eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
868 دنبال‌کننده
18هزار عکس
2.6هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
یه جای دنج کنار شهدا💔 التماس دعا‌رفیق🙏
‌ «مَتَی نَنْتَقِعُ مِنْ عَذْبِ مَائِکَ فَقَدْ طَالَ الصَّدَی» بگو تشنگان وصآلت را کی به حضورت سیراب میکنی! بیــا آخریــن یادگــار علــی!...💛 🇮🇷 『شُهَــدایِ‌کـ♡ــرْبَلایِ۴🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 📖 السَّلامُ عَلَیکَ أیُّها الإمامُ الفَرِیدُ... 🌱سلام بر تو ای یگانه دوران و ای همنشین ‌تنهایی! سلام بر تو و بر روزی که جهان با قدومت آباد خواهد شد. 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس 🥀 ⊰✾✿✾⊱━━─ اۍآنـڪہ عزیزۍو مراجانۍوجـانان صدیوسف مصرۍ زغمٺ،سربِ،بیابان اۍڪاش بـیایـۍو بگوینـدڪہ آمـد برمـصـروجـودمن قحطـۍزده،باران •|روزۍ‌کــہ‌بیآیـۍخـوش‌تـریـن‌خــبر
ڪاش تو آخرین باشد پروانہ شدن حُسن باشد مانند در خفتہ عنوان قبل نامم باشد... 🌷(رضا)ساکی .... :اروند‌رود 🇮🇷 『شُهَــدایِ‌کـ♡ــرْبَلایِ۴🕊』
از نخواهید که دست شما را بگیرند از شهدا بخواهید که یقه شما را نگیرند.... کــــــــــــانــــــــــــال ۱۷۵نــــــــــــفــــــــــــر 🇮🇷 『شُهَــدایِ‌کـ♡ــرْبَلایِ۴🕊
بچه‌ها معبر شهادت چیه؟ معبر خلاصی از دست نفس چیه؟ باور کنید است و اشک و اشک. گریه هست و گریه هست و گریه. 🇮🇷 『شُهَــدایِ‌کـ♡ــرْبَلایِ۴🕊
| ، منطقه‌ای بیابانی در شمال غربی  و جنوب شرقی استان ایلام است. منطقهٔ ، سرزمین شن‌های روان است که در بخش جنوبی آن، شن‌های روان بیشتر است به گونه‌ای که حرکت کردن بر روی آن بسیار سخت و طاقت‌فرساست. فکه یکی از محورهای اصلی حملهٔ ارتش بعثی به محور شمال بود. پس از عملیات  ـکه به آزادسازی بخش اعظمی از منطقهٔ غرب شوش انجامیدـ منطقهٔ هم‌چنان در اشغال نیروهای عراقی باقی ماند. در ۶۱/۱۱/۱۷  در جنوب فکه انجام شد و رزمندگان ایرانی توانستند با شکستن خطوط پی‌درپی ارتش عراق به عمق آن نفوذ کنند، اما بر اثر مقاومت شدید عراقی‌ها، رزمندگان ایرانی به مواضع قبلی بازگشتند. این سرزمین علاوه‌بر آن‌که محل شهید شدن تعداد قابل توجهی از ایرانی است، شاهد شهید شدن سه فرماندهٔ بزرگ جنگ «ابراهیم هادی، حسن‌باقری و » نیز بود. فکه تا آخر جنگ در دست نیروهای عراقی باقی ماند و برخی هم‌چنان در میدان‌های مین باقی ماندند. شادی روح شهدا صلوات🌷 ------------------------ 🇮🇷 『شُهَــدایِ‌کـ♡ــرْبَلایِ۴🕊
💠 در آستانه آغاز عملیات بزرگ فرهنگی 🔸تقدیمی شهیدی از جنس در راستای 🔻شهد شیرین گوارای وجودت 🔺 از خادمین بندرامام، ماهشهر استان 🇮🇷 『شُهَــدایِ‌کـ♡ــرْبَلایِ۴🕊』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام رفیقای گلم ممنون میشم نظری پیشنهادی داشتین مطرح کنید واسه بهتر شدن کانال و چون به ایام راهیان‌نور نزدیک میشیم خاطره و دلنوشته‌ی داشتین واسه بنده حقیر بفرستین تا به اسم خودتون تو کانال بزاریم... یاعلی ... خادم‌کانال‌شهدای‌کربلای‌۴ من‌اینجام👇👇👇 @gomnam_66
