نجباء و روحانیون تقسیم شده بود. حفظ نظم داخلی و رفع تهدیدات به عهده نجباء و فئودال های محلی بود. مقامات کلیسا که حامی نظام اجتماعی و سیاسی فئودالی بودند، با طرفداری از وضع موجود اجازه هیچ انحراف و تغییری نمی دادند. 🔹کلیسای کاتولیک در مقابل قدرتهای غیر متمرکز سیاسی از اقتدار بالایی برخوردار بود، به گونه ای که قادر به عزل پادشاه و حکام محلی بود. پاپ به عنوان قائد اعظم کلیسا، صاحب این حق مسلم بود که هر کدام از مسیحیان حتی شاهان را که مفسد و طاغی تشخیص می داد از حلقه مسیحیت طرد و رسما آنها را نکفیر و مجازات کند. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب ✍🏼 قسمت بیست و چهارم: ادامه انگیزه های سیاسی و استعماری: 🔰 با وجود اینکه در نیمه دوم قرن بیستم رنگ و بوی استعماری مطالعات اسلامی و شرقی کمتر و انگیزه های علمی آن قوی تر شده است، این اعتقاد هنوز طرفدارانی دارد که مطالعات جهان سوم شناسی ها و رشته های فرعی و تخصصی تر آن که از بعد از جنگ جهانی دوم باب شده، همه محصول تحولات سیاست داخلی و خارجی در کشورهای بزرگ غربی و به ویژه آمریکاست و شرق شناسی به موازات تغییرات و تحولات در مناسبات سیاسی بین المللی متحول شده است و تضعیف مسلمانان و جلوگیری از تجدید حیات واقعی اسلام هنوز هم هدف اصلی مراکز اسلام شناسی در اروپا و آمریکاست و بسیار دشوار است که استشراق که از نظر تاریخی وابسته به استعمار یا تبشیر مسیحی بوده است رابطه ای بر اساس شناخت واقع بینانه و منصفانه ی طرف مقابل ( شرق اسلامی) ایجاد نماید. دامنه ی فراخ و سیطره ی همه جانبه ی اهداف استعماری شرق شناسی و اسلام شناسی سبب شده است که آثار مستشرقانی که با ذوق و علاقه ی شخصی و به دور از وابستگی ها و اغراض سیاسی به شناخت اسلام و شرق پرداخته اند نیز خواه نا خواه و مستقیم یا غیر مستقیم در اختیار سیاست ها و دولت های توسعه طلب غربی و آمریکایی قرار گیرد. 🔻شایسته است این بخش را با اظهار نظری از فرمایشات حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) به پایان رسانیم: [ از وقتی که غربیها راه پیدا کردند به شرق، از سالهای بسیار قدیم، شاید حدود قریب سیصدسال که اینها راه پیدا کردند ایران را و شرق را، تنها نه ایران را، همه شرق را مطالعه کردند. یک قسم مطالعات در خصوص زمینهای اینجا، معادن اینجا، ذخایر زیرزمینی این ممالک شرقی، این یک قسم مطالعات بوده است که در آن وقتی هم که این وسایل نقلیه حالا نبوده است، درتاریخ است که اینها با شتر می رفتند و حتی آن بیابانهای بی آب وعلف را هم گردش می کردند و لابد نقشه برداری می کردند و معادنی که در این ممالک است، آنها با نقشه برداریها و با وسایل علمی که داشتند اطلاع بر آنها پیدا می کردند. 🔸من در یک سالی که (خیلی سابق) همدان بودم، یکی از آشنایان ما یک ورقه ای آورد که تقریبا حدود یک متر بیشتر در یک متر بیشتر؛ این راجع به نقشه همدان بود که آنها نقشه کشی کرده بودند و روی آن نقشه، نقطه های به رنگ دیگر زیاد بود. آن آقا که این را آورد گفت: این نقطه ها هریک علامت این است که در این ده، در این بیابان، یک معدنی است؛ یک ذخیره زیرزمینی هست؛ این یک قسم از مطالعاتشان بوده است که بفهمند این ممالک شرقی چه دارند؛ چه چیزهایی هست که می شود از آنها استفاده کرد وچپاول کرد. یک مطالعات دیگر راجع به عقاید این مردم بوده است و اینکه این عقایدی که اینها دارند تا چه حدود می تواند فعالیت داشته باشد وتا چه حدود می تواند جلوگیری کند از چپاولگری، که این هم یک مطالعات دامنه داری اینها در این معنا داشتند. یک صنف مطالعاتشان هم مطالعات روحیات گروههای مختلفه ای که در این ممالک بوده است که حالا مملکت خودمان را حساب کنیم ایلهایی که در مملکت ما بوده، عشایری که بوده است، مطالعه کرده اند. در بین این عشایر رفته اند، با آنها صحبت کرده اند، روحیات آنها را مطالعه کرده اند که ببینند که اینها هرکدام را چه جور می شود مهار کرد. اینها چیزهایی بوده است و بیشتر از اینها که مطالعه کرده اند وشرق را تماما مطالعه کرده اند که باید چه جور این شرق را چاپید و چه قدرتهایی می تواند جلو این چاپیدن را بگیرد و چه جور باید این قدرتها را مهار کنند که نتوانند.] (صحیفه نور ج 8 ص 26) 🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت هجدهم ادامه بحث... 🔰 از نظر اعتقادی، تشکیلات کلیسایی قرون وسطی بر جزم گرایی و اقتدار استوار بود، جستجو و پیگیری علل احکام صادره از کلیسا غیرقانونی و جرم بود. احکام بدون چون و چرا باید مورد اطاعت قرار می گزفتند. احکامی همچون: کلیسا خطا نمی کند، زمین مرکز کائنات است، انسانها از طریق عادی به حقایق نمی رسند، هدف سیاست باید جلب رضایت خداوند باشد؛ از جمله احکام جزمی و غیر قابل خدشه کلیسا به شمار می آمد. 🔻علاوه بر این کلیسا چون خود را وارث وحی آسمان و معرفت دینی می دانست، خود را فارغ و بی نیاز از دیگر انواع معرفت احساس می کرد. به‌ نظر می‌رسد این دو مظهر قدرت لازم می‌دیدند که به‌ منظور ثبات موقعیت خود، با یکدیگر آشتی کنند، امّا این هرگز بدان معنا نبود که امپراتوری سیاسی غرب، به حکومت دینی تبدیل شده باشد یا اینکه قوانین مدنی آن، رنگ مذهبی به خود گرفته باشد. در واقع کلیسا هیچ‌گاه قدرت سیاسی را تصاحب نکرد و اصولاً همچنانکه بیان خواهد شد، بر اساس موازین دینی، مسیحیت نمی‌توانست به این مهم دست یابد، امّا در عین حال کلیسا توانست قدرت سیاسی را تحت کنترل خود درآورد. 🔸ظاهراً روشنفکران غربی که به تازگی در پایانه قرون وسطی از موقعیت‌ اجتماعی برخوردار شده بودند، فرصتی به‌دست آوردند تا گناه تمامی نارسایی‌های دوران میانی را بر دوش کلیسا و دین مسیحیت بگذارند. در صورتیکه انصاف قضیه بر اساس مستندات تاریخی این است که جریان‌های سیاسی و مذهبی هر دو در ایجاد نارسایی‌ها مقصّر بوده‌اند. امّا باید به این حقیقت و واقعیت غیر قابل انکار اعتراف نمود که در سده‌های نفوذ و قدرتمندی کلیسا در غرب، کلیسا در دو بعد علمی و عملی برخلاف جهت فطرت الهی انسان‌ها گام برداشت. 🔹ارباب کلیسا به کتاب مقدّس مسیحیت قداست می‌بخشیدند، در صورتیکه تعالیم آن ساخته و پرداخته انسان‌ها بود و راهی به ‌سوی وحی نداشت و علاوه بر آن، با علوم حسّی نوظهوری که هر روز در هر حال گسترش و توسعه بود در تعارض جدّی قرار می‌گرفت. در نتیجه کلیسا نه‌ تنها از پشتوانه خطا ناپذیری چون وحی بی‌بهره بود؛ بلکه قادر نبود پشتوانه علوم حسّی را نیز به‌دست آورد و فرهنگ دین‌گریزی تا آنجا اوج گرفت که وقتی نوبت به «نیچه» رسید، با اعلام این مطلب که «خدا مرده است!»، مرگ خدای مسیحیت را اعلام کرد و یا «لاپلاس» آن‌قدر به علوم تجربی مغرور گردید که اظهار می‌داشت هیچ نیازی به فرض وجود خداوند نمی‌باشد!! چراکه طبیعت، توسط قوانین مکانیکی اداره می‌شود. 🔻این در حالی بود که در میان دانشمندان بعد از رنسانس، گالیله، نیوتن و رابرت بویل با حفظ اصول و باورهای مذهبی خود به نوعی کوشیدند تا راه حل‌هایی را در خصوص تعارض علم و دین ارایه دهند و در این شرایط حسّاس که تعارض میان علم و دین، نه‌ تنها هیچ موضع فعّالی از ارباب کلیسا، مشاهده نمی‌شد؛ بلکه مواضع آنها صرفاً به تدافع و انفعال و تهدید دانشمندان خلاصه می‌گردید. عده‌ای را به زندان و جرایم نقدی و تعدادی را به اعدام محکوم می‌کردند و یا پس از تکفیر در آتش می‌سوزانیدند یا گرفتار بدترین شکنجه‌ها می‌ساختند و یا تبعید می‌کردند. