eitaa logo
منتظران مضطر
254 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
138 فایل
🌺اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیکَ الفَرَج...🌺 🌺مَتی تَرانا و نَراک؟🌺 🌼کپی = با ذکر صلوات🌼 ⚘اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز شهادت شهید مدافع حرم روح الله قربانی هست نفری یک صلوات بفرستیم 🍃♥️🍃♥️🍃 @Jazzaaabbb
💚 آسمان در گوشہ قلبش نوشٺ هر ڪہ می خواهد دلش بوے بهشٺ دامن مهدے بگیرد روز و شب باغ جنٺ گردد او را سرنوشت ✨شبت بخیر همه ی دنیای من✨ @Jazzaaabbb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣️ ❣️ 🌸هرروزم را 🥀باسلام به زیبامے ڪنم 🌸ڪاش یڪ روزم، 🥀با دیدن روے زیباشود 🍂 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @Jazzaaabbb
•بین رفقای باستانی کار اختلافاتی پیش آمد. دعوا و آبرو ریزی و.... •برای اینکه بین دودسته از رفقا، صلح‌و آشتی برقرار کند،با پول خودبرای‌آنها مهمانی شامی برقرار کرد.ابراهیم‌هزینه کرد، بزرگترها را دعوت کرد،تاآنها را با هم آشتی‌دهد• برگࢪفتھ‌از‌کتاب‌خدای‌خوب‌ابراهیم🌿📚 @Jazzaaabbb
آقا بیا که فاجعه از حد گذشته است! انسان ز مرزِ هرچه نباید، گذشته است... @Jazzaaabbb
4_6005716949693104434.mp3
4.04M
🎤حاج آقا 🎼ڪشیڪ دݪ 🔖 ღــو همانے ڪه ڪسے شڪل تــو معشــــوق نشـــد...! @Jazzaaabbb
🌿دو ماه پس از شـروع جنگ، ابراهيم به مرخصي آمد. با دوستان به ديدن او رفتيم. درآن ديــدار ابراهيم از خاطرات و اتفاقــات جنگ صحبت مي كرد. اما از خــودش چيزي نمي گفت. تا اينكه صحبت از نماز وعبادت رزمندگان شــد. 🌿يك دفعه ابراهيم‌خنديدگفت:درمنطقه المهدي در همان روزهاي اول، پنج جوان به گروه ما ملحق شدند. آنها از يك روستا باهم به جبهه آمده بودند. 🌿چند روزي‌گذشت.ديدم اینهااهل نماز نيستند!تااينكه يك روز با آنها صحبت كردم. بندگان خدا آدمهاي خيلي ساده اي بودند. آنها نه سواد داشتند نه نماز بلد 🌿بودند.فقط به خاطر علاقه به امام آمده بودند جبهه.از طرفي خودشــان هم دوست داشتند كه نماز را ياد بگيرند. من هم بعد از ياد دادن وضو، يكي از بچه ها را صدا زدم و گفتم: اين آقا پيشنماز شما، هر كاري كرد شما هم انجام بديد. 🌿من هم كنار شــما مي ايستم وبلند‌بلند ذكرهاي نماز را تكرار مي كنم تايادبگيريد. ابراهيم به اينجا كه رسيد ديگر نمي توانست جلوي خنده اش را بگيرد. چند دقيقه بعد ادامه داد: 🌿در ركعت اول، وســط خواندن حمد، امام جماعت شــروع كرد سرش را خاراندن، يك دفعه ديدم آن پنج نفر شروع كردند به خاراندن سر!!خيلــي خنده ام گرفت امــا خودم را كنترل كردم. اما در ســجده، وقتي امام جماعت بلند شد مُهر به پيشانيش چسبيده بود و 🌿افتادپيشنماز به سمت چپ خم شد كه مهرش را بردارد. يك دفعه ديدم همه آنها به سمت چپ خم شدند و دستشان را دراز كردند! اينجا بود كه ديگر نتوانستم تحمل كنم و زدم زير خنده! @Jazzaaabbb
زهراضحی عزیز (دختر شهید حسین جوینده) یکی از شهدای مدافع حرم گیلان 🔸 خودش را بر سر مزار پدر گرفت🔸 و «کربلایی عبدالحسین شفیع پور» بعد از دیدن این عکس پر از معنا و مفهوم شعر زیر را سرود: 💔حس و حال عجیبی داره این شعر💔 ─┅═ঊঈঊঈ═┅─ جشن تکلیفمو بابا کنار شما گرفتم پای هرقطره خونت،بخدا حیا گرفتم بعد رفتنت بابایی، غصه‌ها شدن رفیقم کی می‌دونه چه شبایی، برا تو عزا گرفتم؟ 💠💠💠 نور ایمان تو بافته چادرِ روی سرم رو هدیه‌کن به بی‌بی زینب اشک چشمای ترم رو من کنار اون قدم‌هات تا خود خدا رسیدم یادته باهم می‌رفتیم، پاپیاده تا حرم رو؟... 💠💠💠 چِقَده جوینده بودی، تا به اربابت رسیدی؟ فدای چشای نازت، چجوری خدا رو دیدی؟ تو شدی معلم عشق، واسه سربازای زینب وجودت رو هدیه کردی، برا من حیا خریدی 💠💠💠 خیالت راحت بابایی، چادرم عین چشامه دارمش محکمِ محکم، چون سفارش بابامه حالا یه‌خواهشی‌دارم بسپارم به دست بی‌بی بگو به مادر عالم، بی‌بی این زهرا ضحی‌مه... ─┅═ঊঈঊঈ═┅─