میام شعلههای نیزار و لابه لای خورشیدیها و سیمخاردارها.. پراست از گلهای بخون خفته...
دیشب بود که زمین و آسمان بهم ریخته شد...
بال فرشتهها زخمی و کبوترها کشته شدند...
آری دیشب بود
که سرنوشت غواصها رغم خورد
شهادت🕊
مجروحیت✨
اسارت💔
حالا اروند در خون نشسته و نعش کبوترها را در آغوش گرفته و گریان است...
و اما ساحل
همین کنارهی اروند
پرشده از بغضهای خالیشده
چشــمهاگریاناسـت....
صدای ناله مادری به گوش میآید
بُـنَـــیَّ......💔
آه
مادر غمخـوار