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب ✍🏼 قسمت بیست و پنجم: 🔰 انگیزه های علمی: از قرن هجدهم میلادی بدین سو، در فضای آکنده از روح بدبینی نسبت به اسلام و مسلمانان، نمونه هایی از اظهارنظرهای منصفانه و به دور از کینه توزیها در پاره ای اندک از آثار اسلام شناسان بروز یافت که بعدها به یک جریان نسبتا قوی تبدیل شد. این نگاه منصفانه و واقع بینانه نسبت به دین اسلام رفته رفته جریانی نو و مستقل در مطالعات اسلامی و شرقی پدید آورد که دل در گرو اهداف تبشیری و سیاسی استعماری نداشت و وجه نسبتا غالب مطالعات اسلامی در نیمه دوم قرن بیستم شد. این گرایش که احتمالا نوعی بازنگری عالمانه در مسیر مطالعات اسلامی در غرب و از مهمترین دستاوردهای عصر روشنگری اروپا محسوب می شد، از همان قرن نوزدهم در مراکز علمی و دانشگاهی مشهود بود. 🔻تقویت این قسم از مطالعات شرقی و اسلامی در غرب به ویژه در نیمه دوم قرن بیستم بدین سو سبب شده این دوره را «مرحله تحقیق علمی» در مطالعات اسلامی بنامند، که ریشه در عواملی به شرح زیر دارد: الف) کاهش نیاز غرب به شناخت شرق به روش سنتی و گرد آمدن انبوهی از اطلاعات مورد نیاز آنها طی دهه ها و سده های گذشته و ذخیره ی آنها در مراکز اسناد و کتابخانه ها. انکار نباید کرد که هنوز هم دستگاه های سیاسی و امنیتی اروپا و آمریکا از طریق پایان نامه های دانشجویان شرقی اطلاعات مورد نیاز خود را گردآوری می کنند و این دانشجویان نیز عموما در گروه های شرق شناسی تحصیل می کنند. ب) افزایش حضور دانشمندان مسلمان در دانشگاه های اروپا و آمریکا و مشارکت آنها در ارائه ی دروس اسلام شناسی که طبعا عرضه ی اسلام را برای اقشار فرهنگی غرب متفاوت کرده است. ج) پیشرفت چشم گیر ابزار های ارتباط جمعی و سیطره ی غرب بر آنها به گونه ای که غربی ها با تکیه بر این ابزار موثر و کارآمد، افکار عمومی مسلمانان را در اختیار دارند و برای تحقق اهداف خود به اهرم مطالعات اسلامی نیازی ندارند. د) افزایش گفتگو و مراودات علمی از طریق همایش ها و مجله ها و دعوت برای تدریس و مانند آن، میان رهبران دینی اسلامی و مسیحی که به تعاطف و هماهنگی میان آنها می انجامد. 🔸بدین ترتیب، گرچه هدف و رسالت شرق شناسی و مطالعات اسلامی از آغاز جستجوی حقیقت نبود، این هدف در روندی تاریخی و پس از عبور از بستری صلیبی و استعماری بتدریج در جریان شرق شناسی پدید آمد. در حقیقت انگیزه های شرق شناسی دارای یک توالی تاریخی بوده و در هر دوره یکی از انگیزه ها انگیزه حاکم بوده است. ولی با وجود این، باید تاکید کرد که در هر دوره ای یک انگیزه غالب بوده است. این امر به معنای رخت بربستن دیگر انگیزه ها نیست و اکنون نیز چه بسا در فعالیتهای کنونی شرق شناسی و اسلام شناسی، همه ی این انگیزه ها را بتوان سراغ گرفت. سایه اغراض و اهداف غیرعلمی مستشرقان هنوز سنگینی خود را تا آنجا بر ذهنیت مسلمانان تحمیل کرده است که عده ای معتقدند مستشرقان واقع بین و حقیقت جو در حاشیه قرار دارند. برخی از شرق شناسان منصف که در تحقیقات خود به حقانیت اسلام پی برده اند، گاه آشکارا اسلام آورده اند و به دفاع از حقیقت اسلام پرداخته اند. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت نوزدهم 🔰عملکرد ننگین و خشونت‌ بار کلیسا در قرون وسطی علاوه بر نارسایی در بعد نظری، در بعد عملی نیز کلیسا برای مشارکت در قدرت حکومت‌های مختلف، به توجیه ستم‌ ها و ظلم‌های آنان پرداخت. بنابراین، توجیه ظلم و سرانجام، هم ‌نوا‌ بودن با حکومت‌های جابرانه، ره‌آورد حاکمیتی بود که به دروغ داعیه دیانت داشت. آن‌چنان که نوشته‌اند، تفتیش عقاید و سانسور و سپس سوزاندن افراد در آتش، یکی از رفتارهای معمول و بسیار ننگین ارباب کلیسا در انتهای قرون وسطی و ابتدای رنسانس بود که عاقبت به نهضت پروتستانتیزم انجامید. 🔻کلیسا محاکمی به نام «انگیزسیون» یا «تفتیش عقاید» به‌ وجود آورد که نام این محاکم از وظیفه‌ای که به ‌عهده آنها گذاشته شده بود، حکایت می‌کرد. این فشار شدید بر اندیشه‌ها که از قرن ۱۲ آغاز گردید تا قرن ۱۹ در کشورهای فرانسه، انگلستان، آلمان، هلند، پرتقال، لهستان و اسپانیا اعمال می‌گردید. 🔸ویل دورانت می‌نویسد: «محکمه تفتیش عقاید، قوانین و آیین دادرسی خاص به خود داشت، پیش از آنکه دیوان محاکمات آن در شهری تشکیل شود، از فراز منابر کلیسا‌ها فرمان ایمان را به گوش مردم می‌رسانیدند و از مردم می‌خواستند که هر ملحد، بی‌دین و بدعت‌گذاری را که سراغب دارند، به اطلاع اعضای محکمه تفتیش برسانند و آنها را به خبرچینی و متّهم ‌ساختن همسایگان، دوستان و خویشاوندان تحریص و تشویق می‌کردند. 🔹به خبرچینان، قول رازپوشی کامل و حمایت داده می‌شد و آن‌کس که ملحدی را می‌شناخت و رسوا نمی‌ساخت و او را در خانه خویش پنهان می‌داشت، به لعن و تکفیر و نفرین گرفتار می‌گشت. طرق شکنجه‌ در جاها و زمان‌های مختلف متفاوت بود، گاه دست‌های متّهم را به پشتش می‌بستند و سپس او را به آنها می‌آویختند. ممکن بود که او را ببندند چنان‌که نتواند حرکت کند و آنگاه چندان آب در گلویش بچکانند که به خفگی افتد، ممکن بود که طنابی چند بر اطراف و بازوان و ساق‌هایش ببندند و چندان محکم کنند که در گوشت‌های تنش فرو رود و به استخوان‌ها برسد.» و هم او می‌گوید: «تعداد قربانیان از سال ۱۴۸۰ تا ۱۴۸۸ م یعنی در مدت هشت سال، بالغ بر ۸ هزار و ۸۰۰ تن سوخته و ۸۶ هزار و ۴۹۴ تن محکوم به مجازات‌های سنگین دیگر بوده است. در سال ۱۴۸۵ م تنها در کومر ۴۱ زن به جرم جادوگری سوزانده شدند و از سال ۱۴۸۰ تا ۱۸۰۸ م بالغ بر ۳۱ هزار و ۹۱۲ تن سوخته و تعداد ۲۹۱ هزار و ۴۵۰ تن به مجازات‌های سنگین محکوم گردیدند» ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب ✍🏼 قسمت بیست و ششم 🔰 تاثیر مطالعات اسلامی در جهان اسلام و موضع بایسته نسبت به آن تعداد آثار تالیف شده از سوی مستشرقان را درباره شرق از اوایل قرن نوزدهم تا نیمه قرن بیستم، شصت هزار کتاب شمرده اند. بخش اعظم این آثار مربوط به اسلام و سرزمین های اسلامی است. مطالعات دیرپای اسلامی در مراحل اولیه ی خود تنها غربیان را مورد خطاب قرار می داد و نتایج مطالعات در محیط های فرهنگی و سیاسی غربی مورد توجه و استفاده قرا می گرفت؛ ولی به تدریج از طریق راههای نفوذ غرب در شرق به محیط های شرقی هم راه یافت و خواسته یا ناخواسته تاثیرات خاص خود را گذاشت. 🔻حتی برخی از مستشرقان به عضویت نهادهای علمی مسلمانان، مانند «مجمع اللغه العربیه» در آمدند که این امر نگرانی برخی از مسلمانان را از گسترش تاثیر و نفوذ مستشرقان در میان مسلمانان برانگیخته است. در پی گسترش حضور مسلمانان در نهادهای علمی غربی و تربیت و درس آموزی آنها در این نهادها، این تاثیر به صورتی ریشه دارتر و پر دامنه تر رخ نمود و اکنون موضع ما نسبت به مطالعات شرق شناسی هرچه باشد، این واقعیت را نمی توانیم انکار کنیم که شرق شناسی و مطالعات اسلامی، سنت ریشه داری است که در هرکسی که به شکلی با آن سرو کار دارد، هم در جنبه های مثبت و هم در جنبه های منفی، به این شرح تاثیرگذار بوده است: 🔸ایجاد شبهه و رواج افکار نادرست درباره اسلام یکی از پیامدهای انتشار آثار مستشرقان در میان مسلمانان، رواج افکار نادرست درباره اسلام است و اسلام شناسی چون حجابی، به جای آنکه به شناساندن اسلام بینجامد، چهره ی راستین اسلام را در خفا نگاه داشت. این تاثیر در محیط های دانشگاهی بیش از محیط های سنتی، آموزش علوم دینی بوده است. همانگونه که اسلام شناسان غربی از درک درست اسلام عاجز بودند، شاگردان و تربیت یافتگان مکتب آنها نیز بر مسیر آموزگاران خود رفتند و همان افکار نادرست را پذیرفتند و رواج دادند و وقتی آثار این مستشرقان متن درسی حوزه های مختلف تحصیلی را در کشورهای اسلامی، از جمله کشور خودمان تشکیل می دهد. 