صدای روایتگری #حاجحسینیکتا توی گوشم میپیچید.. که : " غواصها به آب زدند و نهر آتش گرفته بود..."💔
صدای باد که از لابه لای نیها به گوش میرسید با صدای شلعه آتش یکی شد.. صورتم گر گرفته بود و از بالای خاکریز که حالا شبیه تل شده بود خیره به آب شدم..
زیر لب شروع بشمارش کردم.
یک دو سه ... سی .. چهل ...
چند غواص شهید شدن؟؟؟
صدای دوشکا و گلولههای وحشی رهاشده مرا یاد آن آر پی جی زن انداخت که قدکشید و یاحسین گفت و خواست خاموشش کند .. اما خودش باهمان گلولههای دوشکا، بیسر شد..💔
#یحییصادقی طلبهای که حتی خبر از شهادت همرزمانش داشت..
حالا کجای خین میشد دنبالشان گشت؟!
کجای خین میشد برایشان گریست تا به چشمشان آمد؟!
همانجا نشستم خیره به آب شدم.. خین چشمهای مرا نیز خیس کرد..
شاید اگر باران میبارید بهتر بود ..
کاش کسی میگفت ببارد باران..!
مثل #شهیداحمدرضااحدی که گفت:
" بگویید ببارد باران...!"
حالا وقت باران بود...💔
#نهرخین
43.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قصه قصهی یه رای دادن نیست
قصه قصهی حضوره
اگه ظهور میخوای
حضور میخواد
بی حضور به ظهور نمیرسی
بی مایه فطیره؛ خیالت راحتِ راحت!
اگه اون روز شناسنامه دستکاری میکردن
که برن جبهه؛ تو امروز میخوای فقط
شناسنامهتو دستت بگیری
و این علَم روی زمین نمیمونه
اما بپا تو جا نمونی از این علمداریه!
صحبتهای #حاجحسینیکتا
پیرامون انتخابات مجلس شورای اسلامی
#حاجحسینیکتا :
همهنگاهشونبهماست..
مااونکاریڪهبایدمیکردیم،
راهکربلاروبازکردیم ..
شماهمیهکاریبکنید
راهظـهوربازشه ..!✨
#اربعین
⊰❀⊱ #تنهاکانالشهدایِکربلایِ۴
#شهدایغواص🌊🥽
…❀
@Karbala_1365🌾
●➼┅═❧═┅┅───┄
صدای روایتگری #حاجحسینیکتا توی گوشم میپیچید.. که : " غواصها به آب زدند و نهر آتش گرفته بود..."💔
صدای باد که از لابه لای نیها به گوش میرسید با صدای شلعه آتش یکی شد.. صورتم گر گرفته بود و از بالای خاکریز که حالا شبیه تل شده بود خیره به آب شدم..
زیر لب شروع بشمارش کردم.
یک دو سه ... سی .. چهل ...
چند غواص شهید شدن؟؟؟
صدای دوشکا و گلولههای وحشی رهاشده مرا یاد آن آر پی جی زن انداخت که قدکشید و یاحسین گفت و خواست خاموشش کند .. اما خودش باهمان گلولههای دوشکا، بیسر شد..💔
#یحییصادقی طلبهای که حتی خبر از شهادت همرزمانش داشت..
حالا کجای خین میشد دنبالشان گشت؟!
کجای خین میشد برایشان گریست تا به چشمشان آمد؟!
همانجا نشستم و خیره به آب شدم.. خین چشمهای مرا نیز خیس کرد..
شاید اگر باران میبارید بهتر بود ..
کاش کسی میگفت ببارد باران..!
مثل #شهیداحمدرضااحدی که گفت:
" بگویید ببارد باران...!"
حالا وقت باران بود...💔
#نهرخین
هرچقدربهبالایقلهیظهورنزدیک
میشیم،هواکممیشه!
دیگهبهششهرکسینمیسازه!
بیهوامیخرن،بیهوامیبرن!
بیهوامیاد!
خیلیحواستونروجمعکنید؛
میزانهواینفسه...!
#حاجحسینیکتا
|
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
یه موقعه پا رو خونشون نزاریم یه موقعه یادمون نره که مدیونشون هستیم
به قول #حاجحسینیکتا قبل از که ما به دنیا بیایم اینبچها خودشون رو فدای ما کردن🕊
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
به قول #حاجحسینیکتا قبل از که ما به دنیا بیایم اینبچها خودشون رو فدای ما کردن🕊
_بچه ها بخدا از شهدا جلو میزنید
اگه کوفتتون بشه لذت گناه کردن
#حاجحسینیکتا
▪️هر کی برا خدا باشه،
خدا با همه خداییش مال اونه!
بیاید خدایی باشیم،
حیفه برا شیطون باشیم.
👤#حاجحسینیکتا
صدای روایتگری #حاجحسینیکتا توی گوشم میپیچید.. که : " غواصها به آب زدند و نهر آتش گرفته بود..."💔
صدای باد که از لابه لای نیها به گوش میرسید با صدای شلعه آتش یکی شد.. صورتم گر گرفته بود و از بالای خاکریز که حالا شبیه تل شده بود خیره به آب شدم..
زیر لب شروع بشمارش کردم.
یک دو سه ... سی .. چهل ...
چند غواص شهید شدن؟؟؟
صدای دوشکا و گلولههای وحشی رهاشده مرا یاد آن آر پی جی زن انداخت که قدکشید و یاحسین گفت و خواست خاموشش کند .. اما خودش باهمان گلولههای دوشکا، بیسر شد..💔
#یحییصادقی طلبهای که حتی خبر از شهادت همرزمانش داشت..
حالا کجای خین میشد دنبالشان گشت؟!
کجای خین میشد برایشان گریست تا به چشمشان آمد؟!
همانجا نشستم و خیره به آب شدم.. خین چشمهای مرا نیز خیس کرد..
شاید اگر باران میبارید بهتر بود ..
کاش کسی میگفت ببارد باران..!
مثل #شهیداحمدرضااحدی که گفت:
" بگویید ببارد باران...!"
حالا وقت باران بود...💔
#نهرخین
مثل بچگیاتون
دست علی بدین با این #شهدا
اینا وسط راه
قالتون نمیذارن بابا...
#حاجحسینیکتا