💠#معرفی_نویسندگان_زن_ایرانی
🌟منیژه آرمین🌟
🌟📚🌟📚🌟📚🌟📚🌟📚
🌟منیژه آرمین (۱۳۲۴) داستاننویس و روانشناس ایرانی است که به پیکرهسازی و سفالگری نیز اشتغال دارد. وی در زمستان ۱۳۲۴ در تهران به دنیا آمد. وی از چهار سالگی همراه با بزرگترها به مجالس مثنوی خوانی میرفتهاست و به همین دلیل است که وزنهای مثنوی در ذهن او کاملاً جا افتادهاست.
📚وی در سال ۱۳۴۴ دوره تربیت معلم را یک ساله گذراند و به استخدام آموزش و پرورش درآمد؛ و همزمان در رشته روانشناسی دانشگاه تهران ثبت نام کرد. او کارشناس ارشد مشاوره تحصیلی از دانشگاه تربیت معلم، کارشناس روانشناسی از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، کارشناس رشته مجسمهسازی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. زمینههای فعالیت او معلمی، مشاوره، پژوهش، کارهای مطبوعاتی، خبرنگاری، گزارشگری و کارهای هنری از جمله سفالگری است.
عضویت در هیئت مدیره گروه آبی بیکران هنر، همکاری با مجلات زن روز، پگاه، ندا، ادبیات داستانی و پیام زن، بازرسی انجمن هنرمندان سفالگر معاصر، عضویت هیئت علمی انجمن قلم، عضویت شورای سیاستگذاری دوسالانه هشتم سفال، دبیری نمایشگاه ملی بزرگ زنان سفالگر ایران، در کارنامهاش به چشم میخورند.
در سال ۱۳۶۴ از وی در بخش ادبیات دفاع مقدس تقدیر شد.
آرمین همچنین دبیر علمی نهمین جایزه ادبی جلال آل احمد بودهاست.
🌟📚🌟📚🌟📚🌟📚🌟📚
📚آثار:
📝گیله بانو
📓آینه
📝شانزده سال
📚 @ketab_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب
انتهای زیبایی ست
برای امتداد فردایی دیگر
تا زمانی که سلطان دلت خداست
کسی نمی تواند دلخوشی هایت را ویران کند!
شب خوبی برای همه شما آرزو میکنم
شب بخیر
📚 @ketab_Et
خدایا🤗
آغازی که تو ،
صاحبش نباشی...
چه امیدیست ،
به پایانش ؟؟؟؟
پس به نام تو ...
آغاز می کنیم 🙏
سلام 😍
صبح زیباتون بخیر و شادی
زندگیتون پُربرکت🌹
📚 @ketab_Et
📚#معرفی_کتاب
🌟نامزد_خوشگل_من🌟
✍به قلم؛حمید داودآبادی
ـ
💠📚💠📚💠📚💠📚💠📚
❤️قربونت برم دنیا که هر چی عذاب و تاوان معصيته، مال همین دنیاس.
چه عذایی بالاتر از این که توی اینترنت، توی فضای مجازی، فضایی که به ایمیلت بخوای سر بزنی باید با چهار تا «...» حال و احوال کنی!
یه دفعه چشمت بخوره به یه عکس و خبر:
🖇"تشییع پیکر جانباز شهید ثابت شهابی نشاط که بر اثر استنشاق گازهای شیمیایی به شهادت رسید..."🥀
از کرمانشاه و غرب کشور گرفته، تا اهواز و خرمشهر. این دوتا داداش هرجا که اعزام می شدن، توی ساک و کوله پشتی شون یه اعلامیه بود که عکس کودکی دوتاییشون رو توش چاپ کرده و زیرش نوشته بودن: «مادر، پدر، از آن روز که ما را تنها در کنار خیابان رها کردید و رفتید، سالها میگذرد.
حالا امروز دیگر ما برای خودمان مردی شدهایم، ولی همچنان مشتاق و محتاج دیدار شماییم...»