🔹طبیعی است که حتی دانش آموختگان دانشگاه های داخل کشور نیز تاریخ و فرهنگ اسلامی را آن گونه می فهمند که اسلام شناسان غربی آن را فهمیده اند. شبهات مربوط به تاثیر پذیری دین اسلام از آداب و آئین ها و آموزه های بشری، شبهات مربوط به عصمت پیامبر(ص)، محدود کردن دستاوردهای تمدن اسلامی به جنبه های مادی و فیزیکی نمدن و غفلت از دستاوردهای معنوی که جوهره اصلی تمدن اسلامی به حساب می آید، برجسته کردن تمدن ها و فرهنگ های بومی پیش از اسلام به منظور کاستن قدر و منزلت تمدن اسلامی و بی اعتقادی به ارتباط وثیق دین و جامعه سازی، به ویژه از طریق سیاست، از نمونه های تاثیرات منفی است. رواج این نوع شبهه ها و رسوخ این مفاهیم نادرست در عمق جان تحصیلکردگان و نخبگان یکی از مشکلات کنونی جهان اسلام است. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در ایران و غرب ✍🏼 قسمت بیستم ادامه بحث عملکرد ننگین و خشونت بار کلیسا... 🔰 جرج سارتون متخصّص و قهرمان معروف۳ تاریخ علم، در کتاب «شش بال علم» بحثی تحت عنوان «جادوگری» بازکرده است و نشان می‌دهد که کلیسا به ‌نام مبارزه با جادوگری چه جنایاتی مرتکب شده است. جرج سارتون از کتابی به نام «چکش ساحران» نام می‌برد که توسط دو نفر کشیش دومینیکی به اشاره پاپ اینوست هشتم (۱۴۸۴ تا ۱۴۹۲ م) نوشته شد و در حقیقت دستورالعمل تفتیش عقاید متّهمان به زندقه و جادوگری بود. «نیکولارمی» بازرس عقیده لورن، مسبب سوزاندن نهصد جادوگر در آتش ظرف مدت ۱۵ سال (۹۰ ـ ۱۵۷۵ م) شد. وی مرد باوجدانی بود! و در آخر عمر از آن جهت که از کشتن چند کودک چشم پوشیده بود، خود را گناهکار احساس می‌کرد، مگر کسی حق دارد از کشتن بچه افعی خودداری کند؟ اسقف «ترز پتر بینزفلد» فرمان مرگ ۶ هزار و ۵۰۰ نفر را صادر کرده بود. 🔻زمینه حمله به کلیسا و نهادهای دینی در ابتدا از طرف فیلسوفان و دانشمندان علوم جدید از قرن پانزدهم با اکتشافات آنها فراهم شد. کپرنیک نظریه کلیسایی مرکزیت زمین در کائنات و چرخش خورشید به دور آن را که بر اساس فیزیک بطلمیوسی پذیرفته شده بود و اینکه ستارگان عالم در هفت طبقه و فلک قرار دارند را رد کرد. کپلر در ادامه، دایره ای نبودن مسیر گردش ستارگان را کشف و گالیله مطالعات آنها را گسترش داد. اثبات این نظریه ها به همراه کشف نیروی جاذبه توسط نیوتن عملا نشان داد که فقط کلیسا قادر به فهم حقایق نیست و برخی حقایق کلیسایی اشتباه می باشند. 🔸واکنش کلیسا در قبال چالش جدید علمای طبیعی، شدید و غیر واقعی بود. به گونه ای که با نامقدس خواندن علوم خارج از کلیسا و تکفیر دانشمندان و مبتکران جدید، آنها را در دادگاههای تفتیش عقاید محاکمه نمودند. دراین سال‌های سیاه، گالیله به‌ خاطر افکار علمی اش تا یک قدمی مرگ رفت. در سال ۱۶۴۷ م گابریل داسالو، پزشک آزاداندیش نیز به سرنوشت گالیله دچار شد، امّا به‌وسیله حامی خود، از شرّ محکمه تفتیش عقاید، مصون ماند، او معتقد بود که: «مسیح خدا نبود؛ بلکه پسر یوسف نجّار بود». 🔹در نیمه قرن نوزدهم، وقتی قانونی در مورد حقّ دخالت کلیسا در امر آموزش فرانسه مطرح گردید، در جریان مذاکرات، ویکتور هوگو طیّ خطابه‌ای، پیشینه ننگین کلیسا را چنین مطرح کرد: «کلیسا بود که پرینلی را به‌خاطر این سخن که: «ستارگان از جای خود نمی‌افتند»، با ضربات شلاق مجروح کرد، کامپالانا را به‌خاطر آنکه از وجود دنیاهای بی‌شمار دم زده بود، به جرم دخالت در اسرار آفرینش، ۲۷ بار به زندان و شکنجه محکوم کرده، گالیله را به‌خاطر اعتقادش به گردش زمین به زندان افکند، کریستف ‌کلمب را به‌خاطر کشف سرزمینی که درتورات ذکر نشده بود، زندانی می‌کند، پاسکال را به‌ نام مبانی مذهب، مونتنی را به‌ نام مبانی اخلاقی و مولیر را به‌ نام مبانی مذهب و اخلاق تکفیر می‌کند. هرکس قانون هیات آسمانی را کشف می کرد، گناهکارش می خواندید. هرکس ستاره ی تازه ای می یافت، کافرش می خواندید». ادامه دارد 🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب ✍🏼 قسمت بیست و هفتم 🔰 ایجاد جو غرب محوری در مباحث علمی و القای روحیه خود کم بینی و وابستگی به غرب در میان دانشمندان مسلمان یکی دیگر از پیامدهای استشراق و اسلام شناسی غربی در کشورهای اسلامی و شرقی، ایجاد نوعی سیطره فکر غربی است به گونه ای که گویی غیر از آن و خارج از آن نمی توان اندیشید و هر نوع تفکری خارج از آن چهار چوب، محکوم یا متهم به نادرستی است. کتاب ها و مقالات و گفتارهای دانشگاهی و غیر دانشگاهی در عموم کشورهای اسلامی آکنده از تحلیل ها و مطالب منشعب و منبعث از شرق شناسی است. 🔻بدون تردید، تداوم اهداف استعماری مطالعات شرقی در ابزارها و رسانه های ارتباطی نو در ایجاد این سیطره و کشاندن آن از محیط های علمی به محیط های فرهنگی و سیاسی و رسوخ دادن آن به میان آحاد مردم، چه در مغرب زمین و چه در سرزمین های شرقی، بسیار موثر بوده است و به قول منتقد صاحب نام شرق شناسی، ادوارد سعید:«حقیقت این است که شرق شناسی با موفقیت در دل امپریالیسم جدید جا افتاده است». 🔸اسلام شناسان غربی در فضای کلی تفکر برتری جویانه غرب کوشیده اند تمدن و تفکر اسلامی را یک جریان مرده و در مقابل، تمدن غربی را تنها تمدن زنده و پویا معرفی کنند و نتیجه بگیرند که هیچ راهی فرا روی جوامع اسلامی، جز الگو برداری و تبعیت از غرب، وجود ندارد و تحصیل کرده های مسلمان تنها باید مصرف کننده تولیدات فکری و فرهنگی غربیها باشند و اگر بخواهند در چرخه تولید ایفای نقش کنند، حداکثر می توانند نقش یک کارگزار در خدمت اهداف و ابزارهای غربی را داشته باشند. 🔹در چنین فضایی که سهم شرقی ها در شناختن و شناساندن فرهنگ شرقی نسبت به سهم غربیها کمتر است و محصول این سهم نیز عملا غربی است، تفکر خوش بینانه و ساده اندیشی برخی از نخبگان جهان اسلام درباره اروپا و غفلت از انگیزه های سیاسی و توسعه طلبانه آن سبب شده است که ابتکار عمل در حوزه شرق شناسی و مطالعات اسلامی در دست غربی ها باقی بماند. رسوخ افکار و اندیشه های شرق شناسان تا بدان پایه است که حتی در تلاش هایی که برخی از فرهیختگان مسلمان برای رویارویی با آن به عمل می آورند، بازهم در روش ها و نوع نگاه ها متاثر از آن هستند؛ برای مثال حسن حنفی که مقدمه فی العلم الاستغراب (درآمدی بر علم غرب شناسی) را نوشته است، نام و روش کلی کتاب خود را از شرق شناسان کسب کرده است. به نظر او اگر استشراق«نگاه به من(شرق) از طریق دیگری(غرب)» است، استغراب نیز به منزله یک ضرورت در مقابل آن و عبارت است از«بررسی دیگری از نگاه من». 🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت بیستم و یکم 🔰انحطاط اخلاقی ارباب کلیسا آلودگی و انحطاط اخلاقی ارباب کلیسا و عمل‌ نکردن آنان به توصیه‌هایی که خود به دیگران داشتند، از دیگر عوامل ایجاد نابهنجاری در نظام دینی کلیسا به ‌شمار می‌رود. 🔹ویل دورانت می‌نویسد: «زمینه اخلاق در میان روحانیان به قدری سست بود که می‌شد هزاران شاهد برای اثبات آن آورد. زندگی بی‌بند و بار روحانیان ایتالیا موضوعی است که کراراً در ادبیات ایتالیا نمودار شده است. بوکاتچو از زندگی هرزه و کثیف آنان از حیث گناهان طبیعی و غیر طبیعی (زنا و همجنس‌گرایی) سخن می‌گوید. مازوتچو، راهبان و کشیشان را خدمتگزاران شیطان نامید. اعتیاد آنان را به زنا، همجنس‌گرایی، لئامت، خرید و فروش مشاغل و بی‌تقوایی ذکر کرد و اذعان نمود که در نظامیان، سطح اخلاق را عالی‌تر یافته است تا در مقامات کلیسایی. به گفته قدّیسه کاترین سینایی، آلودگی به گناه، کوته‌نظری، طمع، لئامت نفس و شکم‌بارگی و... در تمامی سطوح روحانیت به چشم می‌خورد». 