eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
869 دنبال‌کننده
18هزار عکس
2.6هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
❣🕊 از راست شهیدان: #محمدحسن‌اکبری🕊🌹 #رضاساکی🕊🌹 #امیرطلایی🕊🌹 #شهادت هرسه: #عملیات‌کربلای٤🌾 🌾🕊 #تنهـ
♥️🕊 👣 •••• 🍃اوایل سال ۶۵ آمد و سری به ما زد. نمی‌گفت که به کدام گردان رفته. تااینکه خودم پرسیدم: کدام گردان هستی؟ گفت : . گفتم چرا غواصی؟!😳 گفت : که گفته‌اند هرکسی شنا بلداست بیاید گردان غواصی. من هم رفتم...😌 گفتم شنا بلدی ربطی ندارد که بروی غواصی!! گفت : خب آموزشمان می دهند. گفتم: پس خدا رحمتت کند...😂 👣 سخت بود. هرکسی شجاعت ، صبر و توانائیش را نداشت. جثه قوی را می‌طلبید که محمدحسن تمام اینهارا داشت. 🍃از بزرگتربودم. بچه ساده و صادقی بود و از همان اول صفای خاصی در وجودش نقش بسته بود. از همان کودکی‌اش که در روستایمان بودیم.✨ دانشگاه که کنکور داد با رتبه دوهزار پزشکی قبول شد. برایش تعیین رشته کردم و زدم ، دانشگاه شهیدبهشتی ، رشته‌پزشکی... ولی رتبه نیاورد، چون ۲ دانشگاه اصلی را زده بودم. یکی دانشگاه یکی‌هم تهران. همان سال 65. 🍃محمدحسن در پیش ما زندگی میکرد و در همین‌جا هم درس و مَشق را ادامه داد. رشته تجربی در دبیرستان نمونه شریعتی ، در منطقه ما در تهران نمونه بودو این رتبه منطقه یک‌اش بود... 👇👇👇
ماندن‌درصف‌عاشورایۍامامِ‌عشق تنھابایقین‌مطلق‌بدست‌مۍآید... یــــــــــٰاحُـسیٖــــــــــــــــنْ🏴 @Karbala_1365🏴 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
به دریا رسیدن نصیب شهیدی است که دلبستگی نزدِ ساحل ندارد ... #غواصان #عملیات_کربلای‌_چهار #شهید_عل
"علی‌اصغر جعفرزاده ! 💢یک روز حمید رایگان پیش من آمد و گفت تعدادی از همشهریانم را برای آموزش به گردان آورده‌ام. بین آن‌ها به جوان اندامی اشاره کرد و گفت ایشان علی‌اصغر جعفرزاده است. برادرش نیز « شهید » شده است، با اصرار زیاد بر پدر و مادرش توانسته است در جبهه حضور پیدا کند. پدرش او را به دست من سپرده است. او نیز خیلی دوست داشت در گردان باشد. حاج‌رسول او را جایی به کار بگیر که در خطر نباشد. 💢پس از گذشت مدتی، علی اصغر متوجه رفتار متفاوت من با او شد. او از خانواده‌ای متمکن بود. آمد پیش من و پیشنهاد رشوه داد. گفت حاجی شما اگر بگذارید من همراه بچه‌ها دوره‌های آموزشی ببینم و جزو افراد خط شکن در شب عملیات باشم، مقداری از اقلام گردان را تهیه می‌کنم. من گفتم شما برو اقلام را بیاور، یک کاریش می‌کنیم. علی‌اصغر دو وانت پراز وسایل شنا همچون حوله و دمپایی و... به اضافه دو موکت و یک تلویزیون به‌جبهه آورد. 🔶حالا او اصرار داشت که جلو برود، من هم می‌خواستم او را قانع کنم که وظیفه‌ش در پشتیبانی واجب‌تر است. قبل از عملیات ۴، رزمنده‌ها را به منطقه‌ای بردیم. علی خیلی اصرار کرد که او را ببریم و اشک می‌ریخت. اما او برای پشیبانی در مقر گردان ماند. 🔶وقتی به منطقه‌ی رفتیم، دیدم علی اصغر خود را به رزمنده‌ها رسانده است و در جمع آنان است. گفتم علی اصغر باید برگردی عقب، اما به قدری اصرار کرد و اشک ریخت که در نهایت مجبورم کرد در خط نگهش دارم. انگار خودش می‌دانست که این لحظه‌ی عروجش است. شب عملیات ۴، در تاریکی شب در آب‌های تیری به او اصابت کرد و به شهادت رسید و ما حتی نتوانستیم پیکر او را به عقب بیاوریم و وقتی دو هفته بعد در عملیات ۵ از همین محور عمل کردیم، را یافتیم و به عقب آوردیم. ⚫️پدر شهید علی اصغر جعفرزاده برای ما تعریف می‌کرد: وقتی علی گفت می‌خواهم به جبهه بروم، گفتم برادرت تازه شده است. بیا اینجا در همین شهر کنار خودم کار کن. اصلا خودم یک زمین ۵۰۰ متری برایت می‌گیرم و طبق خواسته‌ی خودت می‌سازم. بعد هر دختری را که خواستی برایت به خواستگاری می‌روم. هر وسیله نقلیه هم که خواستی بهت می‌دم. بالاتر از این‌ها اینقدر پول به تو می‌دهم که تو نیازی به کار کردن نداشته باشی و هرجای دنیا که خواستی بروی تفریح کنی. علی اصغر برگشت و به من گفت: جانم تو سعادت مرا می‌خواهی یا شقاوتم را؟ گفتم: خوب معلوم است که هر پدری سعادت فرزندش را می‌خواهد. گفت: پس پدر جان سعادت من در این است که به بروم و در راه خدا شهید بشوم. 🌾🕊به نقل از : نصیری فرمانده ۱۹فجر فارس 🌾🕊 ٤👇 @Karbala_1365