🔴 اگر کسانی #راه_خدا را ترک کنند
♦️ #امام_خامنه_ای:
اگر کسانی برای حفظ جانشان، راه خدا را ترک کنند و آنجا که باید حق بگویند، نگویند، چون جانشان به خطر میافتد، یا برای مقامشان یا برای شغلشان یا برای پولشان یا محبّت به اولاد، خانواده و نزدیکان و دوستانشان، راه خدا را رها کنند، آن وقت حسینبنعلیها به مسلخ کربلا خواهند رفت و به قتلگاه کشیده خواهند شد.
🍃❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نشان_ابدی
#کوچه_شهید
😊 @de_bekhand ☺️
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌸🌸🌸 🌾#غواص ها بوی نعنا می دهند🌾 #قسمت (۲۳) 📝 ............... انگار شنیده باشد چه فکری کرده ام , سر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸
🌾#غواص ها بوی نعنا می دهند🌾
#قسمت (۲۴) 📝
...............
🌾گرما نفس می بُراند و ما داشتیم تو جاده به تابلویی می رسیدیم که روش نوشته بود :
خرمشهر , جمعیت سی و شش میلیون.🌹
همین دیروز بود که کریم آمدو گفت پیک لشکر براش نامه آورده و گفت خطاب به اوست, به فرمانده محترم گروهان غواص جعفرطیار, و از او خواسته در مدت 24ساعت از سد گتوند به قصد استقرار در حاشیه اروند , در روستای خسروآباد , روبروی فاو عزیمت نماید. گفت : نوشته مکان بعدی متعاقباً اعلام می گردد. و امضای فرمانده لشکر 32 را نشانم داد و گفت :
حالا وقت نتیجه گرفتن است... خبر دادنش به بچه ها با تو.
و ما حالا در راه بودیم و " #پورحسینی " رفته بود تو پار کابی اتوبوس و یک تابلوی دیگر را می خواند که : کوچه های این شهر به خون آغشته است , با وضو وارد شوید.🌹
و چشم به صدای انفجار و انفجارها می چرخاند که هرزگاهی خانه ای یا جایی را متلاشی میکرد.
خیلی آنی برگشت و به راننده گفت : دیدی چی شد حاجی؟😳
پاک یادمان رفت این نازولی ببه ات را گِل مالی کنیم.
الان شدیم سِیبل متحرک آن آقاها... بزن کنار , اگر یک جا گِل دیدی , تا به داد دل این طفل معصومت برسیم....
🌸.....
@Karbala_1365
🌸🌸🌸
🌾#غواص ها بوی نعنا می دهند🌾
#قسمت (۲۵) 📝
..............
راننده خیلی زود یک آب گرفتگی پیدا کرد و رفت کنارش نگه داشت.
بچه ها ریختند پایین و تمام سرو صورت اتوبوس و خودشان را گل مال کردند و به هم و به انفجارهای گهگاهی و اخم های راننده خندیدند🌸
و من تمام حواسم پیش " #سیدمهدی_رهسپار" بود که بعد آمد سر روی صندلی جلویی گذاشت و پیش خودش ناله کرد که :
" آمدم تا انتقام مادرم زهرا بگیرم."🌹
اتوبوس از کنار پل بزرگ شهر گذشت و رفت پیچید به سمت راست پل , تقاطع کارون با اروند.
همانجا که کارون می ریخت تو اروند.
جزیره ام الرصاص آن جا بود و هنوز توی دست عراقی ها .
کم کم ساختمان های ویران خرمشهر و نخل های بی سرش از جلوی چشم هامان دور شدند.
🌾حالا فقط بیابان بود و خاک و جاده آسفالته ای که به آخرین نقطه جزیره آبادان می رسید, در حاشیه اروند, روبروی شهر آزادشده فاو.🌾
خسروآباد برای لااقل من آشنا بود. یک سال پیش هم آمدیم همین جا , با هزاران #غواص , تو همین ساختمان های خشتی و گِلی.🌸
بچه ها همه سرک می کشیدند ببینند کجا آمده اند . گفتم : این هم آن هتل چهارستاره ای که قولش را داده بودم. اتاق هاش قبلا رزرو شده. آن هم مهماندارش.☺️
پیرمردی با پارچِ آبِ یخ و دهانِ باز برگشته بود و به ما نگاه میکرد...
#ادامه_دارد....
🌸.....