🔸قدیس آنتونیو، اسقف اعظم فلورانس در سال ۱۴۳۰ درباره دهقانان حوزه خود گفته است: «درخود کلیساها مردان گاه با زنان می‌رقصند و می‌خوانند و می‌جهند و...، چون اندکی تحریک شوند، به خدا و قدیسانش ناسزا می‌گویند. از دروغ و سوگند سرشارند، وجدانشان نه از زنا ناراحت می‌شود و نه از بدترین معاصی. بسیاری از آنان حتی سالی یکبار هم به گناهان خود اعتراف نمی‌کنند. و بس اندکند کسانیکه در عشای ربانی شرکت می‌کنند ... برای خودشان و حیواناتشان به جادو متوسّل می‌شوند. به خدا و یا سلامت روح خودشان اصلاً نمی‌اندیشند...». ♦️پدیده روشنفکری در قرون وسطی به‌ نظر می‌رسد دو قرن دوازدهم و سیزدهم که از سده‌های آخر قرون وسطی به ‌شمار می‌روند، مهبط پیدایش و مهد پرورش روشنفکر و روشنفکری غربی باشند. بی‌تردید روشنفکر غربی در شهر‌ها و جوامع مدنی غرب متولّد شد و روشنفکری از شهر‌ها نشأت یافت. تاریخ‌ نگاران قرن دهم و یازدهم را مبدأ شکل‌گیری کامل زندگی برشمرده‌اند. با این وجود، روشنفکری در قرن دوازدهم واقعاً قابل تشخیص گردید. در هر صورت روشنفکران برخلاف نظر اربابان کلیسا تعلمیات مذهب رسمی قرون وسطی را زیر سؤال بردند و در آن رخنه‌ها کردند، در اصول و مبانی آن خدشه‌ها وارد آوردند و در اذهان عمومی نسبت به آن اصول و مبانی شک و تردید ایجاد کردند. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب ✍🏼 قسمت بیست و هشتم 🔰 لزوم بازشناسی هویت خودی و نگاه انتقادی به شرق شناسی و عدم غفلت از تاثیرات آن: باید به این نکته توجه جدی داشت که برای استفاده از آثار شرق شناسان و اسلام شناسان، توجه به این نوع اشتباه ها که ممکن است در هر اثر علمی پرداخته شده به دست بشر یافت شود، کافی نیست. مهم این است که بهره گیری از این آثار، حتی اگر با نقد علمی همراه باشد، نباید به تزلزل استقلال علمی و فرهنگی اسلام محور کشورهای اسلامی بیانجامد و زمینه ساز و هموار کننده راه نفوذ و سیطره قدرت های استعماری باشد که به هر طریق ممکن در پی حفظ و تقویت استیلای خود بر کشورهای شرقی و جوامع اسلامی اند. 🔻همانگونه که پیش از این هم اشاره شد، یکی از عوامل موثر در تعدیل جهت گیری های خصمانه غربی ها در آثار دانشگاهی خود نسبت به مسلمانان، افزایش حضور مسلمانان در موسسات علمی اروپایی است. البته نقش گسترش اسلام در اروپا و آمریکا را نیز نباید از یاد برد. نتیجه تحقیقات نشان می دهد که امروزه در اروپای غربی حدود هشت تا ده میلیون مسلمان زندگی می کنند که بسیاری از آنها خارجی تلقی می شوند. این افراد در شهرهای مهم تمرکز یافته اند و مناسبات فرهنگی مستحکمی با خارج اروپا دارند و در سیاست خارجی اروپا تاثیر گذارند. به هرحال مساله ی گسترش اسلام در اروپا و آمریکا و حتی نیروهای مسلح آمریکا توجه سیاستمداران غربی را به خود جلب کرده است و غربی ها که همواره از تهدید اسلام سخن می گویند، نگرانی خود را از این موضوع پنهان نکرده اند. 🔸اما مساله اساسی این است که محققان شرقی بتوانند خود را از قید برداشت های غربی آزاد کنند و با اتخاذ دیدگاه های برخاسته از فرهنگ خود، ناگفته های پنهان مانده از دید غربی ها را بازگو نمایند. نباید از یاد برد که مطالعات اسلامی مورد بحث ما هنوز در دامن غرب صورت می گیرد و غرب، موضع ناهمسازگرایانه خود را نسبت به شرق، و به خصوص شرق اسلامی از دست نداده است و غرض ورزی ها و تحریف ها همچنان در لابلای کتابها و مقالات چاپ شده از سوی آنها به چشم می خورد؛ و اسلام شناسان معاصر نتوانستند خود را از روح تاریخی حاکم بر مطالعات اسلامی که آنها را در خوش بینانه ترین و منصفانه ترین حالت در موضع یک قاضی یکسویه نگر می نشاند، رهایی بخشند و اصول و احکام جزمی شرق شناسانه همچنان برجای خود باقی است. 🔹روح حاکم بر مطالعات اسلامی در غرب که در گذشته در پی یافتن عناصری بود که برای حفظ تفوق نظامی و بازرگانی و فرهنگی غرب بر شرق به کار می آمد، هم اکنون بر وسایل ارتباط جمعی اروپایی حاکم است و با توجه به قدرت نفوذ شگرف رسانه های ارتباط جمعی، دشمنی های قرون وسطی و رنسانس غربی ها و تلاش آنان برای ارائه چهره مخدوش شده اسلام و مسلمانان در ابعادی گسترده تر در وسایل ارتباط جمعی غربی، به ویژه آمریکایی، ادامه دارد. فصل آخر کتاب شرق شناسی ادوارد سعید، توضیح و نمونه های خوبی برای نشان دادن امتداد نگاه بدبینانه غرب نسبت به شرق به ویژه شرق عربی- اسلامی است. شایسته ی توجه است که ادوارد سعید درباره انگیزه ی اولیه تالیف کتاب شرق شناسی در سالهای پس از جنگ سال ۱۹۷۳. م میان اعراب و اسرائیل می گوید که دیدم آنچه در روی زمین در مشرق اتفاق می افتد با آنچه وسایل ارتباط جمعی در غرب می گویند، تفاوت دارد. رسالتی که اروپا به زعم باطل خود در سده های پیش برای تمدن بخشی به وحشی ها و بربرها احساس می کرد و مبنای این احساس وحشی شمردن هر انسان غیر غربی بود، هنوز هم با همان شدت و حدت، ولی در جامه هایی نو مانند« محدود کردن حقوق بشر به بشر آمریکایی و اروپایی» و «حفظ منافع خود را محور همه چیز قرار دادن» استمرار دارد. پایان بحث تلخیصی از کتاب (مطالعات اسلامی در غرب) نوشته حجت الاسلام دکتر محسن الویری 🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت بیست و دوم ادامه پدیده روشنفکری در قرون وسطی... 🔰 برخورد روشنفکرمآبانه با اصول و مبانی دینی و اعتقادی، به‌تدریج زمینه جدایی دین از صحنه زندگی و سیاست غرب را فراهم ساخت و دین را به صف مقولات تجربی و فردی و احساسات معنوی صرفاً شخصی و انفرادی سوق داد. در این مرحله جدید که عهد رنسانس و دوران نوزایی و شکوفایی تلقّی می‌گردد، به غلط شایع گردید که به انزواکشاندن دین از صحنه زندگی و سیاست، موجبات تکامل و پیشرفت علمی و صنعتی غرب را فراهم آورد. در صورتیکه واقعیت غیر از این بود. واقعیت آن بود که مسیحیت ساخته و پرداخته کلیسا، به‌دلیل تهی‌ بودن از مبانی مستحکم علمی و بی‌بهره ‌بودن از نظام فکری و عملی پابرجا در برخورد با موج روشنفکری و القای شبهات، آسیب‌پذیر می‌نمود. در عهد رنسانس ثابت گردید که مسیحیت نمی‌تواند به امر نظارت و یا سیاست جوامع غربی بپردازد و قادر نیست که خلأ فکری، فرهنگی و سیاسی جوامع غربی را پرکند. مسیحیت در مرحله نخست، علیرغم امکانات وسیعی که در اختیار داشت، نتوانست در ساختارهای گوناگون زندگی بشر غربی جلوه‌ای ماندگار برجای بگذارد. ♦️در مرحله بعد، به‌دنبال ازدست‌دادن امکانات و موقعیت‌های مناسب، مسیحیت ثابت کرد که حتی در ارائه اندیشه‌های ناب دینی نارسا می‌باشد و می‌بایست از موقعیت خطیر خود عزل گردد تا جای خود را به اندیشه‌های نوینی دهد که تا آن روز جرقه‌اش در اذهان روشنفکران زده شده بود. بدیهی است که برخورد روشنفکران با دین و آموزه‌های دینی، برداشت‌ها و قرائت‌های نوین از دین و دینداری، بی‌بهره‌ بودن کلیسا از دست‌مایه‌های معرفت‌شناختی و اصول و موازین عملی، همچنین دنیا طلبی ارباب کلیسا در قرون وسطی را می‌توان از عوامل زمینه‌ ساز رنسانس برشمرد. 🔸هنگامی که ارباب کلیسا خود را خازنان بهشت معرفی کنند و در اندیشه دنیاطلبی و مال‌اندوزی، سند بهشت موعود را در قبال دریافت پول، پیش‌فروش کنند، حیثیت دین و تعالیم دینی زیر سؤال می‌رود و مفاهیم دینی، ارزش واقعی خود را از دست می‌دهد. در واقع اوضاع فرهنگی ـ سیاسی دوره رنسانس می‌توانست منبعث و متأثّر از عوامل گوناگونی باشد که از جمله به پنج نمونه آن اشاره می‌کنیم: ۱. مناقشه دیرین کلامی در باب تعارض علم و دین؛ ۲. عملکرد ناروای کلیسا به نام مذهب؛ ۳. بی‌مایگی آیین کلیسا از جنبه‌های علمی و عملی؛ ۴. شکّاکیت فلسفی در ترویج فلسفه نوین؛ ۵. ظهور و بروز اندیشه‌های روشنفکرمآبانه و ستیزه‌ جویانه دگراندیشان. چنین عواملی، با توجّه به شرایط مساعد، زمینه را برای ظهور رنسانس فراهم ساخت. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت بیست و سوم 🔰 بروز اندیشه‌های روشنفکرمآبانه و ستیزه‌جویانه‌ دگراندیشان مارتین لوتر، نهضت پروتستان و بحران دینی 🔻پروتستان نامی است که برای کلیه فرق جداشده از کلیسای کاتولیک در قرن شانزدهم میلادی به‌کار رفته است. سرآغاز نهضت پروتستان در اوایل قرن شانزدهم انتشار اندیشه‌های یک کشیش آلمانی به ‌نام «مارتین لوتر» بود. او در سال ۱۵۱۷ میلادی علیه پاپ و کلیسا به‌ پا خاست و مواد اصلاحی نود و پنجگانه خود را بر در کلیسای(ویتبرگ) نصب کرد و فرقه «لوتران» را بنا نهاد، امّا این‌ بار پاپ نتوانست مثل همیشه از عهد‌ه سرکوبی مرتدان و مخالفان خود برآید. 🔸کلیسای کاتولیک از ابتدا با مشکلاتی دست‌ و پنجه نرم می‌کرد که هر زمان ممکن بود کسی مثل لوتر یا کالوین از راه برسند و چاشنی یک انبار باروت مشکلات کلامی و غیره آن بشوند. هرچند در گذر زمان، همین فرقه‌های نوظهور هم نتوانستند از عهده حلّ این مصائب برآیند. با نمایان‌ شدن جلوه‌های رنسانس به ناگاه پاپ‌ها در ایتالیا شروع به ساختن کلیسا‌های مجلّل کردند و نمایندگان خود را به نقاط دوردست برای جمع‌آوری پول و اعانه‌های مردمی می‌فرستادند و ضمن جمع‌آوری پول، توصیه می‌کردند که هر کس پول بدهد، گناهان او آمرزیده می‌شود و به بهشت خواهد رفت. زمانی که نمایندگان پاپ و کلیسا به‌ منظور جمع‌آوری پول و اعانه به آلمان رهسپار شدند، در کمال تعجّب با مقاومت کشیشی به‌ نام «مارتین لوتر» مواجه گردیدند که همه چیز را انکار می‌کرد. 🔹اندیشه لوتر، اعلان مخالفت رسمی و جدّی علیه کلیسای کاتولیک بود و مورد استفاده‌ کسانی قرار گرفت که نسبت به قدرت نظام‌ یافته کلیسا ناخشنود بودند. این اندیشه، اوّلین گام در راستای از هم گسستن و در هم شکستن رهبری دینی، فرهنگی کلیسا به ‌شمار می‌آمد و نقطه آغازین ایجاد بحران دینی در اروپا بود. شاید قبل از لوتر افراد بسیاری همچون «ژان هوس» در چکسلواکی همین سخنان را اظهار داشته، ولی شکست خورده بودند، امّا لوتر توفیق یافت. 🔸او ابتدا از سوی کلیسا تکفیر شد، ولی تکفیرنامه را آتش زد! پاپ نیرویی فرستاد تا او را دستگیر کند، امّا مقاومت کرد و حاکم ایالت ساکسونی و عده‌ای از شاهزادگان آلمانی به دفاع و حمایت از او برخاستند؛ چراکه شاهزادگان آلمانی، پیش از این به جریان خروج پول از کشور معترض بودند. اتّفاقاً این همان نکته‌ای است که ظنّ قریب به اطمینان ‌انسان‌ را برمی‌انگیزد تا این احتمال و تحلیل را تقویت کند که مارتین لوتر و نهضت اصلاح دینی اش، بازیچه دست گروهی سرمایه‌دار واقع شده بود و برای مسیحیان جهان چیزی به ارمغان نیاورد. باید توجّه داشت که اگر لوتر با بعضی از تعالیم زشت کلیسا همچون فروش بهشت، به حق مبارزه کرد، امّا هزاران مرام نادرست دیگر را به ناحق، جزو دین مسیح قلمداد نمود که بعدها زمینه‌های ناسوتی ‌شدن مردم و سکولاریزم (جدایی دین از سیاست) در جهان غرب و پیدایش ایسم‌ ها و گرایش‌های متعددی گردید. 🔹ظنّ فوق، آنگاه بیش از حد قوت می‌گیرد که می‌بینیم پس از امداد شاهزادگان آلمانی به لوتر، او فتوا داد که لازم نیست کلیسا، تزئینات و ملک و موقوفات داشته باشد! این فتوا موجب شد که شاهزاده‌ها اموال کلیسا را تصاحب کنند. جالب‌ تر اینکه در همین اوان، عده‌ای از روستاییان برای اکتساب زمین شورش کردند و از آنجا که این شورش علیه شاهزاده‌ها بود، مارتین لوتر آن روستاییان بیچاره را تکفیر و خونشان را مباح نمود. متقابلاً زمانی که پاپ از امپراتور اسپانیا و آلمان خواست تا لوتر را دستگیر نمایند، این ‌بار هم شاهزادگان آلمانی از لوتر حمایت کردند. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚جریان فراماسونری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت اول 🔰 مقدمه: روابط ایران با دنیای متجدد غرب آثار متنوعی را در بر داشت. یکی از این آثار رفت و آمد ایرانیان به اروپاست که در قالب های مختلفی مانند تجارت، جهانگردی و مهمتر از همه اعزام دانشجو صورت گرفت. 🔻در این میان تجدد اروپایی جذاب ترین پدیده ای بود که دانش آموختگان ایرانی در فرنگ را تحت تاثیر قرار داد و آنان را شیفته خود ساخت. بسیاری از این شیفتگان تمدن غرب، که در طول زمان در اروپا جذب سازمان فراماسونری شدند، به هنگام بازگشت به کشور مدارج ترقی را در خدمت این سازمان پیمودند. 🔸منافع دولت های غربی در ایران قبل از انقلاب اسلامی عمدتا توسط این عده حفظ و تامین شده است و غالبا این افراد در راس مناصب مهم سیاسی و فرهنگی کشور قرار داشته اند. مساله دخالت سازمان سری و مخوف فراماسونری در رویدادهای ایران، از مسائل پیچیده ای است که در بسیاری از رخدادهای این سرزمین رد پای آن دیده می شود. 🔹بدون شناسایی ضعف ها، خطاها وخیانت هایی که در بطن جامعه ایرانی وجود داشته است و به سبب عدم دسترسی به اسناد فراماسونری، هویت فراماسون ها از دید تحلیل گران و جامعه شناسان پنهان مانده است. و لذا بدون درک درست و ارزیابی علمی از ساز و کار نظام فراماسونری که با قدرت فائقه خود، بر میهن ما مستولی بود، هرگز نمی توان به خط مشی درست و سالمی که منطبق با خواسته ها، نیازها و آرزوهای ملی و دینی باشد، دست یافت. 🔸با وجود شرایط حاکم بر جوامعی که فراماسونری در آنها وجود داشته، پیچیدگی این جنبش باعث استحکام هرچه بیشتر آن شده است و نیز عضویت استادان دانشگاه و سرمایه داران و دولتمردان برگزیده در صفوف این تشکیلات بر قدرت آن افزوده است. 🔹استعمار غرب با گسترش فراماسونری و به عضویت درآوردن مسئولین مهم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورهای جهان سوم، در طراحی برنامه ریزی های کلان این کشورها نفوذ کرده و به گونه ای عمل می کرد که این برنامه ریزی ها در راستای اهداف سرمایه داری جهانی و نظم نوین جهانی قرار گیرند و در نتیجه، هر روز فاصله این کشورها با کشورهای صنعتی بیشتر شود. در سلسله بحث های آتی به معرفی این جریان و چگونگی نفوذ آن در ایران خواهیم پرداخت. 🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت بیست و چهارم ادامه بحث... 🔰 نهضت لوتر از این شرایط بهره بیشتری برد و توانست فرقه‌ای به‌نام « لوتران » را ایجاد کند. لوتر به این نکته تصریح می‌کرد که مردم برای امور دینی خود به پاپ احتیاجی ندارند و می‌توانند به مراتب پایین‌تری نظیر اسقف اکتفا کنند،‌ درحالی‌که اسقف‌ها را پادشاهان در ایالت‌ها تعیین می‌کردند. در نتیجه خواسته یا ناخواسته، مارتین لوتر امور دینی مردم را نیز به‌ دست پادهاشان سپرد و این شاهان بودند که از این پس بر دین و دنیای مردم تسلّط یافتند؛ زیرا از آن پس، متصدّیان امور مذهبی نیز مهره‌هایی در دست خود آنها بودند؛ لذا لوتری که به ‌اصطلاح برای ایمان مردم قیام کرده بود، کار را به جایی رسانید که دین و ایمان مردم هر منطقه را به‌دست سلطان همان‌جا سپرد. ♦️لوتر پا را از این فراتر گذاشته و در جزوه‌ای تحت عنوان «نامه سرگشاده به اشراف مسیحی ملّت آلمان درباره اصلاح دولت مسیحی»، ضمن حمله شدید به کلیسا و مناسک آن، از شهریاران خواست تا شورایی را به ‌منظور اصلاح نابسامانی‌ها و کارهای نادرست کلیسا تشکیل دهند و بدین ترتیب، کلیسایی به‌ وجود آورند که مهار آن در دست دولت و شهریاران باشد. وی معتقد بود: «دولت را خدا بنیاد گذاشته است و مسیحیان ناچارند، فرمانبردار دولت باشند». 🔸واژه پروتستانتیزم که برای نهضت اصلاح دینی در عالم مسیحی کاتولیکی بکار گرفته شد از کلمه «protest» به معنی «اعتراض کردن» گرفته شده بود. این واژه اولین بار بر گروهی از امرای امپراتوری مقدس رم اطلاق شد که در مقابل تصمیم مجلس شور مسیحی ۱۵۲۵. م مبنی بر منع هرگونه تجدد، اعتراض نامه صادر کردند. پس از اعتراض و مخالفت لوتر با کلیسای کاتولیک، به معترضین کلیسا، پروتستان گفته شد. 🔹پروتستانهای پیرو لوتر که اختراع فن چاپ، کتاب مقدس را در اختیار آنها قرار داده بود، نه تنها کشیشان بلکه توده مردم را هم به نهضت اصلاح دینی کشاندند؛ چرا که بر اساس یکی از اصول لوتر هر فرد قادر بود، مبانی، معارف و احکام دینی را بدون واسطه ی پاپ و کلیسا درک کند. 🔸اصول جدید مسیحیان را نه در برابر کلیسا بلکه در برابر خدا مسئول می دانست. با حمایت حکام مطلقه و طبقه متوسط، امت مسیح به ملتهای مسیح تبدیل شدند و با توجه به اصولی که بر اساس آزادی، قضاوت های شخصی در امور دینی، تساهل و مدارا در مقابی اطاعت محض از سنن و احکام کلیسا بنیان نهاده شد، طرفداران زیادی حتی از میان کسانی که دعوی مسیحی بودن نداشتند، پیدا کرد. ادامه دارد.... 🆔 @Jarianshenasi