〔💚🔗〕 به‌فکر‌مثل‌شهدا‌مردن‌نباش به‌فکرمثل‌شهدا زندگی‌کردن‌باش!🌿 شهید‌ابراهیم‌هادی . . . . 🇮🇷 『شُهَــدایِ‌کـ♡ــرْبَلایِ۴🕊』
Part01_سه روایت از یک مرد.mp3
18.42M
کتاب «سه روایت از یک مرد» روایت‌گر خاطراتی متفاوت و خوانده‌نشده از 🥀دانشجوی شهید🥀 🌹سیدحسین علم الهدی🌹 🇮🇷 『شُهَــدایِ‌کـ♡ــرْبَلایِ۴🕊
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌹 زیر ذره‌بین ماموران بود. در اولین دستگیری، وی را در بند نوجوانان زندانی کردند؛ پس از مدتی که خانواده حسین موفق به دیدنش می‌شوند، وی در پاسخ به این‌که چه چیزی لازم داری که برایت بیاوریم، گفت: «فقط یک جلد قرآن برایم بیاورید.» 🌹دانشجوی سال دوم دانشگاه مشهد در رشته تاریخ بود، با شروع جنگ تحمیلی همراه با گروهی از دانشجویان و نیروهای بسیجی، به سوی جبهه‌های دفاع حق علیه باطل شتافت. 🌹 حسین چند شب قبل از شهادتش در جواب سوال دوستش که پرسید: «تو فکری سید؟» گفت: «وقتی وارد هویزه شدم تصمیم گرفتم هر چه از قرآن و نهج‌البلاغه فراگرفته‌ام، در عمل پیاده کنم. حالا احساس می‌کنم که روز پرداخت نزدیک است و به‌زودی پاداش خود را دریافت خواهم کرد.» 🌹شب قبل شهادتش، یاران همیشگی دور او را گرفته بودند؛ «یونس شریقی»، «جمال دهشور»، «قاسم نیسی»، «حسن بوغدار»، «حسین احتیاطس» و... . حسین گفت: «بچه‌ها! آب گرم داریم؟» دوستش گفت: «آب گرم می‌خواهی چیکار؟» گفت: «می‌خواهم حمام کنم». ♦️دوستش با تعجب پرسید: «تو این سرما؟» و بلافاصله اضافه کرد: «فردا عملیات است. حسابی گرد و خاک بلند می‌شود. خاکی می‌شوی.» گفت: «می‌دانم.» دوستش گفت: «و با این حال باز می‌خواهی حمام کنی؟ مگر قرار است بروی تهران؟» زد زیر خنده. از ته دل می‌خندید. آن‌قدر خندید که همه به خنده افتادند. بعد ساکت شد و گفت: «فردا به تهران نمی‌روم، به جای مهم‌تری می‌روم.» «کجا؟»، « ملاقات‌خدا». 🇮🇷 『شُهَــدایِ‌کـ♡ــرْبَلایِ۴🕊』
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
چیکار‌کردی‌با‌دلم‌رفیق💔
همه هویزه رو با مزار و شهدای دانشجوش بخاطر میارن... اما من با قتلگاه ش! یادش بخیر نورهای قبل از کرونا..... کاروان رو پیچوندم و تنهایی بدوبدو پابرهنه جاده آسفالتی رو طی کردم تا رسیدم به ! تو راه رسیدن با خودم فک می کردم، کاش میشد ی کم از هوای رو تو یه شیشه می ریختم و با خودم میبردم تا سال بعد...! آخه هواش برای قلبم ی خاصی داره... نمیدونم تا حالا مکه رفتین یا نه؟ اما من رفتم همون لحظه‌ای که به نیت خونه خدا هفت مرتبه دور هویزه چرخیدم و گفتم: لبیک  ، لبیک  لا شریک لک لبیک .... شاید از نگاه بعضی ها من به شرک شدم اما نه! مگه نه اینکه قلب ، رفتار شهدا، حرکت شهدا، همه پر بود از خدا ؟! من به دور جایی چرخیدم که بوی خدا میداد من روی خاکی کردم که فرشته های خدا مامور به تکلیف شدن... تکلیف انتخاب... تکلیف بردن.... ✍ ☆---🍃🌼🍃--🍃🌼🍃---☆ 🇮🇷 『شُهَــدایِ‌کـ♡ــرْبَلایِ۴🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا