eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
869 دنبال‌کننده
18هزار عکس
2.6هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 بزرگترین تشییع جنازه تاریخ ▪️به نوشته‌ کتاب گینس ، ۱۰ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر در مراسم امام خمینی(ره) شرکت کردند. .................................. @Karbala_1365
🕊🌾🕊🌾🕊 💢 آخرین که در عملیات مفقود و در سال 1396 درحال کاوش شهدا در ام الرصاص تفحص و شناسایی شده و در تاریخ 1396/6/7 پس از با شکوه در بابل به زادگاهش" افروز" انتقال و خاکسپاری شد. 🌺 (س)🏴 @Karbala_1365🥀 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🕊🌾🕊🌾🕊 💢 آخرین که در عملیات مفقود و در سال 1396 درحال کاوش شهدا در ام الرصاص تفحص و شناسایی شده و در تاریخ 1396/6/7 پس از با شکوه در بابل به زادگاهش" افروز" انتقال و خاکسپاری شد. ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
ورقی از زندگی راوند 🌿🌿 💢غواص شهیدی که نام برادرش را جاودانه کرد 👇👇👇👇👇 شهید از شهدای به علت شباهتی که با برادرش داشت با شناسنامه او عازم و با نام برادرش شهید شد....  ⭕️شهید جاویدالاثر در سال 1345 در روستای گلزار گنبکی از توابع شهرستان ریگان در خانواده‌ای فقیر و عشایرنشین به دنیا آمد، وی فرزند پنجم خانواده بود و دوران کودکی را به همراه پدر برای تامین نیازهای زندگی به کار کشاورزی و دامداری مشغول شد... 🔻او که به مهربانی، پاکی و سادگی شهرت داشت به دلیل نبود از ادامه تحصیل باز ماند و فقط تحصیلات را تا مقطع ابتدایی ادامه داد و از همان کودکی در کارها به دیگران به ویژه مردم ناتوان کمک می‌کرد و دوست داشت یاور مردم باشد و با همین ویژگی زبانزد خاص و عام بود.... (ع) به جبهه می‌روم 🔶دوران نوجوانی شهید مصادف با هشت سال دفاع شد، 14 ساله بود که به عشق انقلاب و رهبر کبیر در دلش برپا شد، او شیفته عزیمت به جبهه شد و ابتدا با مخالفت خانواده روبه‌رو شد، اما دیری نپایید که رضایت خانواده را جلب کرد و در جواب مادر که می‌گفت، فرزندم شما کوچکتر از آن هستی که به بروی گفت، مادرم من به خاطر اسلام و عشق به امام حسین (ع) و برای دفاع از می‌روم. 🌾🌾🌾🌾 🔶کار به اینجا ختم نشد، چراکه سنش برای رفتن کم بود و با اعزام او مخالفت کردند به علت شباهتی که شهید با برادرش داشت، با او صحبت کرد که اجازه دهد با شناسنامه او عازم شود و با موافقت برادرش عازم جبهه شد. 🌻در ابتدا خانواده دلتنگی خود را با نوشتن نامه ابراز می‌کردند و شهید بدون معطلی جواب نامه‌ها را می‌نوشت و طی طول دو سال که در حضور داشت، در مختلف شرکت کرد تا اینکه به مرخصی آمد و چند روزی را نزد خانواده ماند. ✅شهید عزیزالله سرگرم جبهه و جنگ بود، زمستان هم فرا رسیده بود و گفته بود کمتر می‌تواند به مرخصی بیاید مادرش با چشمانی پر از می‌گوید، آخرین باری که آمد به علت برف و باران لباس‌هایش گلی شده بود. ⭕️در آخرین مرخصی مادر به او گفته بود، می‌خواهم برایت خواستگاری بروم و شهید با سکوت خود را اعلام کرده بود، برای او دختر خاله‌اش را در نظر گرفته بود و مراسم ساده را برگزار می‌کنند. 🔆طی نامه‌ای اتفاقات شیرین خواستگاری را برایش می‌نویسند، اما نامه با مهر قرمز برگشت می‌خورد و همین‌ طور نامه‌های بعدی برگشت می‌خورد تا اینکه پدرش جبهه می‌شود و با جستجوهایش اثری از نمی‌یابد. 🔅تنها از همه می‌شنود که فرزند شما در منطقه نیست، آنها می‌دادند که فرزندشان اسیر شده و باز هم می‌شنوند، فرزند شما جزو اسرا هم نیست، اما باز هم امیدوار می‌مانند تا اینکه از سوی منابع رسمی اعلام می‌کنند، عزیزالله راوند در در جزیره مینو در سال 1366 به رسیده و جاویدالاثر 🕊ماند. است 🌴دیگر هیچ چیز نمی‌تواند مادر را آرام کند، او با چشمانی پر از ادامه می‌دهد که هر شب با قاب عکس او سخن می‌گویم، مدت‌هاست که خواب فرزندم را ندیده‌ام، حسرت این برای به آغوش کشیدن فرزندش همچنان ادامه دارد. 🍀منتظر یک نشان از فرزندی است که با شناسنامه برادرش شهید شد و او را به اسم راوند می‌شناسند، شهیدی که اسم واقعی‌اش راوند است. اما این شهید جزو شهدای 🏊‍♂ شناسایی و بر دستان مردم شهیدپرور ریگان و در زادگاهش روستای گلزار بخش گنبکی روز گذشته به سپرده شد.
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
نام پدر: عزیزاله محل تولد: سلطانیه تاریخ تولد: ۱۳۴۱ تاریخ شهادت: ۱۹/۱۰/۶۵ نام عملیات: کربلای ۵ منطقه عملیاتی: پاسگاه زید (شلمچه) محل شهادت: — مزار شهید: سلطانیه ♦️محمدباقر فتح اللهی فرزند زوج عزیزاله و سلطان به سال ۱۳۴۱ در به دنیا آمد. پدرش کشاورز بود و ۲ پسر و ۵ دختر داشت. باقر پس از چندی پا به مدرسه گذاشت و توانست مقاطع ابتدایی، راهنمایی و را با موفقیت به پایان برده و با موفقیت دیپلم اقتصاد را از دبیرستان اخذ نماید. وی در دوران انقلاب نیز فعالیتهای خود را علیه رژیم آغاز کرد و در چندین نوبت در و تظاهراتی که علیه رژیم شاهنشاهی برگزار میشد، شرکت کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، باقر فرهنگی خود را در مساجد آغاز کرده و با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران راهی جبهههای حق علیه شد . ♦️وی در عملیاتهای مهمی چون بیتالمقدس، محرم، رمضان، ۴ و ۵ و چندین عملیات دیگر شرکت کرد. محمدباقر برای اولین بار در سال ۱۳۶۱ جبهه شد و تا موقع شهادت همچنان در جبهه بود. باقر در جبهه دورههای آموزش را یکی پس از با موفقیت پشت سر گذاشت و به عنوان فرمانده گردان از گردان (عج) لشکر ۳۱ عاشورا رشادتهای فراوانی را در جبهه انجام داد. تا این که در تاریخ ۲۲/۱۰/۱۳۶۵ در عملیات ۵ در به شهادت رسید. 🌾پیکر پس از در گلزار روستای سلطانیه به خاک سپرده شد. ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
حمیدخان‌زاده‌چرخاب نام پدر: جواد تاریخ تولد: ۱۳۴۶/۳/۱ محل تولد: اردکان‌ تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۴(کربلا
زندگی نامه شهید حمید خان‌ زاده‌ چرخاب فرزند جواد درتاریخ ۱۳۴۶/۳/۱ هجری شمسی در خانواده ای متدیّن در متولّد شد. پدرش مغازه دار و مادرش خانه دار بود. کودکی را با دسترنج پدر و در دامن مادری سیده و پرورش یافت.شیر مادربا عشق به اهل بیت ، در مجالس عزاداری ابا عبدالله الحسین -علیه السّلام- با خونش عجین شد.قبل از دبستان به مکتب رفت و دو جزو قرآن را فرا گرفت. 