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌹#شهیدغواص #سیدمحمدمهدی_رهسپار🌹 🌸..... @Karbala_1365
🌸 #معرفی شهدا..🌸
🌹شهيد:#سیدمحمدمهدی_رهسپار🌹
نام پدر : سيد جلال
تاريخ تولد: ۴۸/۶/۵
تاريخ شهادت: ۶۵/۱۰/۴
محل شهادت: اروند رود
عمليات: کربلای ۴
اعزامی از : همدان
🌷📃 گزيده ای از وصيت نامه شهيد:
🌸عزيزان و دوستان ، اميدوارم در هر جای کشور اسلامی که هستيد مانند گذشته مخلصانه و با سعی و کوشش وظيفه خود را انجام دهيد تا إن شاالله اين انقلاب از ايران به همه نقاط عالم صادر شود .
ملت جهان از تعاليم الهام بخش اسلام بهره مند شوند و در مراسم دعای کميل و توسل و تشييع
جنازه ها و نماز جمعه شرکت کنيد و اين نباشد که دوری از اينها باعث کم شدن سايه لطف و رحمت خداوند از سر ما شود.
✨مطلب ديگر اينکه برادران و خواهران سعی کنيد که اين موضوع مرض بی درمان ، يعنی بی تفاوتی را از خود دور کنيد که منشاء تمام ضربه هايی که اسلام متحمل ميشود از بی تفاوتی است.
بايدسعی کنيد که بی تفاوت از کنار مسائل عبور نکنيد و هر مسئله کوچکی چه در خانه و چه در مدرسه و در همه جا ديديد با ديد عميق نسبت به آن نگاه کنيد.
✨مهمترين مسئله ای که ميخواهم آنرا متذکر شوم
" پيروی از خط ولايت فقيه است."
اين را بدانيد که اگر بهترين کارها و بهترين اعمال را با صادقانه ترين نيت انجام دهيد ولی امر ولايت در آن مطرح نشود ذره ای ارزش نخواهد داشت .
ناخودآگاه روزی نيايد که قلب امام از ما ناراحت شود .
إن شاالله سعی کنيد هر کاری ميخواهيد در زندگی انجام دهيد مطابق با دستور امام و تعاليم اسلام باشد .
سيد مهدی رهسپار
🌸روحش شاد و یادش گرامی🌸
🌸.....
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌹 #شهیدغواص #مجیدپورحسینی🌹 🌸..... @Karbala_1365
🌺...۱
🌸 #معرفی شهدا..🌸
🌹شهیدمجید #پورحسینی🌹
🌾قبل از عملیات #کربلای۴ نیاز داشتیم تعدادی نیرو جذب گردان کنیم و نیروهای غواصی رو تکمیل کنیم . آن موقع یک سری نیروها آمده بودند در اردوگاه شهید مدنی و حاج محسن جامه بزرگ قرار شد بره از توی آنها چند تا نیرو رو انتخاب کنه و بیاره سد گتوند برای آموزش غواصی .
وقتی برگشت چند نفر عقب تویوتا بودند ، پیاده شدند .
در بین اونها یکی نظرها رو به خودش جلب میکرد .
پسر جوانی حدود ۱۷ تا ۱۸ ساله که مو توی صورتش نبود.
موهای بلند و لباس خاصی داشت و فرم راه رفتنش هم یک حالت خاصی بود .
خیلی تعجب برانگیز بود بدلیل اینکه اون منطقه و بچه هایی که اونجا بودند و جوی که وجود داشت با یک همچین روحیه ای سازگار نبود.😳 وقتی هم صحبت میکرد لحنش حالت این داش مشتی ها رو داشت و این تعجب ما رو چند برابر کرد.😳
به حاج محسن گفتم: این کیه با خودت آوردی ؟
اصلاَ تیپش به تیپ این بچه های ما نمی خوره .
حاج محسن نگاهی کرد گفت نمیدونم من چند نفر رو سوار کردم مثل اینکه بعداً که خواستم حرکت کنم سوار ماشین شده . من متوجهش نشدم .
گفتم به هر حال تیپش به تیپ بچه های ما نمی خوره ، می ترسم اینجا بمونه یک مقداری با وضعیت اینجا حالا یا خودش اذیت بشه یا اینکه ماها رو دچار مشکل بکنه ، یک طوری عذرش رو بخواه و بگو بره توی گردانهای پیاده .
حاج محسن رفت و فرداش گفتم چی شد؟
گفت بهش گفتم ولی قبول نکرده میخواد پیش بچه ها بمونه.
