eitaa logo
،، احکام و مسائل شرعی ،،
3.5هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
3هزار ویدیو
40 فایل
برای پرسیدن سوالات شرعی به آیدی زیر مراجعه فرمایید . @Javanmardi_Ahkam
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽؛ ⚰ تابوت را به سوى قبر بردند و جنازه را در ميان آن دفن نمودند ؛ سپس علیه السلام بالای قبر نشست و فرمود : « اى قبر ! امانت خود را به تو می‌سپارم ؛ اين جنازه صلی الله علیه و آله است ». ناگاه ندایى شنيدند كه می‌فرمود : « ! من از تو به وى مهربان ترم ؛ برگرد و مهموم نباش ». علیه السلام قبر را بست و با زمين مساوى نمود ؛ آن قبر تا قيام قيامت معلوم نخواهد شد . ، صفحه۱۱۴؛ ، جلد۴۳ ، صفحه۲۱۵. @Javanmardi_langarudi 🌧 أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌧
﷽؛ " این کلام خاتم النبیین ، عقل را مبهوت می‌کند ". 💖 اوّل فرمود : « فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي » ؛ " فاطمه پاره‌ای از من است "، 💖 بعد فرمود : « فَاطِمَةُ مُهْجَةُ قَلْبِي » ؛ " فاطمه من است ". 💖 کلمه‌ی سوم که ختم کلام است ، فرمود : " فاطمه من است ؛ همان روحی که بین دو پهلوی من است ".
﷽؛ ✅ سندى بزرگ بر فضيلت اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )). 📝 ابـن عـباس مى گويد حسن و حسين (عليهماالسلام ) بيمار شدند پيامبر (صلى الله عليه و آله و سـلم ) بـا جـمعى از ياران به عيادتشان آمدند ، و به على (عليه السلام ) گفتند : اى ابوالحسن ! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندان خود مى كردى ، على (عليه السلام ) و فـاطـمـه (عـليـهاالسلام ) و فضه كه خادمه آنها بود نذر كردند كه اگر آنها شفا يابند سـه روز روزه بـگـيرند (طبق بعضى از روايات حسن و حسين (عليهماالسلام ) نيز گفتند ما هم نذر مى كنيم روزه بگيريم ). چـيـزى نـگـذشـت كه هر دو شفا يافتند ، در حالى كه از نظر مواد غذائى دست خالى بودند على (عليه السلام ) سه من جو قرض نمود ، و فاطمه (صلى الله عليه و آله ) يك سوم آن را آرد كـرد ، و نـان پـخـت ، هـنـگـام افـطـار سـائلى بر در خانه آمد و گفت : السلام عليكم اهـل بـيـت مـحـمـد (صلى الله عليه و آله و سلم ) سلام بر شما اى خاندان محمد ! مستمندى از مستمندان مسلمين هستم ، غذائى به من بدهيد خداوند به شما از غذاهاى بهشتى مرحمت كند ، آنها همگى مسكين را بر خود مقدم داشتند ، و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشيدند . روز دوم را هـمـچـنـان روزه گـرفتند و موقع افطار وقتى كه غذا را آماده كرده بودند (همان نـان جـويـن ) يـتـيـمـى بـر در خانه آمد آن روز نيز ايثار كردند و غذاى خود را به او دادند (بار ديگر با آب افطار كردند و روز بعد را نيز روزه گرفتند) . در سومين روز اسيرى به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد باز سهم غذاى خود را به او دادنـد هـنـگـامـى كـه صبح شد على (عليه السلام ) دست حسن (عليه السلام ) و حسين (عليه السـلام ) را گـرفـته بود و خدمت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمدند هنگامى كه پـيـامـبـر (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) آنـها را مشاهده كرد ديد از شدت گرسنگى مى لرزنـد ! فـرمـود ! ايـن حـالى را كـه در شـمـا مـى بـيـنم براى من بسيار گران است ، سپس بـرخـاسـت و بـا آنـهـا حـركت كرد هنگامى كه وارد خانه فاطمه (عليهاالسلام ) شد ديد در مـحـراب عـبـادت ايـسـتـاده ، در حـالى كـه از شـدت گـرسـنگى شكم او به پشت چسبيده ، و چشمهايش به گودى نشسته پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) ناراحت شد . در همين هنگام جبرئيل نـازل گشت و گفت اى محمد ! اين سوره را بگير ، خداوند با چنين خاندانى به تو تهنيت مى گـويـد ، سـپـس ‍ سـوره (هـل اتـى ) را بـر او خواند (بعضى گفته اند كه از آيه (ان الابـرار) تـا آيـه كـان سـعـيـكـم مـشـكـورا كـه مـجـمـوعـا هـيـجـده آيـه اسـت در ايـن مـوقـع نازل گشت ). 🎆💎{ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی }💎🎆 @Javanmardi_langarudi 🌧أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌧
﷽؛ ✅ داستان گردنبند بابركت حضرت زهرا (سلام الله علیها) 📝 پرسش : چگونه گردنبند حضرت زهرا (سلام الله علیها) موجب بركات فراوان شد ؟ 📖 پاسخ اجمالی : مردى گرسنه و برهنه از پيامبر تقاضاي كمك كرد . پيامبر او را به خانه دخترش زهرا فرستاد . حضرت فاطمه گردنبندش را به او داد و آن مرد آن را به مسجد آورد . عمار ياسر با اجازه پيامبر آن را به دويست درهم خريد و مرد را سير كرد و پوشاند و مركبی هم به او داد و گردنبند را به وسیله غلامش نزد فاطمه فرستاد . فاطمه غلام را آزاد كرد و آن غلام خنديد . حضرت زهرا پرسيد چرا مي خندی ؟ غلام گفت : گردنبندی بابركت تر از اين نديدم . گرسنه‌ ای را سير ، برهنه ای را پوشاند ، غلامي را آزاد و در آخر به دست صاحبش رسيد . 📖 پاسخ تفصیلی: « عماد الدّين طبرى » در كتاب « بشارة ‌المصطفى » آورده است كه « جابر بن عبد الله انصارى » گفت : يك روز پس از نماز عصر ، پيغمبر اكرم با صحابه نشسته بودند ، در اين موقع پيرمردى با لباس‌ هاى كهنه در كمال ضعف و سستى كه معلوم مى‌ شد راه دورى را با گرسنگى پيموده ، وارد شد . پيرمرد عرض كرد : من مردى پريشان حالم ، مرا از گرسنگى و برهنگى و گرفتارى نجات ده ! رسول اكرم فرمود : اكنون چيزى ندارم ؛ ولى تو را به كسى راهنمايى مى‌ كنم كه اين حاجت را بر مى‌ آورد و راهنمايى‌ كننده به نيكى همانند كسى است كه آن را انجام داده است ؛ برو به در خانه كسى كه محبوب خدا و رسول است و او نيز دوستدار آنهاست . سپس به بِلال دستور داد پيرمرد را به در خانه فاطمه راهنمايى كند . وقتى كه آن مرد به در خانه حضرت علی رسيد ، گفت :  « السّلام عليكم يا اهل ‌بيت النّبوّه »؛ ( سلام بر شما اى خاندان نبوّت ). او را جواب دادند و پرسيدند تو كيستى ؟ گفت : مرد عربى هستم كه به خدمت پيغمبر اكرم آمدم و تقاضاى كمك نمودم ، ايشان مرا به در خانه شما راهنمايى فرموده . آن روز ، سومين روزى بود كه خانواده حضرت علي به گرسنگى گذرانده بودند و پيغمبر اسلام از اين جريان اطّلاع داشت . دختر پيغمبر خدا چون چيزى نمى‌‌ يافت ، همان پوست گوسفندى كه فرزندانش حسن و حسين را بر روى آن مى‌‌ خوابانيد ، به مرد عرب داد و فرمود اميد است خداوند تو را گشايشى عنايت نمايد . پيرمرد گفت : دختر پيغمبر اكرم ! من از گرسنگى بى‌‌ تابم ، شما پوست گوسفند به من مى‌ دهى ! اين سخن را كه فاطمه شنيد ، گردنبندى را كه دختر «عبدالمطّلب» به او هديه داده بود ، همان را به مرد عرب داد ؛ پيرمرد گردنبند را گرفت و به مسجد آورد و پيغمبر خدا را در ميان اصحاب نشسته ديد ، عرض كرد : يا رسول‌الله ! اين گردنبند را دخترت به من داده و فرموده است آن را بفروشم شايد خداوند گشايشى دهد ! حضرت رسول اكرم گريان شد و فرمود : چگونه خدا گشايش نمى‌ دهد با اين كه بهترين زنانِ اوّلين و آخرين ، گلوبند خود را به تو داده است ! عمّار ياسر عرض كرد اجازه مى‌ فرمايى اين گردن‌بند را بخرم ؟ فرمود خريدار اين گردنبند را خداوند عذاب نمى‌ كند . عمّار به عرب گفت : به چند مى‌ فروشى ؟ پيرمرد گفت : به سير شدن از غذايى و يك بُرد يمانى جهت پوشاك و دينارى كه صرف مخارج بازگشت خود نمايم . عمّار گفت : من به بهاى اين گردن‌ بند ، دويست درهم مى‌ دهم و تو را از نان و گوشت سير كرده و بُردى هم براى پوشاكت به تو مى‌ دهم و با شترِ خود ، تو را به خانواده‌‌ ات مى‌ رسانم . عمّار از غنائم خيبر هنوز مقدارى داشت ، پيرمرد را به خانه برد و به وعده خويش وفا كرد . عرب ، دو مرتبه خدمت حضرت بازگشت ؛ آن جناب فرمود : لباس گرفتى و سير شدى ؟ عرض كرد : بلى ! بى‌ نياز هم شدم . آنگاه حضرت مقدارى از فضائل حضرت زهرا را بيان كردند تا آن ‌جا كه فرمودند : دخترم فاطمه را كه ميان قبر مى‌ گذراند ، از او مى‌ پرسند خدايت كيست ؟ مى‌‌ گويد :  «اللهُ رَبِّى ». سؤال مى‌ كنند پيغمبرت كيست ؟ جواب مى‌دهد : « پدرم ». مى‌ پرسند امام و ولى تو كيست ؟ مى‌ گويد :  « هَذَا الْقَائِمُ عَلَى شَفِيرِ قَبْرِى » ؛ همين كسى كه كنار قبرم ايستاده [ يعنى علی ]». عمّار گردن‌ بند را خوشبو كرد و با يك بُرد يمانى به غلامى كه «سهم» نام داشت داد و به او گفت : اين گردن‌بند را خدمت پيغمبر اكرم ببر ، تو را هم به ايشان بخشيدم ! حضرت او را پيش فاطمه فرستادند . دختر پيغمبر خدا گردنبند را گرفت و غلام را آزاد كرد . غلام خنديد ؛ فاطمه از سبب خنده‌ اش سؤال كرد ؛ گفت از بركت اين گردن‌ بند مى‌ خندم كه گرسنه‌ اى را سير و مستمندى را بى‌ نياز و برهنه‌ اى را با لباس و بنده‌ اى را آزاد كرد و در آخر به صاحب اصلى خود بازگشت ! 🎆💎{ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی }💎🎆 @Javanmardi_langarudi 🌧 شبهات احکام و مسائل شرعی را از این کانال به دست آورید 🌧
﷽؛ " وقتی حضرت زهرا (سلام الله علیها) وارد می‌شود ، پروردگار خطاب می‌کند : حبیب من به برو ! حضرت می‌گوید : من دلم نمی‌آید تنها به بروم . هر کسی که با قلباً ، زباناً و مالاً در ارتباط بوده و برای کار کرده با خود همراه می‌کنم ".
﷽؛ ✅ هم ناله با علی در فراق زهرا سلام الله علیهما 💕 حضرت علی علیه السلام در فراق حضرت زهرا عليها السلام می فرمود : " بسيار شب ها به ياد آن بانوى عزيز می افتم و خاطره اش خواب را از چشم من می ربايد … بعد از تو زندگى در نظرم بی ارزش است و اگر اشك می ريزم براى اين است كه می ترسم بعد از تو عمرم طولانى شود ".
