『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
❣🕊 از راست شهیدان: #محمدحسناکبری🕊🌹 #رضاساکی🕊🌹 #امیرطلایی🕊🌹 #شهادت هرسه: #عملیاتکربلای٤🌾 🌾🕊 #تنهـ
♥️🕊
#مظلومیتیکغواص👣
••••
🍃اوایل سال ۶۵ آمد و سری به ما زد.
نمیگفت که به کدام گردان رفته.
تااینکه خودم پرسیدم: کدام گردان هستی؟
گفت : #گردانغواصی.
گفتم چرا غواصی؟!😳
گفت : که گفتهاند هرکسی شنا بلداست بیاید گردان غواصی. من هم رفتم...😌
گفتم شنا بلدی ربطی ندارد که بروی غواصی!!
گفت : خب آموزشمان می دهند.
گفتم: پس خدا رحمتت کند...😂
👣 #گردانغواصی سخت بود. هرکسی شجاعت ، صبر و توانائیش را نداشت. جثه قوی را میطلبید که محمدحسن تمام اینهارا داشت.
🍃از #محمدحسن بزرگتربودم.
بچه ساده و صادقی بود و از همان اول صفای خاصی در وجودش نقش بسته بود. از همان کودکیاش که در روستایمان بودیم.✨
دانشگاه که کنکور داد با رتبه دوهزار پزشکی قبول شد.
برایش تعیین رشته کردم و زدم #تهران، دانشگاه شهیدبهشتی ، رشتهپزشکی...
ولی رتبه نیاورد، چون ۲ دانشگاه اصلی را زده بودم. یکی دانشگاه #شهیدبهشتی یکیهم تهران.
همان سال 65.
🍃محمدحسن در #تهران پیش ما زندگی میکرد و در همینجا هم درس و مَشق را ادامه داد.
رشته تجربی در دبیرستان نمونه شریعتی ، در منطقه ما در تهران نمونه بودو این رتبه منطقه یکاش بود...
👇👇👇
ماندندرصفعاشورایۍامامِعشق
تنھابایقینمطلقبدستمۍآید...
#آوینی
#شهدایغواص
#گردانغواصی
یــــــــــٰاحُـسیٖــــــــــــــــنْ🏴
@Karbala_1365🏴
●➼┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
به دریا رسیدن نصیب شهیدی است که دلبستگی نزدِ ساحل ندارد ... #غواصان #عملیات_کربلای_چهار #شهید_عل
•
#شهید "علیاصغر جعفرزاده
#عشق_بازی_درآب_رابر_دنیا_ترجیح_داد!
💢یک روز حمید رایگان پیش من آمد و گفت تعدادی از همشهریانم را برای آموزش #غواصی به گردان آوردهام. بین آنها به جوان #لاغر اندامی اشاره کرد و گفت ایشان علیاصغر جعفرزاده است. برادرش نیز « شهید » شده است، با اصرار زیاد بر پدر و مادرش توانسته است در جبهه حضور پیدا کند. پدرش او را به دست من سپرده است. او نیز خیلی دوست داشت در گردان #غواصی باشد. حاجرسول او را جایی به کار بگیر که در خطر نباشد.
💢پس از گذشت مدتی، علی اصغر متوجه رفتار متفاوت من با او شد. او از خانوادهای متمکن بود. آمد پیش من و پیشنهاد رشوه داد. گفت حاجی شما اگر بگذارید من همراه بچهها دورههای آموزشی ببینم و جزو افراد خط شکن در شب عملیات باشم، مقداری از اقلام گردان را تهیه میکنم. من گفتم شما برو اقلام را بیاور، یک کاریش میکنیم. علیاصغر دو وانت پراز وسایل شنا همچون حوله و دمپایی و... به اضافه دو موکت و یک تلویزیون بهجبهه آورد.
🔶حالا او اصرار داشت که جلو برود، من هم میخواستم او را قانع کنم که وظیفهش در پشتیبانی واجبتر است. قبل از عملیات #کربلای۴، رزمندهها را به منطقهای بردیم. علی #اصغر خیلی اصرار کرد که او را ببریم و اشک میریخت. اما او برای پشیبانی در مقر گردان ماند.
🔶وقتی به منطقهی #عملیات رفتیم، دیدم علی اصغر خود را به رزمندهها رسانده است و در جمع آنان است. گفتم علی اصغر باید برگردی عقب، اما به قدری اصرار کرد و اشک ریخت که در نهایت مجبورم کرد در خط نگهش دارم. انگار خودش میدانست که این #عملیات لحظهی عروجش است. شب عملیات #کربلای۴، در تاریکی شب در آبهای #شلمچه تیری به او اصابت کرد و به شهادت رسید و ما حتی نتوانستیم پیکر او را به عقب بیاوریم و وقتی دو هفته بعد در عملیات #کربلای۵ از همین محور عمل کردیم، #پیکرش را یافتیم و به عقب آوردیم.
⚫️پدر شهید علی اصغر جعفرزاده برای ما تعریف میکرد:
وقتی علی #اصغر گفت میخواهم به جبهه بروم، گفتم برادرت تازه #شهید شده است. بیا اینجا در همین شهر کنار خودم کار کن. اصلا خودم یک زمین ۵۰۰ متری برایت میگیرم و طبق خواستهی خودت میسازم. بعد هر دختری را که خواستی برایت به خواستگاری میروم. هر وسیله نقلیه هم که خواستی بهت میدم. بالاتر از اینها اینقدر پول به تو میدهم که تو نیازی به کار کردن نداشته باشی و هرجای دنیا که خواستی بروی تفریح کنی. علی اصغر برگشت و به من گفت: #پدر جانم تو سعادت مرا میخواهی یا شقاوتم را؟ گفتم: خوب معلوم است که هر پدری سعادت فرزندش را میخواهد. گفت: پس پدر جان سعادت من در این است که به #جبهه بروم و در راه خدا شهید بشوم.
🌾🕊به نقل از : #حاجرسول نصیری
فرمانده #گردانغواصی #لشکر۱۹فجر فارس
#شهید_علیاصغر_جعفرزاده
#روحش_شاد_با_ذکرصلوات
🌾🕊
#تنهــاکانالشهـدایکربلای٤👇
@Karbala_1365