مختصری از زندگی نامه کانچو ماتسویی:
زندگی نامه کانچو ماتسویی:
ماتسوی در سن 13 سالگی کیوکوشین کاراته را در کیتا – نامارا دوجو در سال 1976 شروع کرده در سال
1980 به کمربند مشکی کیوکوشین نایل می شود و در مسابقات وزن آزاد ژاپن در حالی که فقط 17 سال داشت
به مقام چهارم میرسد و چیزی از این زمان نمیگزره که به عنوان ارشد هنبو در توکیو ژاپن اعلام می شود.
در سال های 1981و1982 مقام سوم در مسابقات وزن آزاد ژاپن رو به دست میاره و در همین مسابقات سال 1983 به مقام هشتم می رسد.
وقتی که مقام سومی جهان در مسابقات سال 1984 رسید مورد تشویق فراوان قرار گرفت و در سالهای 1985و1986 هم به مقام اول مسابقات وزن آزاد ژاپن رسید و در آخر با گزراند آخرین مرحله از مسابقات کیوکوشین کاراته یا همان مبارزه 100 نفر با زدن رکورد لقب" نابغهء بی نظیر" رو به خودش اختصاص داد و بلاخره در سال 1987 به جوانترین قهرمان جهان مسابقات وزن آزاد کیوکوشین کاراته گردید.
در سال 1992 ماتسویی کلاس خودش رو در آساکوسای توکیو . ودر 26 آپریل 1994 ماتسویی به لقب کانچو نایل و نماینده سوسای اویاما گرید.
بعد از فوت سوسای اویاما کانچو سوکوکی ماتسویی راه ایشان را با تمام تلاش پیش گرفتند ودر ترویج و پایداری این سبک کوشیدند.
با وجود تلاش های فراوان ایشان و سوسای اویاما در حال حاضر سبک کیوکوشین کاراته بیش از 12 میلیون عضو ثبت شده در بین 125 کشور جهان دارد.
یوسف شيرزاد متولد 11 دی ماه سال 1328 ( اول ژانويه 1950) می باشد. او در سن 12 سالگی به ورزش کشتی، بوکس و کشتی کج روی آورد. در سن 14 سالگی کاراته را نزد استاد ابوطالب ماشين چيان در باشگاه کاخ جوانان سابق شروع کرده و در سن 19 سالگی با توافق استاد ماشين چيان با درجه کمربند قهوه ای با استاد فرهاد وارسته بنيانگذار سبک کان ذن ريو آشنا و به تمريانات خود در محل باشگاه لشکر يک گارد زير نظر ايشان ادامه دهد و تا سال 1355 افتخار شاگردی اين دو استاد بزرگ را داشته است.
او از سال 1352 که فدراسيون کاراته ايران تأسيس شد، به عضويت اولين تيم ملی کاراته ايران در آمده و به مدت 3 سال در عضويت اين تيم بوده است. ضمناً قبل و بعد از تأسيس فدراسيون کاراته، در مسابقات مختلف داخلی و مسابقات بين المللی کاراته سال 1354 که بيش از 40 کشور در آن شرکت داشتند شرکت نموده و مقام هايی را کسب نموده است.
پس از گذشت بيش از 12 سال فعاليت در ورزش رزمی و با توجه به آشنايی و تجارب کاملی که در ورزش های کشتی، بوکس، دفاع شخصی و همچنين ورزش های رزمی چينی، کره ای و ژاپنی به دست آورده در تاريخ 16 ارديبهشت 1352 در سن 24 سالگی مکتب کاراته شيرزاد را با تکيه بر تجربيات غنی خود، در مدرسه مکتب نوبخت بنيان نهاد. به دليل اينکه هيچ گونه تعصب و گرايشی نسبت به هيچ سبک خاصی نداشت، روشی را که در مکتب خود تدريس می کرد به عنوان راه و روش کاراته يا کاراته دو نامگذاری نمود.
تشکيل داده و در دومين دوره مسابقات جهانی که در توکيو برگزار شد با 4 ورزشکار حضور يافتند که اعضا اين تيم عبارت بودند از بهروز شيرزاد، مرحوم سيامک شيرزاد، خسرو شيرزاد و مسعود همايونپور.
تا قبل از فوت سوسای که در 6 ارديبهشت 1373 (26 آوريل 1994) اتفاق افتاد به طور تنگاتنگ و صادقانه با ايشان همکاری داشتند. ده روز پس از فوت سوسای اوياما در تاريخ 16 ارديبهشت 1373 ( 6 می 1994) نام مکتب کاراته خود را که در سطح کشور به طور گسترده فعاليت داشت به نام جهانی سازمان بين المللی شيرزاد کيوکوشين ( شين ذن ) تغيير داده و سبک خود را به دنيا معرفی و کليه تجربياتش در ورزشهای رزمی را در اختيار مشتاقان کاراته حقيقی قرار داد و اکنون نيز نمايندگان اين سازمان در ايران و ساير کشور های جهان به بسط و گسترش اين سبک مشغولند.
از اين رو تمامی استادانی که در سبک های مختلف آزاد ( شاخه های کيوکوشين ) در ايران فعاليت می کنند، يا از شاگردان ايشان و يا اينکه شاگرد شاگردان ايشان محسوب می شوند.
