eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
871 دنبال‌کننده
18هزار عکس
2.6هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
دو غم بر دلت ماند حضرت مادر کفن برای حسین و حرم برای حسن....😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وداع خانواده شهید مدافع حرم #رضا_الوانی در معراج شهدا... قیمت این لحظه ها چند؟؟؟ بمناسبت سالروز شهادت❣ 🍂ببخشید اما گاهی لازمه بدونیم چی بسر خانواده های شهدا میاد با به شهادت رسیدن عزیزشون.. از #همسربزرگوارشهیدالوانی که در کانال عضوهستند ، عذرخواهی میکنیم بابت این لحظه ها... #کوچه_شهید @Karbala_1365
✿ پيرى در روستايى هر روز براى نماز صبح از منزل خارج و به مسجد مى رفت. در يک روز بارانى، پير صبح براى نماز از خانه بيرون آمد، چند قدمى كه رفت در چاله ای افتاد، خيس و گلى شد.‌ به خانه بازگشت لباس را عوض كرد و دوباره برگشت، پس از مسافتى براى بار دوم‌خيس و گلى شد برگشت لباس را عوض كرد ازخانه براى نماز خارج شد. ◇ ديد در جلوى در، جوانى چراغ به دست ايستاده است سلام كرد و راهي مسجد شدند، هنگام ورود به مسجد ديد جوان وارد مسجد نشد پرسيد اى جوان براى نماز وارد مسجد نمى شوى؟ ◇ جوان گفت نه، اى پير، من شيطان هستم. براى بار اول كه بازگشتى خدا به فرشتگان گفت: «تمام گناهان او را بخشيدم.» براى بار دوم كه بازگشتى خدا به فرشتگان گفت: «تمام گناهان اهل خانه او را بخشيدم.» ترسيدم اگر براى بار سوم در چاله بيفتى، خداوند به فرشتگان بگويد: «تمام گناهان اهل روستا را بخشيدم» كه من اين همه تلاش براى گمراهى آنان داشتم. براى همين آمدم چراغ گرفتم تا به سلامت به مسجد برسى! ☘🌸☘☘🌸☘🌸
کارشناس آلمانی: رهبر ایران، بسیار بسیار هوشمند و آگاه است و دقیقا می‌داند چه می‌خواهد میشائل لوردس در میزگرد تلویزیون آلمان: 🔹متاسفانه باید علنی و آشکار بگوییم که رهبری عربستان، توانایی هدایت کشور خود را نیز ندارد. در مقابل شاهد آنیم که رهبری ایران، بسیار بسیار هوشمند است که مسائل ژئوپلتیکی را دقیق ارزیابی می کند و زمانی که صحبت می‌کند هم می‌تواند دقیق در مورد سیاست داخلی و هم در مورد اسرائیل سخن بگوید. واقعیت، همین است. 🔹در واقع او (آیت‌الله خامنه‌ای)، فردی مطلع و آگاه است و دقیقا می داند چه می خواهد و چه کار دارد می کند. اما سعودیها اینها را نمی دانند. 💐سلامتی امام خامنه‌ای 5 صلوات. ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻 بانویی که شکارچی تانک بود! #دفاع_مقدس 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
بن‌عفیف: + میثم‌تودیوانه‌اۍ؟ میثم‌تمّار: - تامردم‌گمان‌نکنند دیوانه‌اۍ، ایمانت‌کامل‌نمی‌شود! بن‌عفیف: + اینکه‌فرمودی، حدیث‌نبوی‌ست؟ میثم‌تمّار: حدیث است :)♥ @Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🔻 بانویی که شکارچی تانک بود! #دفاع_مقدس 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
در ڪربلا نبودم تا براے یارے امامم ڪارے حسینے بڪنم، اما حالا هستم تا با چادرم، ڪارے زینبے بڪنم میدانم ڪہ یزیدیان زمان چشم بہ چادرم دوختہ اند!