🌾 پس از ۶ سالگی به مدرسه رفت و دوره ابتدایی را در دبستان رازی مزرعه سیف اردکان و دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی حافظ اردکان با موفّقیّت پشت سر گذاشت. سپس برای دوره متوسطه در دبیرستان انصاری در رشته تجربی ثبت نام کرد و تا کلاس دوّم با علاقه و طی کرد . در کلاس سوّم بود که به جبهه اعزام شد و به شهادت رسید. جوانی بسیار خوش اخلاق و دوست داشتنی و درس خوان بود. بچّه ها را دور خود جمع می کرد و داستان های برای آنها می گفت و به مجالس مذهبی و دینی می کشاند. در خانه و بیرون به پدر و مادر و اقوام و بسیار احترام می گذاشت. 🌻هرگز آزارش به کسی نرسید. غمخوار و کمک کار پدر بود. برای نماز و احکام دین بسیار و ارزش قائل بود. دیگران را به تقوی و درستکاری سفارش می کرد.دانش آموز سال دوّم راهنمایی بود که به ندای امام خمینی در دعوت به جبهه لبیک گفت. در اصفهان آموزش نظامی را فراگرفت و کلاس درس را رها کرد و عزّت و شرف و دفاع از اسلام را به جای آن برگزید.او ۷ دفعه به اعزام شد و مدت ۱۸ ماه و ۱۲ روز از بهترین زمان عمر و جوانی با برکت را در جهاد و دفاع از میهن اسلامی گذراند.والفجر مقدماتی اولّین بود که آن بزرگواردر شرکت کرد. مسئولیّت هایی چون مربی و در نهایت سر تیم شناسایی را در بر عهده گرفت ♦️سرانجام این جوان خود ساخته و پاکباخته در تاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۴ در جزیره القطعه خرمشهر ،در ۴ بر اثر اصابت ترکش به بازوی چپش مجروح شد. امّا به علّت اوضاع نامساعد طبیعی و آتش پر حجم دشمن در منطقه ماند و با پرواز روح بلندش از قفس کوچک جسمش به ملکوت٬ به شهادت رسید و چون امام حسین -علیه السّلام- جسمش در بیابان ماند و علاوه بر شهادت افتخار مفقود بودن را کسب کرد.سر انجام در ۱۳۷۴/۵/۷ جسم پاکش پس از ۸/۵ سال به وطن بازگشت و پس از با شکوه در بهشت شهدای اردکان به خاک سپرده شد.        . ⊰❀⊱ ۴ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
۱۳ سالش بود که با دستکاری شناسنامه به جبهه کردستان رفت. بعدها خودش تعریف کرد تا رسیدن به کردستان، زیر صندلی پنهان شد، می‌ترسید یک وقت او را برنگردانند. پایش که به جبهه رسید دیگر شد. برای مرخصی خیلی کم به سبزوار می‌آمد، اقوام می‌‌پرسیدند: چرا اِینقدر جبهه می‌روی؟ بگذار بقیه بروند! او ناراحت می‌شد و با می‌گفت مگر جبهه سهمیه‌بندی است که هر کسی سهمیه‌اش را برود! ما برای از مملکت و ناموس مان می‌رویم. محمدرضا ۶ سال جبهه‌ بود تا سال ۶۵ که در آبی‌خاکی در منطقه شلمچه،‌جزیره‌ماهی به شهادت رسید اما پیکرش بعد از ۱۲ سال در تاسوعای سال ۷۷ به وطن برگشت و شد. حضور همیشگی در ستاد پشتیبانی من از روزی که به جبهه رفت تا آخرین روزهای جنگ را در ستاد پشتیبانی بودم. در ستاد، همراه بقیه خانم‌ها قند می‌شکستم، نان‌های محلی که از روستاها می‌آورند را بسته‌بندی می‌کردم، کلوچه می‌پختم. برای رزمندگان لباس زیر می‌دوختم و زمستان‌ها هم کلاه و شال می‌بافتم. شب‌های بلند زمستان، کیسه‌های پُر از کلاف‌ کاموا را به خانه می‌آوردم و با خدابیامرز همسرم برای کلاه و شال‌گردن می‌بافتیم. سال ۶۵ بعد از شنیدن خبر پسرم باز هم به ستاد می‌رفتم. بعضی‌ها می‌‌پرسیدند: چرا بعد از شهادت پسرت به ستاد می‌روی؟