📚 فراماسونری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت دوم 🔰 تاریخچه فراماسونری در غرب جریان فراماسونری، عامل و ریشه اصلی همه ضد فرهنگ ها در جوامع بشری است. اعضای فراماسونری را فراماسون یا ماسون می نامند. پیشینه تاریخی ماسون ها، ارتباطی با ماسون دوره جدید ندارد. ♦️پس از سقوط امپراتوری روم بسیاری از شهرها از میان رفتند و یا به صورت دهکده هایی کوچک در آمدند، اما بعد از مدتی در نیمه دوم قرن یازدهم میلادی(در قرون وسطی)، به تدریج شهرهای جدیدی که معمولا در اطراف یک کلیسا یا صومعه قرار داشتند، به وجود آمدند. امنیت شهرها، روستائیان را به سوی خود جلب کرد و بدین ترتیب جمعیت شهرها افزایش یافت. ساکنان این شهرها از راه بازرگانی و صنعتگری ثروتمند شدند و برای خود اتحادیه هایی برپا کردند که از جمله می توان از اتحادیه معماران یا «ماسون» ها که هسته اصلی تشکیل شهرها یعنی کلیساها را بنا کرده بودند، یاد کرد. 🔸فراماسون گرفته شده از کلمه فرانسوی (فرانماسون) بوده که ترجمه لغوی آن «بنّای آزاد» یا «بنای سنگ تراش» می‌باشد. در آن ایام بنّاهای آزاد روزمزد دوره‌گرد که عمدتا یهودی بودند، با تشکیل اتحادیه‌ای در شهری از فرانسه گرد هم آمده و برای کمک به یکدیگر و پیشبرد منافع مشترکشان و در انحصار گرفتن این حرفه، گروه هایی تشکیل داده و شاگردانی از میان خودشان انتخاب کرده و در محل ویژه ای که بعدها به« لژ » معروف شد، به تعلیم آنان می پرداختند. آنان برای مخفی نگهداشتن فنون معماری و جهت شناسایی یکدیگر، از رمز و اشاره هایی استفاده می کردند و برای خود درجاتی مثل شاگرد بناء ، استاد بنا، و استاد بزرگ تعیین کرده و در این راستا تصمیماتی اتخاذ می‌کردند. 🔹ماسون ها در اواسط قرن چهاردهم برای خود قوانینی وضع کرده و برادری، برابری، آزادی وجهان وطنی را از اصول کار خود قرار دادند. بیشتر صاحب نظران معتقدند که فراماسونری در دوره احداث ساختمان های بزرگ از جمله کلیساها و کاخها در حدود سالهای ۹۰۰ تا ۱۶۰۰ میلادی دوران رشد خود را طی کرد. از بررسی آرای بدست آمده می توان نتیجه گرفت که صنعت معماری بستر رشد فراماسونری بوده است. این صنعت در قرون وسطی(سده های میانه) نسبت به سایر صنایع از ارزش والایی برخوردار بود و معماران به منظور بهره برداری از توجه قدرتمندان به صنعت مزبور، سعی داشتند از گسترش بی رویه ی صنف خود جلوگیری نمایند. آنها اسرار و فنون معماری را از دیگران پنهان می کردند و با گسترش مسیحیت و تسلط کلیسای کاتولیک، این افراد به ساختن کلیساها پرداختند و برای این منظور به سراسر اروپا سفر کردند که این امر نه تنها موجب افزایش اعتبار آنها شد، بلکه موجبات گسترش این صنف را فراهم آورد.ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت بیست و پنجم 🔰 نهضت کالوینیسم کالوین یا کالتون یکی از کشیش های معترض کلیسا و از شاگردان و پیروان لوتر و از اهالی سوئیس بود، وی هم زمان با اعتراض های لوتر، برخلاف استاد، نهضت خود را از تعقّل آغاز نمود. او دین مسیح و انجیل را تا آنجا قبول می‌کرد که با استدلالات عقلی همخوانی داشت. مارتین لوتر اساس کار خود را بر ایمان، ولی شاگرد او کالوین، محور کارش را راسیونالیسم قرار داده بود. در عین حال، به نوعی مسلک جبر‌ی‌گری نیز اعتقاد داشت. وی بر این باور بود که تقدیر انسان از روز اوّل آفرینش مشخص گردیده و رستگاران واقعی فقط کالوینیست‌ها هستند. ♦️وی بر خلاف تفسیر سنتی کلیسا که ثروت و جمع آوری آن را تقبیح می کرد، مطابق با خواست طبقه ی متوسط که رو به پیشرفت بود، به این نتیجه رسید که مطابق کتاب مقدس، ثروت یک موهبت الهی است و ثروتمند هم می تواند محبوب خداوند باشداین امر زمینه را برای پذیرش پروتستانیزم توسط طبقه متوسط و تاجر فراهم کرد، چرا که از یک طرف اعلام پیکار به فئودالیسم و درخواست تساوی حقوق بروژواهای جدید با اربابان نجیب زاده بود و از سوی دیگر به صراحت از منافع طبقه جدید و حق حاکمیت ملت در مقابل کلیسا دفاع می کرد. پیروان کالوین از سوئیس به فرانسه و هلند گسترش یافتند و سپس تعدادی از آنها از هلند به آفریقای جنوبی مهاجرت نمودند. رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی متأثّر از سفیدپوستان مهاجر و طرفدار کالوین می‌باشد که از هلند آمده بودند. آنها معتقدند، سیاه‌پوست حتی اگر مسیحی شود، کافر و دوزخی است! 🔸جنبش اصلاح مذهبی اگرچه دستاوردهای غیر منتظره ای برای تکمیل سیر حرکت فکری غرب به بار آورد ولی هدف اصلاح گران به هیچ وجه غلبه سکولاریسم بر کلیسا و دین مداری نبود. لوتر گقته بود: گردن نهادن به امر شاهزاده خطاکار بهتر از مردم درستکار است! و کالوین هم گفته بود: فرمانبری از انسانها نباید بر فرمانبری از خداوند پیشی بگیرد. 🔹پروتستان ها، برخلاف توصیه های اصلاح گران مذهبی همانند کاتولیک ها به شکنجه و سوزاندن مخالفان خود می پرداختند و بی دینی و سکولاریسم را توصیه نمی کردند ولی چون اصلاح گری آنها، مطابق با منافع طبقه متوسط سرمایه دار و پادشاهان مطلقه بود، به صورت غیر قابل کنترلی توسعه یافت. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
1.mp3
7.33M
🔰🔰 🎙عنوان : اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا ✍اثر : مرحوم محمد آیتی 📼 قسمت اول http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c
