eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
868 دنبال‌کننده
18هزار عکس
2.6هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
طرح لبْ‌خندِ تو پایانِ پریشانی هاست….🌱 🌙
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْقائِمُ... 🌱سلام بر تو ای مولایی که تمام حق های بر زمین مانده، قیام تو را انتظار می کشند... و دل های غمدیده به امید قیام تو می تپند. 📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها
💠امام علی علیه السلام 🔹اجْعَلُوا كُلَّ رَجَائِكُمْ لِلَّهِ سُبْحَانَهُ وَ لاَ تَرْجُوا أَحَداً سِوَاهُ فَإِنَّهُ مَا رَجَا أَحَدٌ غَيْرَ اَللَّهِ تَعَالَى إِلاَّ خَابَ 🔸هر چه اميد داريد ، به خداى سبحان داشته باشيد و به كسى جز او اميد مبنديد ؛ زيرا هيچ كس، به غير خداوند متعال اميد نبست، مگر آن كه نوميد بازگشت . 📗 غرر الحكم، ح 2511   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
ديگر برای سلامتی اش دعا نكـردم. انگـار از تـه دل راضـی شـده بـودم؛ راضی به رضای خدا! پسرم بود؛ جگـر گوشـه ام؛ پـاره تـنم، امـا هـر وقـت می خواستم دعايش كنم ياد لحن صدايش مـی افتـادم و تـصوير چـشم هـای نمناكش می نشست توی خانه چشم هايم. آن وقت زير لب ميگفتم: «خـدايا! بچه ام به اسارت عراقی ها در نيايد!» مادر ❤️   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
(شهیدغواص) با چهار پنج نفر جزیره ام الرصاص را حفظ کرد شب چهار بعد از شکسته شدن خط که وارد ی_ام الرصاص شدیم ، مجروح شدم. به شدت زیرآتش بود و عراقی ها از هر طرف حمله می کردند . تعدادافرادی که همراه عیسی مقاومت می کردند ، انگشت شمار بودند . وقتی ها از جناح راست حمله می کردند ، بچه ها خودشان را به آن جا می رساندند و جلویشان را می گرفتند ؛ و وقتی از چپ می شد ، آن جا حاضر می شدند ؛ لذا ها فکر می کردند جزیره پر از نیرو است و با مختصر مقاومت بچه ها عقب می نشستند . عیسی علاوه بر این که با چهار پنج نفر ، جزیره را حفظ می کرد .   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
مگر شما جز برای خدا هم کار می‌کردید !؟   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🍂 بچه‌های ما در واقعا مظلومانه به رسیدند. ما آنچه‌ را که می‌بایست انجام بدهیم انجام دادیم. هیچ وقت یادم نمی‌رود. در قایق نشسته بودیم و آماج حمله عراقی‌ها از آن طرف هورهای بودیم. سکان‌دار قایق خیلی عجله داشت که ما سالم به آن طرف برسیم. آرپی جی کنار قایق منفجر شد و پروانه تلوتلو خوران به چیزی گیر کرد و دیگر قدرت حرکت نداشت. ما مانده بودیم بین دو جهنم. نه می‌توانستیم حرکت کنیم و نه درنگ داشتیم. تمام زورم را به کار بستم تا آن را آزاد کنم. وقتی دست انداختم به آب دیدم که پروانه به شکم یکی از شهیدمان گیر کرده است. برای اینکه بچه‌ها تضعیف روحیه نشوند گفتم که چیزی نیست. به گونه‌ای شن گیر کرد. بچه‌های ما این‌گونه دلاورانه از جان و هستی خودشان در گذشتند.   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
حاج حسین یکتا میگفت جیگر خانوم حضرت زهرا اگه خنك شه، جیگر زندگیتون خنك‌ میشه.   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
عکس هایی زیبا از یادمان شهدای قلاویزان برای پروفایل و بک گراند گوشی و ساخت ادیت✅   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
خطبه فــــدکیــــه✨ فرازی از سخنان حضرت زهرا(س) در دفاع از حق خویش و ولایت امیرالمومنین (ع)   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفقا نزارید یاد و نام شهدا فراموش شه....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 🔹 امام علی علیه السلام: هر کس به تقسیم الهی راضی باشد، در مورد آنچه از دست می دهد، اندوه نخواهد خورد. 📚 تحف العقول/ص88 ✍🏼 هر مالی در معرض تلف شدن و نابودی است. گاهی به واسطه اشتباه انسان و گاهی به واسطه حوادث طبیعی و غیر طبیعی. پس نباید برای از دست رفتن آنچه به عنوان در دست ما بوده، غصه بخوریم.   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
ڪربلا‌فقط‌یڪ‌سلام ..!(: -یادمان‌فڪه   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
✍️ شما در قبال فرزندان و برادران و خواهران خود كه آشنائي با احكام و مسائل اسلامي ندارند مسئول هستيد بايد آنان را آشنا به فرامين الهي تا آنجايي كه توان داريد بنماييد, اينقدر بي تفاوت از مسائل نگذريد شما در آخرت بايد جوابگو باشيد, دستورات اسلام را عاميانه برايشان تشريح كنيد. 📎فرماندهٔ گردان ابوالفضل لشگر ۱۶ قدس گیلان 🌷 ●ولادت : ۱۳۴۰/۱۰/۱ فومن ، گیلان ●شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۱۶ شلمچه ، عملیات کربلای۵   ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
❣️ این روزی گرفته شد که پسرم، برای اولین بار جبهه بود و من در حال خداحافظی با او بودم. جواد از ته دل می خندید. از دلم گذشت که پدرصلواتی، با این خنده هایش انگار دارد به ی دامادی می رود . بد جوری بد حال و قلباً ناراحت و گرفته بودم اما دلم نمی آمد شادی و خنده های او را با گریه هام خراب کنم. 🔻وقتی حرکت کرد و پسرم لحظه به لحظه از من دور می شد، دیگر توانم را از دست دادم و بغضم ترکید. گریه امانم را برید. جوادم دور می شد و اشک جاری از چشمانم بدرقه اش می کرد. اولین جواد 3 ماه طول کشید، یعنی 3 سال، یعنی 30 سال، اما وقتی از جبهه برگشت زمین تا آسمان فرق کرده بود و دیگر از آن جوانکی که من می شناختم ، خبری نبود. پسرم از تمام جهات متحول شده بود. نحوه ی رفتارش با خواهران و برادرانش ، رعایت اخلاقیات و اقامه نمازها، آن هم به وقت آن. حتی نماز شب هم می خواند. از طرفی رفتارش طوری بود که انگار خانه و شهر برایش زندان است. به هر دری زد تا این که بعد از 5 ماه مجدداً به سردشت اعزام شد. این دفعه چندین بار تصمیم گرفتم که نگذارم برود، اما مقابله با اعزام و خواسته ی او هیچ توجیه منطقی نداشت و جوادم رفت که رفت.» مادر گفت: نرو، بمان! دلم میخواهد پسرم عصای دستم باشد گفت: چشم هر چه تو بگویی فقط یك سوال! میخواهی پسرت این دنیایت باشد یا آن دنیا؟ مادرش چیزی نگفت و با اشك بدرقه اش كرد... شهادت: شهریور ۶۲ سردشت- مبارزه با گروهک ضد انقلاب 🌹 ⊰❀⊱ 👣 …❀ @Karbala_1365🌾 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