چند روزی ماند ولی خب نمی شد ، اصلاً فرم حرف زدنش ، حرکتش ، یک مقدار هم اون وضعیت معنویش اصلاً هم خوانی نداشت با بچه ها.. گفتم خودم بهش میگم....
👇
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌹 #شهیدغواص #مجیدپورحسینی🌹 🌸..... @Karbala_1365
🌺...۲
یک روز صداش کردم گفتم که:ببین آقا مجید !
گفت بله حاجی !
گفتم تو سنت به سن ماها نمیخوره ، سنت پایینه از لحاظ جثه هم جثه قوی نداری.کار غواصی کار سختیه و شب و روز باید توی آب باشی آموزش ببینی این به تو فشار میاره ، بهتره که بری توی گردان پیاده و اونجا با اونها آموزش ببینی ، اونجا بیشتر به کارت میاد .
دیدم من که دارم حرف میزنم این هم سرش رو پایین انداخته و یک مقداری به اصطلاح داشت با پاهاش سنگهای جلو پاش رو اینور اونور میکرد و من هم به خیال خودم فکر میکردم بالاخره با این صحبتهایی که ما کردیم و توجیه خیلی منطقی که برای مجید آوردیم مجید قانع شده و الان تسویه اش رو میگیره و میره توی گردان پیاده.☺️
ماهم از یک طرف خوشحال بودیم بالاخره حرفمون رو به کرسی نشاندیم.☺️
وقتی حرفم تمام شد . دیدم سرش رو بالا آورد ، نگاهش نگاه معصومانه و غمگینانه ای بود فکر میکنم اشک هم در چشماش حلقه زده بود.😔
گفت:ببین حاجی من میدونم شما دارید این رو میگید نه بخاطر جثه من یا بخاطر سن کم منه چونکه دراینجا خیلی از بچه ها مثل من هستند ، اما فکر میکنم بخاطر این تیپمه ، بخاطر این به اصطلاح لحن حرف زدنم و این فرمی که من دارم این صحبت رو میکنی ، حاجی اجازه بده بمونم.😔
چنان با حالت معصومانه و بغض این رو گفت که دیگه من تسلیم شدم یعنی به جای اینکه من اون رو قانع کنم اون من رو قانع کرد و اجازه دادیم موند .🌸
👇
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌹 #شهیدغواص #مجیدپورحسینی🌹 🌸..... @Karbala_1365
🌺…۳
مدتی نگذشت دیدیم دیگه اون موی هیپی رفت کنار، طرز لباس پوشیدنشم فرق کرد.
منتها فرم حرف زدنش همینطوری موند.
اونهم شیرینش کرده بود ، بطوری که مثلاً وقتی بعد از نماز بچه ها جمع میشدن کنار محراب نماز ، مجید هم میامد پیش ما و حالا ما بهانه گیر میاوردیم که مثلا یک چیزی رو بگیم مجید شروع کنه تعریف کردن و ما از این نوع حرف زدنش لذت ببریم.😊
دیگه برامون خیلی شیرین شده بود و دیگه اون حالت معنوی خاص رو پیدا کرده بود.🌸
اصلا تغییر اساسی درش ایجاد شده بود . توی آموزشها خیلی خوب شرکت میکرد و موقعی هم که ما روزهای آخر میخواستیم اسلحه ای رو برای هر کس انتخاب کنیم که کی چه سلاحی بگیره . اتفاقاً یک نارنجک اندازی آورده بودن برای ما من گلوله ای رو توش گذاشتم سنگری رو نشانه گرفتم و شلیک کردم و سنگر منهدم شد و مجید خیلی خوشش آمد واونجا بود که گفت من توی عملیات حتماً نارنجک انداز با خودم می برم . هرچی میگفتیم حالا اسلحه دیگه ، میگفت نه من نارنجک انداز با خودم میبرم . و نارنجک انداز هم برداشت . 🌸
🌾شب عملیات هم با بچه ها آمد.
آنطرف آب هم با دشمن جانانه جنگید و سنگری هم زد و در اونجا ( عملیات #کربلای۴ ) هم به شهادت رسید.
🌸روحش شادو یادش گرامی🌸
🌸راوی:آزاده جانباز #کریم_مطهری
🌸.....
@Karbala_1365
110036_639.mp3
6.11M
🌺 #مداحی محرم و #اربعین
سیدرضا نریمانی
🏴 منم و هوای تو