💠نشانه دگرگونی دنیا آن که ، کسی که دیروز مردم به او ترحم می کردند امروز حسرت او را می خورند و ان کس را که حسرت او را می خورند امروز به او ترحم می کنند . و این نیست مگر برای نعمت هایی که به سرعت دگرگون می شود ، و بلاهایی که ناگهان نازل می گردد. 📚 ۱۱۴ 🍂🍂
‌ هِی فِلانی زندگی شاید هَمین باشَد یِک فَریبِ ساده و کوچک آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را جُز برایِ او و جُز با او نِمیخواهی 🍂🍂
انبوه برگها در راهند ... چونان #دلتنگی هایم، که زاده می شوند به وقت نبودن های تــــو ... 🍂 🍂🍂🍂 بگو کجای دنیایی...؟ 🍂🍁 @Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
💔 #بماند_بقیّه‌اش... کوتاه کن کلام... بماند بقیّه‌اش مرده است احترام... بماند بقیّه‌اش از تیرهای حر
دلتنگیهای ماه صفر بیشتر از محرم است... صفر تمامش دردهای جدائیست که از تا به شام هرشب در نظر زینب است... آه از آن لحظه ای که دراین میان یک سه ساله ام عمرش تمام میشود... تا ابد گودال و خرابه از یاد زینب نمیرود بعد از این خدا به داد دل زینب برسد....😭😭😭 🍂 @Karbala_1365
خواستی غیرتت را امتحان کنی از اسارت عمه سادات بیشتر بخوان.... فقط یک جمله روضه بخوانمو تمام👇 "چادرشو کشیدنو سیلی زدن تو صورتش..." 😭😭😭
هدایت شده از •|حِ‌ســیــن|•
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
اینکه مردم نشناسند تو را غربت نیست غربت آن است که یاران ببرندت از یاد.... 🍃 ❤️ °•°ʝoɨn↓ ∞ @He_Sin
❁﷽❁ خدا براے دم تو بہ ما زباݧ داده اسٺ براے #ڪرببلا آمدن تواݧ داده اسٺ بهشٺ چیسٺ فقط راهِ مستقیم #حرم خدا مسیرِ خودش را بہ ما نشاݧ داده اسٺ 🌷اللهم ارزقنا توفیق زیارت #اربعین
تو درد منے،لیک مرا درمانے❤️ هم عشقے و هم جانے و هم جانانے❤️ نیکو شده این که رهبر ما هستے❤️ در پاکدلے فراتر از انسانے❤️ 😍😍 فقط خدامیدونه چقدر دوستت دارم به آقائیت قسم آقا، قابل توصیف نیست...فقط خدارو هزاران بار شکر که تو آقاورهبرم هستی....😘 بهترین رهبر دنیا ماست @Karbala_1366 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
🍃ای کاش که زائر شوم و یک شبه ناگاه 🍃راهم بدهد جاده به جاده بکشم آه 🍃تا یار که را خواهد و میلش به که باشد 🍃ویزا و گذرنامه بهانه ست به والله 🌷اللهم ارزقنا توفیق زیارت #اربعین
🌸🌸🌸 🌾 ها بوی نعنا می دهند🌾 (۳۹) 📝 ............... 💦فاصله مان بیست متر هم نمی شد. طناب را آوردم بالا و بی بی زهرا را صدا کردم و محکم تر فین زدم تا بقیه هم بفهمند این دیگر لحظه های آخر شنای ماست.🌸 و درست در همین لحظه بود که دوشکا شروع کرد به شلیک و پدافند هم. و هر دوشان دقیق روی سطح آب را نشانه رفته بودند. و همهمه و فریاد بچه ها با خروش موج و صدای شلیک ها درهم شده بود و مرا نگران بچه ها و عملیات و آن قایق های پر از نیرو و بوی می کرد. نمی توانستم به کسی کمک کنم . خودم هم کمک می خواستم . هرکس تمام سعی اش را می کرد که برود برسد به ساحل پر از موانع. آن روبروی ستون ما به شکل بازو دور از آن آرایش منظم قبلی خودش پیش می رفت. اولین آرپی جی ما , از سمت چپ, با دست نادر شلیک شد و باز آن بوی نعنا و حالا لبخند را حس می کردم . صدای شلیک با صدای فریاد همراه بود و کسی از پشت سرم ناله که : محسن ! حاجی! تیر... تیرخوردم من. طناب سنگین شده بود و من برگشتم دیدم امیر است که تیر خورده.🌸 فین زدم آمدم کنارش و فقط توانستم بگویم : نگران نباش. بگویم چیزی نیست . بگویم : صلوات بفرست فقط. فقط شنیدم گفت : الله....🌸 و دیگر هیچ.... 🌸..... @Karbala_1365
🌸🌸🌸 🌾 ها بوی نعنا می دهند🌾 (۴۰)📝 ................ 🌾💦تیرازکنار صورتمان رد میشد. داغی اش راحتی حس میکردم. امیر را به حالت حمل مجروح انداختم روی دست چپم و چند قدم آخر را هم فین زدم و آمدم رسیدم به گل. همان طور خوابیده, دست دراز کردم و فین ها را از پاهام آزادکردم و دست های امیر را گذاشتم توی یک خورشیدی و چشمم افتاد به "محمد " و "رضا گویان" که افتاده بودند کنار همان خورشیدی , بی جان.🌹 وآن بوی 🍃🍃 باز آمد . از امیر جداشدم و امیرصدایم کرد, به اسم حتی , چیزی که انتظارش را نداشتم. نتوانستم بفهمم چه می گوید. آتش نمیگذاشت. دست پرسش تکان دادم و دستی به سر و صورت گلی اش کشیدم تالااقل با نگاهش بفهمم چه میگوید و او نگاهش چرخید طرف جنازه "رضا" و همان جا ماند و دستش شل شد و باسر افتاد روی خورشیدی . ومن به امیر و بیشتر به خودم گفتم:صلوات بفرست فقط! وفرستادم. به بچه ها خیره شدم که سعی میکردند ازتیررس بیایند بیرون و نشوند آن جنازه هایی که روی دست آن موج های وحشی می رفتند سمت خلیج و تیر میخوردند و باز هم و باز هم...🌹🌹🌹 🌸..... @Karbala_1365