📚 فراماسونری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت سوم 🔰 در اواخر قرون وسطی، انقلاب صنعتی آغاز شد و به تدریج از قدرت کلیسای کاتولیک کاسته شد، در نتیجه معماران و تشکیلات صنفی آنها قدرت خود را از دست دادند، ولی فراماسونری و لژهای آن باقی ماند و از حالت صنفی به حالت سیاسی و روشنفکرانه مبدل گردید. در این زمان بیشتر اعضای لژها، بورژواها، پروتستان ها و یهودیان بودند. بورژواها دهقانانی بودند که به شهرها آمدند، زندگی شهری را در پیش گرفتند و به کسب و کار و تولید و توزیع مشغول شدند. ♦️بعدها با بازشدن راه های تجاری، به ویژه با کشف امریکا، بورژواها تبدیل به ثروتمندان و رقبایی در برابر اشراف شدند، اما چون اصل و نسب و تربیت اشرافی نداشتند، از شخصیت و حیثیت سیاسی، اجتماعی و نظامی مناسب آن دوره برخوردار نبودند. با گذشت زمان گروه های دیگری از جمله نویسندگان، سیاستمداران و هنرمندان وارد سازمان فراماسونری شدند. از قرن ۱۷ میلادی به بعد، لژهای فراماسونری محلی برای بحث های عقیدتی، سیاسی، هنری، ادبی و اجتماعی شدند. فراماسون ها ابتدا در انگلیس و سپس محافل جدید این جریان در قرن هجدهم، کشورهای فرانسه، هند، آلمان، هلند، سوئد، پرتقال، ایتالیا و غیره را در بر گرفت. 🔸ماسون ها تشکیلاتِ مخفی و زیرزمینی خود را گسترش بیشتری دادند تا آنجا که در قرون ۱۸ و ۱۹ میلادی تشکیلات فراماسونری تماما به خدمت امپریالیسم درآمد و همانند میسیون‌ها (هیات‌های مذهبی) به عنوان جاده صاف کن استعمار به مناطق مختلف دنیا گسیل داده شدند. فراماسونری می کوشد همه ی رهبران سیاسی و نظامی جهان را به خود وابسته کند و در عصر جدید نیز به صورت جریانی خطرناک درآمده است. آنان با شعار اومانیستی، برابری، برادری، آزادی، اعتقاد به وحدت دول، جهانی کردن و بی وطنی، قصد دارند حکومت ها را نابود کنند یاتحت سلطه خود درآورند و خود را بر همه جهان حاکم سازند. از همین رو می توان به این نتیجه رسید که شعارهای فراماسونری، همان شعارهای یهودیان صهیونیسم در جهان امروز است، و رابطه فراماسونری با صهیونیسم انکار ناپذیر است؛ زیرا موسسان فراماسونری و پایه گذاران تشکیلاتی آن در بسیاری از کشورها، یهودی بوده اند. 🔹بزرگترین لژ ماسون ها ابتدا در انگلیس تشکیل شد که عمدتاً به عنوان عامل انگلیس عمل می‌کردند و اعضای اصلی این دستگاه از اعیان، اشراف، سرمایه‌داران و بازاریان متموّل بودند. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، شعب دستگاه فراماسون در کنار استعمار به کشورهای اسلامی، بخصوص ترکیه، ایران و جهان عرب راه پیدا کردند. فراماسون ها همچنین به عضویت انجمن‌های سری درآمدند که با استعمار انگلیس و امریکا رابطه مستقیم داشته و مرام ادعایی‌ شان که اخوت و برادری می باشد، در اصل جهت تصاحب قدرت و زور و زَر و خدمت به جریان امپریالیسم می‌باشد. از پیشتازان انقلابی و سیاسی نیمه دوم سده هیجدهم که به جرگه فراماسون‌ ها پیوستند انقلابیون آمریکا بودند؛ ولی فراماسونری در آمریکای شمالی به کوشش فراماسون های انگلیسی، اسکاتلندی و ایرلندی در دهه‌های آغازین سده هجدهم پدید آمد. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت بیست و ششم 🔰نتیجه‌گیری بحث کلیسا در دو بُعد علمی و عملی در جهت خلاف فطرت انسان‌ها گام برداشت: ـ از یکسو هیچیک از انجیل‌های چهارگانه ره‌آورد مستقیم وحی نبودند؛ بلکه نوشته‌هایی بودند که از میان ده‌ها انجیل توسط کلیسا رسمیت یافته بود و ارباب کلیسا می‌کوشیدند تا با قداست‌ بخشیدن به نویسندگان آنها، به آنها چهره‌ای الهی ببخشند. خصلتِ بشری انجیل‌ها، آنها را گرفتار خطاها و اشتباهات فراوانی کرده بود، آن‌چنان که در برخی موارد حتی با معرفت حسّی و عقلی انسان‌ها سازگاری نداشت. کلیسا در دفاع از این مجموعه که از قداست الهی برخوردار گشته بود، ناگزیر با علوم عقلی و حسّی به مبارزه پرداخت و به این ترتیب، نه‌ تنها به دانش الهی راه نبرد؛ بلکه با مراتب دیگر دانش بشری نیز در ستیز افتاد. ♦️ـ از سوی دیگر در بعد عملی نیز کلیسا برای مشارکت در قدرت حکومت‌های مختلف، به توجیه ستم‌ها و ظلم‌های آنها پرداخت؛ بنابراین مبارزه با علم و توجیه ظلم و سرانجام، جنگ‌های دویست ساله صلیبی، ره‌آورد حاکمیتی بود که به دروغ داعیه دیانت داشت. ارباب کلیسا که خود را خازنان بهشت می‌خواندند، از سرِ دنیاطلبی سند آن را پیشاپیش به خداوندان پول می‌فروختند، بدیهی است که با هجوم مدّعیان دین به‌سوی دنیا، دیگران نیز در همین راه گام می‌نهند و به این ترتیب، آخرین شعله‌های هدایت فطری که راه غیب را در معرض دیده حقیقت‌بین آدمی قرار می‌دهد، خاموش می‌شود. 🔸ـ علاوه بر آنچه گفته شد، وقوع جنگ‌های صلیبی و آشنایی با مظاهر تمدّن اسلامی، فتح قسطنطنیه به‌ دست مسلمانان و مهاجرت هنرمندان و عالمان آنجا به کشورهای غربی و سرانجام کشف آمریکا و اوج‌گیری تب طلا، از جمله شرایطی بود که ذهن و فکر انسان غربی را در برابر وحی، معرفت الهی و دین و ایمان تقلیدی دچار تزلزل و تردید ساخت و این تردید، تولد و زایش فرهنگ و تمدّن نوینی را در تاریخ بشر موجب شد که از آن به رنسانس یاد می‌شود. 🔹این دوره دو جریان فکری نوین را توسّط روشنفکران رقم زد: جریان اوّل،‌ عقل‌گرایی(خرد گرایی) بود که با «رنه دکارت» آغاز شد و با افرادی نظیر «ایمانوئل کانت»، «اسپینوزا» و «لایب نیتس» ادامه یافت و با «فردریش هگل» به تمامیت خود رسید. جریان دوم، حس‌گرایی(تجربه گرایی) بود که با «فرانسیس بیکن» آغاز شد و از آن پس با شخصیت‌هایی نظیر«جان لاک»، «جورج برکلی»، «دیوید هیوم»، «آگوست کنت» و «جان استوارت میل» ادامه یافت و در نهایت، پس از تحوّلاتی، به‌عنوان دیدگاه برتر بر حوزه‌ های علمی غرب چیره شد. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 فراماسونری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت چهارم 🔰فراماسون‌های معروف جهانی شخصیت‌های معروف جهانی که جزو فراماسون‌ها بوده‌اند عبارتند از: بنیامین فرانکلین که از امضاکنندگان بیانیه استقلال امریکا و به عنوان استاد بزرگ پنسیلوانیا بود. جرج واشنگتن اولین رئیس جمهور آمریکا در سن ۲۱ سالگی یعنی در ۱۷۷۶ فراماسون شد. به گفته ویل دورانت در تاریخ تمدن، گروهی از کشیشان کلیسا و حتی برادران لوئی شانزدهم شاه فرانسه فراماسونر بودند. ‌اندیشه‌گران و نویسندگانی چون: مونتسکیو، ولتر، روسو نیز فراماسونر بودند. انقلابی نامدار فرانسه "میرابو" خود فراماسونر بود. تزارپتر سوم در ۱۷۶۲ به عضویت فراماسونری درآمد. به گزارش برخی اسناد، گریبایدوف سفیر روسیه در ایران به سال ۱۸۲۸ فراماسون بود. لئون تولستوی: وی که نویسنده نامدار روسی است، در کتاب جنگ و صلح بخشی از کتاب را درمورد یکی از قهرمانان داستان بنام «پی یر» به ذکر آداب و رسوم فراماسون ها اختصاص می‌دهد که خود نشان از رشد این مسلک در روسیه بوده است. ادوارد هفتم پادشاه انگلیس استاد بزرگ فراماسونری انگلستان بود در سال ۱۹۰۱ شاهزاده ویلز که سپس شاه انگلستان شد، ابتدا عنوان استاد بزرگ فراماسونری را برای خود برگزید و سپس آن را رها کرد و عنوان «نگهبان فراماسونری انگلستان» را برای خویش انتخاب نمود. ژنرال ولزلی فرمانده نیروهای انگلیسی در خیزش میهن‌پرستانه، عرابی پاشا در مصر به سال ۱۸۸۲ میلادی فراماسون بود. ♦️از مهم ترین فیلسوفانی که عضو لژهای فراماسونری بودند افراد زیر قابل ذکرند: اروخ اسپینوزا (۱۶۷۷-۱۶۳۲)‌ از یهودیان کشور هلند به عنوان بزرگ ترین یهودی عصر جدید معرفی شده بود. دیوید ریکاردو (۱۸۲۳-۱۷۷۲)‌ یهودی انگلیسی الاصل که نظریه ارزش های والای مارکسیسم را عرضه کرده است. امیل دورکهایم (۱۸۵۸-۱۹۱۷) از یهودیان فرانسه که منکر تقدس خداوند بود و خداوند را بدون شخصیت آفریدگاری می پذیرفت. مطابق نظر وی هر دینی، شکل تغییر یافته دین قبلی است. لوی برول (۱۹۳۹-۱۸۵۷)‌ جامعه شناس یهود فرانسوی که آداب و سنن دینی را با فرضیه اولیسون رد کرده است. هنری برگسون (۱۹۲۱-۱۸۵۹) فیلسوف یهودی که بزرگ ترین وبا نفوذ ترین فیلسوف طرفدار اولیسون در قرن بیستم بود. هربرت مارکوزه (۱۹۷۹-۱۸۹۸)‌ یهودی آلمانی الاصل، فیلسوف آمریکایی و نویسنده کتاب «انسان تک ساختی» که در سال ۱۹۷۶ در سالن کنفرانس دانشگاه برلین، دانشجویان را مخاطب خود قرار داد و آنها را به چشیدن مزه عشقبازی آزاد تشویق و ترغیب کرده بود. ریمون آرون ( ۱۹۸۳-۱۹۰۵)‌ فیلسوف یهودی، ‌دانشمند علوم اجتماعی و استاد الهیات دانشگاه سوربن فرانسه. از تجمع افرادی که همگی به طبقه نوخاسته بورژوازی تعلق داشتند، یک جریان خاص و خط مشخص فکری ایجاد شد که تمامی ویژگی های اومانیسم (انسان مداری) را دارا بود. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
2.mp3
7.35M