ـــــــــــــــــــــــــــ
💠📚💠📚💠📚💠📚💠📚
💠دسترسی مستقیم به کتاب👇👇👇
★᭄ꦿ↬ @yaa_zahraa18📲
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
📚 @ketab_Et
#یک_قاچ_کتاب📚📚📚
📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓
📝ایام محرم بود. شور و شوق بچهها در این ایام بینظیر میشه. هر کس دوست داره به نحوی ارادتش رو به اربابش نشون بده. اون موقع مجید هفت و یا هشت سال بیشتر نداشت. یه روز تو خونه گذاشتمش و رفتم بازار. تا من برگشتم دیدم مجید دامن سیاه من رو برداشته و با قیچی تکه تکه کرده و باهاش چند تا پرچم مشکی درست کرده!
📓دوستانش رو هم دعوت کرده بود منزل ما و به هر کدام از دوستانش یه دونه از این پرچمها داده بود.
📝صحنه خیلی جالبی بود. بچههای کوچک و معصوم دور حیاط میچرخیدند و سینه میزدند. تا من رسیدم به من گفت مامان جان هیئت اومده خونه ما، زود برو ناهار درست کن! مهمون داریم.
📓بعد از کلی سینه زنی و هیئت داری خسته و گرسنه اومدند ناهار خوردند. چندین مرتبه این برنامه تکرار شد و من با شور و اشتیاق برای عزاداران با اخلاص امام حسین (ع) غذا درست میکردم.
📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓
📚ابوطاها
🖋گروه نویسندگان
📚 @ketab_Et
📣#خبر
🔰داور جشنواره شعر فجر:
💠مدیریت ادبیات در وزارت فرهنگ باید تا سطح معاونت ارتقا یابد
🔸مصطفی محدثی خراسانی، شاعر پیشکسوت و از داوران هجدهمین دوره جشنواره شعر فجر گفت: برای تأثیرگذاری جشنوارهها و جوایز ادبی در ارتقای وضعیت شعر و ادبیات باید تولیت این حوزه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تا سطح یک معاونت مستقل ارتقا پیدا کند.
🔻مشروح گفت وگو:
ibna.ir/x6jCr
📚 @ketab_Et
2_144206448976772832.pdf
3.13M
📚#معرفی_کتاب
🌟ابوباران🌟
✍به قلم:زهرا سادات ثابتی
📓📚📓📚📓📚📓📚📓📚
🌟خاطرات مدافع حرم، مصطفی نجیب از حضور فاطمیون در نبرد سوریه
📚راوی این کتاب، مردی به راستی نجیب است، و اسم جهادی اش، برازنده اوست! در طول ساعت هایی که سرگرم گفت و گو بودیم، خاطرات، گاه او را سر ذوق می آورد و گاه دل تنگ آن روزها می کرد. هر چه بود، صادقانه و مخلصانه از آنچه بر زندگی پرفراز و نشیبش گذشته بود، گفت؛ آن چنان متواضع که به جای ضمیر «من»، ضمیر «ما» را می نشاند. در همان جلسه اول متوجه شدم در اغلب موارد، منظورش از این «ما» خود اوست؛ اما به رسم فروتنی یا هر عهدی دیگر، از به رخ کشیدن خودش حتی در لفظ «من» پرهیز می کند.
با هم رزمان شهیدش قدم در راهی گذاشته بود که آن ها تا انتها رفته بودند. وقتی از شهادت سید غلام سخی حسینی، علی شارژی، سید ابراهیم یا دیگر دوستانش می گفت، لبخند به لب داشت. باورش این بود آن ها رفتنی بودند، و اگر می ماندند، جای تعجب داشت. اما برای رفتن ابوحامد هنوز غمگین بود، شاید چون در ماه های آخر زندگی او، دفتردارش بود و تقدیر، این بود که از نزدیک شاهد شهادتش باشد. من هم بعد از چندین سال، شاهد اندوه و لحن ناباورانه مردی بودم که گویی پدرش را سالیان پیش از دست داده؛ اما هنوز غمش مرهمی نیافته است.
📓📚📓📚📓📚📓📚📓📚
📓برای دسترسی به کتاب اینجا و کلیک کن👇👇👇
🌟https://oniketab.ir/product/%d8%a7%d8%a8%d9%88%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d8%a7%d9%86/🌟
📚 @ketab_Et