💠 اسحاق بن عمّار صیرفی کوفی
🔸 قسمت اوّل: توحید مختلفات
در کتب اوّلیه رجال، دو اسحاق بن عمّار آمده است:
یکی اسحاق بن عمّار صیرفی، که در رجال نجاشی آمده و توثیق شده است: «إسحاق بن عمّار بن حیّان، مولی بنی تغلب، أبو یعقوب الصیرفی، شيخ من أصحابنا، ثقة، و إخوته يونس و يوسف و قيس و إسماعيل، و هو في بيت كبير من الشيعة» (۱)
دیگری اسحاق بن عمّار ساباطی که در فهرست شیخ طوسی ذکر شده است: «إسحاق بن عمّار الساباطی، له أصل. و كان فطحياً إلّا أنّه ثقة، و أصله معتمد عليه» (۲)
🔹 مرحوم علّامه حلّی در خلاصه، اینها را یک نفر دانسته است و بین کلمات نجاشی و شیخ به این صورت جمع کرده است که اسحاق بن عمّار، فطحی ثقه است، (۳) بنابراین روایات اسحاق بن عمّار را موثّقه میداند.
💠 موثّقه بودن وی در دو جا اثر دارد:
یکی در مورد کسی که روایات موثّقه را به طور کلّی حجّت نمیداند.
دیگری در مورد کسی که روایات موثّقه را در تعارض با روایات صحیحه، حجّت نمیداند.
کلام علّامه که این دو را یکی دانسته، تا زمان شیخ بهایی مقبول بوده است، ولی شیخ بهایی قائل است که دلیلی نداریم که اسحاق بن عمّار ساباطی و اسحاق بن عمّار کوفی صیرفی یک نفر باشند. اسحاق بن عمار ساباطی، فطحی ثقه است و اسحاق بن عمّار کوفی صیرفی، امامی ثقه است. (۴)
▪️ بنابراین طبق این مبنا که بین خبر موثّقه و صحیحه تفاوت در حکم است، نیازمند تمییز مشترکات در مورد اسحاق بن عمّار هستیم.
کلام شیخ بهایی تا زمان سیّد بحرالعلوم مورد قبول واقع شد. ولی سیّد بحرالعلوم در کتاب رجالش معتقد است که این دو، یک نفر هستند ولی نه یک نفری که فطحی است، بلکه امامی ثقه است و اصلاً اسحاق بن عمّار ساباطی نداریم. (۵)
🔸 منشأ اشتباه شیخ طوسی
شیخ طوسی تصوّر کرده که اسحاق بن عمّار، ساباطی است و این اشتباهش به خاطر این است که گمان کرده، اسحاق بن عمّار، فرزند عمّار ساباطی است، زیرا عمّار معروفی که در اصحاب بوده، عمّار ساباطی است. از طرفی در شرح حال عمّار ساباطی مطرح شده است که اهل و قومش، فطحی باقی ماندند. به همین دلیل، شیخ طوسی تصوّر کرده که اسحاق بن عمّار فطحی است.
سیّد بحرالعلوم میفرماید: هیچ جا اسحاق بن عمّار به عنوان ساباطی شناخته نمیشود. همین بیانگر این است که شیخ طوسی دچار اشتباه شده است. نجاشی هم هیچ اشارهای به فطحی بودنش نمیکند، پس امامی بوده است.
✳️ تأییدی برای کلام سیّد بحرالعلوم وجود دارد که مشخّص میشود ارتباط اسحاق بن عمّار با عمّار ساباطی در ذهن شیخ، ارتباط دور از ذهنی نیست. شیخ طوسی در بعضی موارد در سند، به جای عمّار ساباطی، اسحاق بن عمّار آورده است. یکی دو روایت وجود دارد که مربوط به عمّار ساباطی است، ولی شیخ به جای عمّار ساباطی، اسحاق بن عمّار نوشته است. چنین اشتباهی در جایی رخ میدهد که بین دو شیء، نوعی ارتباط مفهومی و تداعی معانی باشد. هر چیزی به چیز دیگر تبدیل نمیشود، بلکه نیازمند ارتباط مفهومی است.
🔰 نتیجه اینکه، حق با سیّد بحرالعلوم است و اسحاق بن عمّار، صیرفی و کوفی است و هیچ ارتباطی با ساباط ندارد، همچنین فطحی هم نیست بلکه امامی ثقه است.