🔰🔰 🎙عنوان : اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا ✍اثر : مرحوم محمد آیتی 📼 قسمت دوم 🆔 http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c
📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت بیست و هفتم 🔰 جریان روشنفکری در دوره رنسانس ۱) جریان عقل گرایی واژه «Rational» در لغت به چند معنا آمده است: عقلی، عقلانی، منطقی و... واژه راسیونالیسم «Rationalism» نیز از لحاظ لغوی دارای معانی متعددی نظیر خردگرایی و عقل گرایی است. اما از لحاظ اصطلاحی، اصطلاح خردگرایی«Rationalism» آیین خاصی در اندیشه است که خرد را محور دانایی انسان دانسته، شناخت را جز از طریق خرد و کاربرد منظم آن میسر نمی داند. همچنین به آن فلسفه تعقلی و خردکیشی نیز گویند. در فرهنگ جامعه شناسی آمده است که مکتب اصالت عقل، سنتی فلسفی است که مبادی آن در سده های هفدهم و هجدهم قرار دارد و ادعا می کند عقل یگانه اساس معرفت معتبر ما بر واقعیت را تشکیل می دهد. ♦️فیلسوفان اصالت عقلی معتقد بودند که فقط برهان های قیاسی یا استقرایی می توانند اطلاعات دقیق و قابل اطمینان درباره ی جهان به دست دهند. به عقیده آتین ژیلسون سنت عقل گرایی (خرد گرایی) به لحاظ پیشینه تاریخی به رنه دکارت بازمی گردد. وی می گوید: قبل از دکارت، بیش از دو قرن، فلسفه مدرسی رایج در جهان مسیحیت، تحت حملات شدید منتقدان قرار داشت. مونتنی با تشکیک در بسیاری از مسائل فلسفی، موفق به فروریختن پایه های فلسفه شد؛ اما بنای جدیدی که به واسطه آن قادر به کسب معرفت باشد، ایجاد نکرد. اما دکارت نخستین کسی بود که رشته نوینی از افکار را به هم پیوست و حوزه فلسفی جدیدی را گشود. تنها کاری را که اسلاف دکارت انجام دادند، این بود که فلسفه ی مدرسی را از اعتبار انداختند. به این ترتیب، این دکارت است که باب جدیدی را در فلسفه باز کرد. 🔸در کتاب سیر حکمت در اروپا می خوانیم: دکارت، جاده کوبیده ی پیشینیان را رها کرده و راه تازه پیش گرفت؛ یعنی آنچه را از پدر ومادر و استاد و معلم و کتاب آموخته بود را نیست انگاشت؛ بساط کهنه را برچیده و طرحی نو در انداخت و بنا را بر این گذاشت که جمیع محسوسات و معقولات و منقولات را که در خزینه خاطر دارد، مورد شک و تردید قرار دهد، نه به قصد اینکه مشرب شکاکان را اختیار کند، که علم را برای انسان غیر ممکن می دانند؛ بلکه به این نیت که به قوه تعقل و تفحص شخصی خویش اساسی در علم به دست آورد. به عبارت دیگر، شک را راه وصول به یقین قرار داد. 🔹عقل گرایان عقل را منشاء و منبع معرفت دانسته، اموری را قابل معرفت می دانند که ثابت، ضروری و کلی باشند. بنابراین جزئیات و متغیرات را متعلق علم و معرفت ندانسته، آنها را اموری ظنی تلقی می کنند. آنها راه و روش تحصیل علم را روش عقلی بر می شمارند و فایده ی علم را دریافت لذت عقلانی حاصل از کسب علم و رسیدن به امور مجهول می دانند. در نظر آنان این لذت، بارها بیش از لذت های حسی و حیوانی است. فهم حسن و قبح اعمال نیز، از دیگر فوایدی است که بر کسب علم مترتب می دانند. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
3.mp3
7.31M
🔰🔰 🎙عنوان : اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا ✍اثر : مرحوم محمد آیتی 📼 قسمت سوم 🆔 http://eitaa.com/joinchat/839057428Cbb18df1b3c
📚 فراماسونری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت پنجم 🔰 توسعه فراماسونری در اروپا و آمریکا فراماسونرها در تمامی جریانات مهم سیاسی اروپا دخالت داشتند. در آغاز قرن ۱۷ در انگلستان رژیم جمهوری برقرار شد و کرامول، رئیس جمهور گردید او چارلز پادشاه انگلیس را دستگیر کرد و کشت و از آنجا که افکار واهداف ضدفراماسونری داشت، فراماسونرها دست به کار شدند و توسط ژنرال مونگ، فرمانده انگلیسی که خود فراماسون و عضو لژ ادینبورگ بود، حکومت جمهوری را سرنگون کردند و بار دیگر نظام سلطنتی را برقرار نمودند. ♦️درسال ۱۷۱۷ چهار لژ فراماسونری «غاز»،‌ «تاج»،‌ «درخت سیب»،‌ »جام انگور» متحد شدند و لژ بزرگ لندن را به وجود آوردند. اعضای این لژها در میخانه هایی به همین نام جمع می شدند. لژ فراماسونری در فرانسه توسط سازمان ماسونری انگلستان در سال ۱۷۳۱ در پاریس افتتاح شد و این در حالی بود که فرانسویان خود، دارای لژ های ماسونی بودند که آنها را «گراند اوریان» می نامیدند . فراماسونری جدید در سال ۱۷۳۳ به آلمان، در سال ۱۷۳۷ به هلند و پرتقال، در سال ۱۷۴۵ به دانمارک،‌ در سال ۱۷۶۳ به ایتالیا،‌ در سال ۱۷۷۱ به روسیه و در سال ۱۷۷۳ به سوئد وارد شد و سپس در سراسر اروپا گسترش یافت. اعضای این سازمان که در حقیقت از انگلستان اطاعت می کردند، موظف بودند ضمن پنهان داشتن اصول و شعائر خود، بشریت را از نعمت آزادی،‌ برابری و برادری برخوردار سازند. 🔸درسال ۱۷۳۳ اولین سازمان فراماسونری در آمریکا در شهر بوستون به وجود آمد و مدتی بعد در فیلادلفیا و سپس در دیگر شهرهای آمریکا تشکیل شد. انتشار نخستین نشریه فراماسونرها در آمریکا توسط بنجامین فرانکلین صورت گرفت که از پیشگامان فراماسونری در آمریکا به شمار می رود. بعد از وی باید از جرج واشنگتن نام برد که شخصا لژی را در ایالت ویرجینیا تاسیس کرد و مبلغ جدی این سازمان شد. سیمون بولیوار که به عنوان ناجی آمریکای لاتین معروف شده است، عضو لژ آمریکا در لندن بود. وی در سال ۱۸۱۶ استقلال کشور ونزوئلا را اعلام کرد وسپس به گسترش لژهای فراماسونری در آمریکای لاتین پرداخت. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت بیست و هشتم 🔰 ادامه بحث... در نگاه عقل گرایان، ارزش ها با واقعیات مرتبط اند. پس با تحصیل علوم نظری، باید و نباید افعال را نیز خواهیم دانست. بعد از رنسانس، خصوصیت بارز عقل‌گرایی، انکار هر نوع معرفت فراعقلی و نفی یا تردیدکردن در ابعادی از هستی است که فراتر از افق ادراک عقلی انسان می‌باشند. جریان موسوم به عقل گرایی، به پشتوانه ی افکار و اندیشه های صاحب نظران بنامی چون دکارت، کانت، اسپینوزا، لایپ نیتس، و هگل منشاء بخش عظیمی از تحولات مربوط به حوزه فکر و اندیشه ی جهان غرب به شمار می رود. بر اثر تلاش این گروه از فلاسفه غربی بود که غرب مدرن، شاهد رشد و شکوفایی فلسفه نویی با محدودیت عقل و فهم بشری شد؛ عقلانیت محوری که در تصور پردازشگرانش، می باید جای وحی و هر منبع و ابزار معرفتی دیگر را در غرب می گرفت. ♦️رنه دکارت در عصر جدید، نخستین کسی بود که قرون پیشین (قرون وسطی) را «قرون تاریکی» نامید و تفسیر جدیدی از عالم ارائه نمود که بر مبنای آن، عقل متعارف بشری به‌ تنهایی و بی‌نیاز از هدایت و راهنمایی وحی الهی، رهبری بشر به ‌سوی سعادت و پیشرفت را عهده‌دار گردیده بود. فلسفه «دکارت» با تردید و شک در همه‌ چیز آغاز می‌شود و با تفسیری عقلانی از جهان پایان می‌پذیرد. اگر کانت را ارسطوی عصر مدرنیته نام گذاری کرده اند، دکارت را نیز، باید سقراط عصر مدرنیته بدانیم. به این ترتیب دکارت در مقام یکی از بزرگترین و اثرگذارترین فلاسفه غرب پا به عرصه تفکر گذاشت و بر آن شد تا نیازهای فکری عصر خود را برآورد. 🔸این نیاز فکری در دو موضوع اساسی خلاصه می شد: موضوع اول، ارائه مبنا و معیاری برای تاسیس فلسفه ای جدید که در عین حال بتواند به شبهه های شک گرایان پاسخ دهد؛ و موضوع دوم، ترمیم منطق ارسطو بود که به اعتقاد دکارت، دیگر نمی توانست به نیازهای عصر جدید پاسخ گوید. بنابراین باید منطق نویی طراحی می شد که پاسخ گوی نیازهای جدید باشد. دکارت با تالیف دو کتاب«گفتاری در روش» و «تاملات» کوشید به نیازهای فوق پاسخ گوید. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi