#تلنگر
ما دلمون رو گره می زنیم
به همه چیز؛
به این... به اون...
وقتی این و اون میلرزه
دل ماهم میلرزه،
دلمون رو گره بزنیم به خدا
که اگه همه عالم لرزید،
دل ما نلرزه
مثل دل امام حسین،
که تو روز عاشورا نلرزید....
دلتو به خدا گره بزن
#حدیث_روز....ویژه و بسیار مهم
💐 امام صادق علیه السلام:
🌸هر كس بخواهد دعایش مستجاب شود، باید كسب خود را حلال كند و حق مردم رابپردازد.
دعای هیچ بنده ای كه مال حرام در شكمش باشد یا حق كسی بر گردنش باشد،به درگاه خدا بالا نمی رود.🌸
🔖منبع
📚بحارالأنوار؛ ج۹۰، ص۳۲۱
🔸 شفتالوی برجام نرسیده افتاد وله شد
آژانس اتمی قطعنامه انگلیس، فرانسه و آلمان علیه ایران را تصویب کرد.
بازگشتیم به هفت سال قبل.
بدون قلب راکتور.
بدون ذخائر اورانیم.
با دلار نوزده هزارتومنی.
زنده باد مذاکره. زنده باد روحانی...
موافقین: استرالیا، بلژیک، برزیل، کانادا، اکوادور، مصر، استونی، فرانسه، آلمان، غنا، یونان، مجارستان، ایتالیا، ژاپن، کویت، مراکش، نیجریه، نروژ، پاناما، عربستان، سوئد، انگلیس، آمریکا، اروگوئه و آرژانتین
مخالفین: چین و روسیه
ممتنعین: آذربایجان، هند، مغولستان، نیجر، پاکستان، آفریقای جنوبی، تایلند
⭕️تحقق گام به گام پیشبینیهای امام خامنهای
امام جامعه گفت آمریکا بدعهده، اعتماد نکنید؛ جواب دادن "امضای کری تضمینه!"، چوبش رو هم خوردن!
امام جامعه گفت به این سه کشور اروپایی اعتماد ندارم؛ جواب دادن برجام رو با اروپا ادامه میدیم!
امام جامعه گفت فردا اینها همون کاری رو خواهند کرد که آمریکا کرد، ولی با یه شیوه دیگه؛ جواب دادن اروپا راهش از آمریکا جداست! و امروز چوب اعتماد به اروپا رو هم خوردن...
شورای حکام آژانس اتمی قطعنامه انگلیس، فرانسه و آلمان علیه ایران درباره عدم همکاری با تحقیقات آژانس را تصویب کرد!
ملتهای آزاده دنیا آرزوی داشتن یک رهبر حکیم و بصیر رو دارن، دولتمردان ما اعتمادشون به آمریکاست...
1_104656289.mp3
13.36M
چند نمونه از پیام های شهید مدافع حرم علی آقا جمشیدی قبل اعزام به سوریه...
۱-ما خانه بدوشیم. غم زینب به دو عالم نفروشیم. ــــــــ
ما مست و خرابیم. هممون دربه در طفل ربابیم
۲-در رتبه غیرتش کسی نشناسیم . . . .شاگرد جناب حضرت عباسیم . . . هشدار ! به مرقدش اهانت نکنید . . . . مابه بی بی سه ساله مان حساسیم
۳-"زهرا" ، داغ علی را ندید
"علی" ، داغ حسن را ندید
"حسن" ، داغ حسین را ندید
"حسین" ، داغ رقیه را ندید
"عباس" ، داغ علی اصغر را ندید
چه کشید ""زینب"" که
داغ تک تکشان را به عینه دید...
امان از دل زینب...
•*🌸🌱*•
🔹بخشی از وصیتنامهی
#شهید_اسماعیل_خانزاده🦋🌿
▫️تو اي #دختر عزيزم!!
جگر گوشه بابا ، خيال نكن من بي خيال تو بودم ،
▫️بدان كه بابا تو را بي نهايت دوست داشت اما چه كنم كه بر من تكليف بود و احساس مسئوليت داشتم.
▫️بابا لحظه اي از ياد تو غافل نخواهد شد و در همه مراحل زندگي در ياد تو خواهم بود.
▫️ولي اگر دوست داري بابا هم از تو راضي و خوشحال شود #حفظ_حجاب و #شعائر_ديني را رعایت کن.
#حجاب
#مدافع_حرم_زینبی
#شهید_اسماعیل_خانزاده🌿🌺
شهدای کربلای خان طومان
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم
🌹 شـهید شدن دل مےخواهد!
دلی که آنقدر قوی باشد و بتواند بریده شود ازهمه تعلقات
دلی که آرام، له شود زیر پایت به وقت بریدن و رفتن ..
و شـهدا🌹 "دلدارِ بـی دل" بودند...
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
امام علی علیه السلام:
هيچ كس چيزى را در دل پنهان نداشت، جز اين كه در لغزش هاى زبان و خطوط چهره او آشكار شد.
نهج البلاغه، حكمت ۲۶
یــادت باشــد
#شهیــد اسـم نیست❌
↫رســـم است !!!
شهیــد عکس📸 نیست
که اگـر از دیوار اتاقت #برداشتـی
فراموش🗯 بشـــود
↫شهیـــد #مسیــر است
↫زندگیست❤️
↫راه است
↫ #مـــرام است!
شهید امتحـانـ📃 پس داده است
#شهیــد_راهیست
بـه سوی خـــــدا💫
📣سفارشی از #سردار به همه ما
#بسیار_مهم
▫️نیتتان این باشد که برای خدا کار کنید و جواب گوی شهداء باشید؛
حب ریاست را کنار بگذارید و فردای قیامت جوابگوی شهداء باشید؛
که با شیشه خون به دست روبه روی شما قرار می گیرند و از شما می پرسند چه کاری برای اسلام کردید؟
#سردار_شهید_قربان_کهنسال 🌹🌿
یاد شهدا با صلوات🌷
گاهے آرزوے شهادت کردن ِمن
عرشیان را بھ خندھ وا مےدارد ... !
#غرق_دنیا_شده_را ...
🍃💜
بچه ها همیشه دوست دارن از رویاهاشون، از افکارشون و از هرچی که در دل دارن، برای بزرگترها بگن.....
از خونه ای که همیشه تو نقاشی ها میکشن و براش در و پنجره میزارن.
ظاهر نقاشی ساده ست اما تو فکرشون برای همون خونه، کلی داستان و ماجرا میسازن....🏠
گاهی اوقات هم از شغل مورد علاقه شون میگن و با آب و تاب توضیح میدن.
#سیدمحمد میگه: من دوست دارم بزرگ شدم، موشک بسازم. برم تو فضا و همه جا رو ببینم.
مامان بیا رو مزار باباجون، موشک هم درست کنیم....🚀
خورشید هم که حتما تو همه نقاشی ها هست.
وقتی خورشید رو درست کردیم، گفت: باید خورشید رو دور سر باباجون درست می کردیم، چون باباجونم شهیده، باید دور سرش نورانی باشه.....🔆
بچه ها از اینکه بزرگترها بیننده آثار هنری شون هستند، لذت میبرن. حتی اگه اثرشون رو مزار باباجون باشه....💚
#سیدمحمدومزارباباجون
________________________
🌴کانال"شهید سیدرضا طاهر"
🆔 @shahid_taher
#برگی_از_خاطرات
#شعار_همیشگی
#در_بستر_مردن_را_بر_خود_ننگ_میدانم
در رختخواب مردن را #ننگ میدانست...
وقتی دوستانش به شهادت می رسیدند ناراحت
میشد و می گفت: خانم چرا خدا مراشایسته #شهادت نمی داند؟
نمیتوانم ببینم آخرش شهید نشوم و در بستر بمیرم.
ای کاش من جای دوستانم بودم.
حسین آقا حتما لایق و شایسته شهادت بودی که خدا تورا به این مقام بزرگ رساند.
#کانال_شهید_مدافع_حرم_حسین_مشتاقی
@shahidmoshtaghi
#برگی_از_خاطرات۹۵/۳/۳۱
#اولین_دیدار_بعداز_شهادت
یکم خرداد وقتی که پیکر شهیدطاهر را آوردند پیکرحسین اقا را هم آورده بودند.
به ما چیزی نگفتند چون مطمئن نبودند پیکر او باشد. سیدرضا طاهر پلاک داشت و شناسایی شد. اما باید از پیکر دیگر آزمایشDNA می گرفتند. خیلی ها حدس می زدند پیکر دیگر حسین آقا باشد چون او در کنار سیدرضاطاهر شهید شد وخیلی ها خواب حسین اقا را دیده بودند که می گفت تا نیمه شعبان برمیگردم. نیمه شعبان برگشت ولی در تهران ماند تا ازمایشات شناسایی انجام شود.
آنهایی که کشیده اند می دانند که چشم انتظاری چقدر سخت است.
اینکه عزیزترینت را بیاورند نتوانی صورت ماهش را ببینی، از آن هم سخت تر است.
با این همه آمدن پیکر حسین اقا برای ما خبر خوبی بود.
خلاص شدن از چشم انتظاری بود.
ساعت ۱۱ صبح حاج خانم(مادرشهید) زنگ زد و گفت: آقاجون و عمویم را به سپاه برده اند تا خبر آمدن پیکر حسین اقا را بدهند. باورم نمی شد؛ به همکاران حسین اقا زنگ میزدم که مطمئن بشوم خبر صحت دارد.
بعد از اذان ظهر یکی از دوستان همسرم زنگ زد و گفت:"خانم مشتاقی حسین اقا را برای وداع به محل کار آوردند.
بعد دوباره آقای اسماعیلی تماس گرفت و گفت: پیکر را داریم به سردخانه نکا می آوریم؛ زودی خودم را برای استقبال از مرد خانه ام رساندم.
من بودم و برادر و دخترعمه ام.
وقتی امبولانس را دیدم که به سمت ما می آید دیگر نتوانستم روی پا بایستم به درختی تکیه دادم. امبولانس وارد حیاط شد و ما هم رفتیم.
در آمبولانس را که باز کردند، وقتی نوشته ی روی تابوت را دیدم _شهیدحسین مشتاقی_ احساس کردم که کمرم شکست پای امبولانس نشستم و التماس می کردم تن خسته و مجروح شهیدم را آرام بیرون بیاورند...
تمام این چهل روز با اینکه سیاه پوش شده بودم و برایش روز و شب گریه می کردم اما ته دلم امیدواری بود که به سلامت برگردد؛به خودم می گفتم:
"الان است که زنگ بزند و بگوید من زنده ام، اینجا بین دشمن گیر افتاده بودم و حالا خودم را به عقب رساندم. دارم برمی گردم!"
ولی وقتی تابوت را دیدم به من ثابت شد، که در این دنیا دیگر حضور فیزیکی حسینم را ندارم.
بالاخره تابوت را بیرون آوردند؛
عطر عجیبی فضا را معطر کرده بود و به مشام می خورد، باور کنید آن عطر وبو را هنوز گاهی اوقات در خانه ی خودمان احساس می کنم.
#همسر #شهید_حسین_مشتاقی