————————————————————
1️⃣ رجال النجاشی: ص۷۱، رقم۱۶۹.
2️⃣ الفهرست: ص۳۹، رقم۵۲.
3️⃣ خلاصة الاقوال: ص۲۰۰.
ابن شهرآشوب و آقای خویی نیز قائل به اتّحاد اسحاق بن عمّار ساباطی و اسحاق بن عمّار صیرفی هستند. ر.ک: معالم العلماء: ۲۶/۱۳۳؛ معجم رجال الحدیث: ج۳، ص۲۲۳-۲۲۴
4️⃣ مشرق الشمسین مع تعلیقات الخواجوئی: ص۹۵.
همچنین برای دیگر قائلین به این قول ر.ک: الوافی: ج۱، ص۲۱؛ روضة المتّقین: ج۱۴، ص۵۱؛ مجمع الرجال: ج۱، ص۱۸۸؛ الدرر النجفیّة: ج۲، ص۱۸۲.
5️⃣ الفوائد الرجالیّة: ج۱، ص۳۰۶.
همچنین ر.ک: الرسائل الرجالیّة سیّد شفتی، رساله حول اسحاق بن عمّار.
🔺درس خارج فقه استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی، تاریخ: ۱ مهر ۱۳۹۸
@ketabe_Estenad
💠 اسحاق بن عمّار صیرفی کوفی
🔸 قسمت دوم: اثبات امامی بودن
استظهار امامی بودن اسحاق بن عمّار از کلام نجاشی که فرموده است: «شيخ من اصحابنا، ثقة، و اخوته يونس و يوسف و قيس و اسماعيل، و هو في بيت كبير من الشيعة» (۱) دو بیان دارد:
۱- اطلاق ثقه در کلمات قدما، اقتضا میکند که شخص امامی باشد. ثقه به معنای راستگو نیست، بلکه به معنای مورد اعتماد است.
حاج آقای والد ذیل «لا يروون و لا يرسلون الّا عمّن یوثق به» (۳) میفرمایند: «ثقه به معناى قابل اعتماد مىباشد، اين مفهوم در موارد مختلف به تناسب، مورد كاربرد خاصّى مىيابد، مثلاً اگر بگوييم فلان پزشک ثقه است، يعنى در امر پزشكى خود مورد اعتماد است و در تشخيص بيمارى و درمان آن مىتوان به وى تكيه كرد، ولى اگر بگوييم فلان قصّاب ثقه است، ديگر وثاقت در امور پزشكى مطرح نيست، بلكه وثاقت در امور مربوط به فروش گوشت مطرح است، يعنى گوشت مناسب به انسان مىدهد و در اين مورد خيانت نمىكند، مثلاً گوشت گاو را به عنوان گوشت گوسفند قالب نمىكند.» (۳)
🔹 در امور حدیثی، با توجّه به این که صحّت مذهب ولو طبق بعضی از مبانی، در قبول خبر دخالت داشته است، (ولو در فرض تعارض) وقتی کلمه ثقه را به طور مطلق ذکر میکنند یعنی راوی دارای همهی صفاتی است که در صحّت حدیث (ولو در بعضی فروض) دخالت دارد. یعنی هم راستگو است، و هم صحّت مذهب دارد.
حاج آقای والد از کلمات شیخ طوسی در عُدّه هم، شواهدی میآورند که بیانگر این است که مراد از ثقه، امامی صدوق است.
۲- بیان دوم در مورد رجال نجاشی و فهرست شیخ است.
شیخ طوسی در مقدّمه فهرست میفرماید: «... و إذا ذكرت كلّ واحد من المصنّفين و اصحاب الأصول، فلا بدّ من أن أشير إلى ما قيل فيه من التعديل و التجريح، و هل يعوّل على روايته أو لا، و أبيّن عن اعتقاده و هل هو موافق للحقّ أم هو مخالف له، لأنّ كثيراً من مصنّفي أصحابنا و أصحاب الأصول ينتحلون المذاهب الفاسدة و إن كانت كتبهم معتمدة.» (۴)
✳️ شیخ طوسی میفرماید که من مقیّد هستم که هر کس را که ذکر میکنم، به صحّت مذهب یا فساد مذهبش اشاره کنم. البته صحّت مذهب را هیچ جا اشاره نکرده، امّا فساد مذهب را اشاره کرده است.