روزنامه نگارها و اصحاب رسانه و عدهای از خبرنگاران تلویزیون در دهکدهی کوچک ماهیگیری جمع شده بودند، قرار بود برای اولین بار با یک گاو نر ۴۵۰ کیلویی مبارزه کنم. به واسطه تمرینات، در بهترین شرایط جسمی بودم، وزنم ۸۱ کیلوگرم و ۳۰ سال سن داشتم، تصمیم گرفته بودم اگر در این مبارزه موفق شدم؛ بعد با یک خرس و حتا ببر هم دسته و پنجه نرم کنم تا قدرت کاراته را به جهانیان نشان دهم.
روزها بود که باران میبارید، ازاینرو برنامه مرتب به تعویق میافتاد. هر روز خبرنگاران مرا دست میانداختند و میگفتند: «اویاما خوشحال باش یه روز دیگه بیشتر زندهای». ولی من اصلا حوصله شوخی نداشتم خوشبختانه تلگرافی از زنم دریافت کردم که نوشته بود: «من دعا میکنم تو موفق بشی»؛ آن موقع بود که تصمیم گرفتم تا گاو را شکست بدهم.
صبح روزی که هوا آفتابی شد، فیلمبرداران هم مثل آماده بودند. وقتی به گاو نزدیک شدم مشغول نشخوار کردن بود، سرش را بالا آورد، بلافاصله با هر دو دست جفت شاخهایش را گرفتم و با تمام قدرت سعی کردم هُلش دهم، گاو مقاومت نمود، پاهایش را از هم باز کرد و سرش را به سینهام فشار داد. وزن او تقریبا ۶ برابر وزن من بود.
نقشهام این بود که گاو را زمین بزنم و شاخش را از بیخ با یک ضربه «شوتو» بشکنم. ولی هرکاری میکردم نمیتوانستم او را به زمین بزنم، ناگهان احساس کردم نیروی گاو نر دو برابر شد، پیشانیاش را پایین آورد و روی شکمم گذاشت و فشار داد. دستانم دیگر بیحس شده بودند، احساس کردم پاهایم درحال درهم پیچیده شدناند، برای لحظهای مرگ را جلوی چشمانم دیدم. سعی داشتم جوری خودم را از مرگی هولناک برهانم. گاو نر داشت مرا مغلوب میکرد. چشمانم سیاهی میرفت. دیگر آسمان، دریا، شنهای زیر پایم هیچکدام را نمیدیدم. ولی ناگهان در لحظهای شگفت انگیز؛ انگار معجزهای اتفاق افتاد. از اعماق وجودم، نیرویی عجیب جوشید و به تمام اجزای بدنم جاری شد. همه درد و فشاری که جانور به من وارد میکرد را فراموش کردم و با یک ضد حمله پایم را به پشت پایش انداختم و سعی کردم تا به زمین بزنمش، گاو نر عاجزانه نفس نفس میزد آنجا بود که فهمیدم او هم خسته شده در همان حال با قدرت تمام ضربه «شوتو» را به شاخ گاو زدم یک بار، دو بار، سه بار، چهار بار همه بینتیجه در جاییکه من با یک ضربهی «شوتو» قادر بودم ۳۰ سفال را به راحتی خرد کنم، باورم نمیشد. این بار، گردن گاو را گرفتم و دوباره پایم را توی پای جلوی او قلاب کردم و تمام وزنم را انداختم رویش و در همان حال سرش را پیچاندم، گاو زمین خورد و من هم افتادم روی او، دیگر معطل نکردم و با قدرت تمام یک ضربه «شوتو» به انتهای شاخش زدم؛ شاخ گاو شکست.
آن را بلند کردم و به جمعیتی که فریاد زنان مرا تشویق میکرد نشان دادم. مبارزهام با گاو نر حدود نیم ساعت طول کشیده بود. هدف من از مبارزه با گاو آزمایش حد و طاقت توانایی آدمی و قدرت کاراته بود. من از پیروزیم مطمئن نبودم، هیچ بعید نبود که گاو شاخش را توی شکمم فرو میکرد و مرا میکشت. ولی میدانستم باید پیروز شوم آنهم به خاطر شرافت کاراته و زنم. تکنیکهای کاراته مرا نجات ندادند، بلکه خواست خدا بود و اراده من.
در کل من با ۵۲ گاو مبارزه کردهام که ۳تای آنها را کشته و ۴۸ راس دیگر را تنها شاخشان را شکستهام. البته بار دومی که با یک گاو در توکیو روبرو شدم انجمن حمایت از حیوانات سروصدای زیادی به پا کرد و مرا متهم به آزار حیوانات نمود.
چند سال بعد هم به دهکدهای در هوکایدو Hokkaido رفتم تا چگونگی کشتی و جنگ با خرس را یاد بگیرم ولی متاسفانه شرایط اقتصادیم اجازه چنین کاری را به من نداد، البته فرصت روبرو شدن با یک ببر را نیز هرگز نیافتم، حالا هم که دیگر نیرو و توان جوانی یا حتا ده سال پیش را ندارم» (کاراته چیست- اویاما- ص ۱۶۸- چاپ ۱۹۶۶)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوسای اویاما در ایران کیوکشین