﷽؛ 🖤 ... و اما حکایت غمبار غصب ، هیچگاه از یاد و خاطره بیرون نرود . 🌴 همان سرزمین پهناور و شهر و باغستان‌ها و بساتینی که در سنه‌ی هفتم هجری به نصّ کریمه‌ی ﴿وَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ وَ لكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير¹﴾ در ملک قرار گرفته و به حکم ﴿وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ²﴾، از ناحیه‌ی حضرت رسالت ، به عنوانِ نحله‌ی خاتمی ، بر عطا گردید . ❇️ و دخت گرامی آن سرور کائنات و بضعه‌ی وجود و پاره‌ی هستیِ آن عصاره‌ی ممکنات ، بر آن سرزمین وکیلی گماشت ، تا به رسم مادرِ کریمه‌اش ، که حامی رسالت بود ، به عائدات آن دیار از حریم عُلیای به حمایت برخیزد و تمام هستی خویش را به پای شجره‌ی طیّبه‌ی امامتِ اوصیا فرو ریزد . ۱. آنچه را خدا از اموال به رسولش بازگردانده (و بخشیده) چیزی است که شما برای به دست آوردن آن (زحمتی نکشیدید) نه اسبی تاختید و نه شتری ؛ ولی خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلّط می‌سازد و خدا بر هر چیز توانا است . ۲. از کتاب فدک نحله‌ی خاتم ، آیت الله العظمی وحید خراسانی
⚫️ فَقَالَ: «هَلُمِّيهِ‏ إِلَيَ‏؛ فَأَبَتْ‏ أَنْ تَدْفَعَهُ إِلَيْهِ فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ...»¹ 🔴 بعد از ، شجره‌ی عدوان، که غاصب حق بود، دست تعدّی به جانب فدک گشود و وکیل فاطمی را بیرون کرد و نحله‌ی خاتمی را در ربود. ❇️ و حبیبه‌ی خدا و ناموس کبریا، به احیای فدک در جمع زنان هاشمیان در مسجد النبی حاضر شد و خطابه‌ای آفرید که منشور جاویدِ و ، و شناسای و گردید. 📜 زان پس قباله‌ی فدک را از آنان بازستاند و خلیفه‌ اعتراف کرد به حق .² 🖤 ولکن همان شجره، باز طغیانی دیگر نمود و در کوچه‌ی بنی‌هاشمیان، راه را بر عصمت حق بر بست و قباله را درید و با دست و لگد بر صورت و سینه‌ی ماه عالمیان کوبید و ماجرای جراحتها بر پیکر آن بانو به هنگام هجوم بر مأمن توحید و آتش بر خانه‌ی وحی، بار دیگر تکرار شده و بیت رسالت و امامت بار دیگر در عزا نشست… ۱. اختصاص، شیخ مفید، ص۱۸۵. ۲. خلیفه نامه‌ای بدین مضمون برای فاطمه نوشت که فدک را به او باز می‌گرداند. فاطمه درحالی‌که نامه را به همراه داشت ، بیرون رفت. دومی او را دید و گفت: ای دختر محمد! این چه نامه‌ای است که با خود داری؟ فرمود: نامه‌ای است که (اولی) در مورد بازگرداندن فدک برایم نوشته است . دومی گفت : آن را به من بده! ولی فاطمه نپذیرفت. ...با پایش لگدی به فاطمه زد درحالی‌که محسن را حامله بود، با این لگد محسن را سقط کرد. سپس سیلی بر گونه‌ی فاطمه نواخت؛ گویا الان می‌نگرم که گوشواره از گوش آن حضرت افتاد و پراکنده شد. نامه را از او گرفت و پاره کرد... شود به کتاب الاختصاص ج۱، ص۱۸۳
﷽؛ ⚫️ ... فَهَجَرَتْهُ فَاطِمَةُ ، فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى مَاتَتْ دختر صلی‌الله‌علیه‌وآله فردی را نزد اولی فرستاد و میراث خویش از رسول خدا و و آنچه از خمس خیبر باقی مانده را از او طلب نمود . ❗️او هم [حدیثی را به پیامبر نسبت داد و] گفت : پیامبر فرموده است ما هیچ چیزی را به ارث نمی‌گذاریم و ... ؛ در نتیجه هیچ‌یک از آن اموال را به سلام‌الله‌علیها برنگرداند . 🖤 پس سلام‌الله‌علیها بر اولی غضب کرد و از او دوری گزید ...¹ ✊🏻 اینک ماییم و دفاع از حقّ که به حکمِ صدق و طهارت ، صاحب است و مصونیت از خطا و خطیئت . ⁉️ مگر نه این است که آیه‌ی کریمه‌ی ﴿وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ²﴾، به حکم مسلّم الهی و روایات و تفاسیر وارده در کتب شیعه و اهل سنت، بر اعطای سرزمین فدک به آن حضرت دلالت دارد ؟ ⁉️ مگر نه این است که سرزمین فدک ، سه سال در دست آن حضرت و وکلای ایشان بوده و قاعده‌ی مسلمه‌ی «ید»، بر ملکیّت آن حضرت بر فدک دلالت می‌نماید ؟ ⁉️ مگر نه این است که فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها یگانه وارث است و اموال آن حضرت به دختر طاهره و مطهره‌ی نبوی به ارث می‌رسد ؟ ۱. منابع اهل سنت: المصنف صنعانی، ج۵، ص۴۷۲ و مسند احمد، ج۱، ص۹ و... ۲. الإسراء، آیه۲۶. از کتاب فدک نحله‌ی خاتم ، آیت الله العظمی وحید خراسانی