❇️ با توجّه به این که گفته است به صحّت مذهب اشاره میکنم و هیچ جا اشاره نکرده است، معنایش این است که با عدم بیان فساد مذهب، به صحّت مذهبش اشاره کرده است.
نجاشی در آغاز جلد دوم در معرّفی کتابش میفرماید: «الجزء الثاني من كتاب فهرست أسماء مصنّفي الشيعة و ما أدركنا من مصنّفاتهم و ذكر طرف من كناهم و ألقابهم و منازلهم و أنسابهم و ما قيل في كلّ رجل منهم من مدح أو ذم.» (۵)
🔸 نجاشی یکی از چیزهایی که در کتابش به آن توجّه دارد، همه مدح و ذمهایی است که در مورد روات وجود دارد. یکی از مدح و ذمهای مهم، مذهب است. در نتیجه اگر نجاشی فساد مذهب را در مورد کسی ذکر نکند، بیانگر صحّت مذهبش است.
ممکن است در مورد شیخ طوسی اشکال شود که در بعضی موارد از عدم بیان مذهب راوی، نمیتوان صحّت مذهبش را نتیجه گرفت، زیرا شیخ طوسی در مورد بسیاری از روات، وارد بحث توثیق و تضعیف نشده است، و هیچ شرح حالی از آنها ذکر نکرده است.
در واقع منبعی که در اختیار شیخ بوده، در مقام بیان شرح حال راوی نبوده، بلکه مثلاً به ذکر کتاب اکتفا نموده است، پس در این موارد نمیتوان صحّت مذهب را نتیجه گرفت، امّا در مواردی که در مقام بیان شرح حال راوی است و یک راوی را توثیق میکند، امّا اشارهای به مذهبش نمیکند، بدون هیچ اشکالی صحّت مذهب راوی به دست میآید.
🔰 نتیجه این که، با توثیق اسحاق بن عمّار توسّط نجاشی، صحّت مذهب او ثابت میشود. نکته دیگر این که در نوع موارد، اسحاق بن عمّار بدون مشخّصه است، در حالی که اگر دو اسحاق بن عمّار داشتیم، باید با مشخّصه ذکر میشد.
————————————————————————
1️⃣ رجال النجاشی: ص۷۱، رقم۱۶۹.
2️⃣ العدّة فی أصول الفقه، ج۱، ص۱۵۴.
3️⃣ کتاب نکاح (زنجانی)، ج۱، ص۵۵.
4️⃣ الفهرست: ص ۳-۴.
5️⃣ رجال النجاشی: ص۲۱۱.
🔺درس خارج فقه استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی، تاریخ: ۱ مهر ۱۳۹۸
@ketabe_Estenad
💠 مفاد «ضعیفٌ فی الحدیث»
نجاشی درباره محمّد بن خالد برقی مینویسد: «... كان محمّد ضعيفاً في الحديث، و كان أديباً، حسن المعرفة بالأخبار و علوم العرب ...» (۱)
ابن غضائری درباره وی مینویسد: «... حديثه يعرف و ينكر، يروي عن الضعفاء كثيراً، و يعتمد المراسيل.» (۲)
🔸 تضعیف نجاشی و ابن غضائری نسبت به محمّد بن خالد برقی از جهت ضعف شخصیّت وی نیست؛ بلکه از جهات دیگر مانند نقل فراوان از ضعفاء است. محدّثین روش متقنی در نقل روایات داشتند که از ضعفاء روایت نکرده و به مراسیل اعتماد نمیکردند.
کسی که از جهت شیوه نقل حدیثی، این روش را دنبال نکرده باشد، «ضعیفٌ فی الحدیث» بر او اطلاق میشود؛ لذا عبارات نجاشی و ابن غضائری، منافاتی با توثیق صریح شیخ طوسی ندارد. (۳) همچنین شخصیّتی مانند احمد بن محمّد بن عیسی اشعری فراوان از وی روایت نقل کرده و همین برای وثاقت وی کافی است.
—————————————————-
1️⃣ رجال النجاشی: ص۳۳۵، رقم۸۹۸.
2️⃣ الرجال لإبن الغضائری: ص۹۳، رقم۱۳۲.
3️⃣ رجال الطوسی: ص۳۶۳، رقم۵۳۹۱: «محمّد بن خالد البرقی، ثقة ...».
🔺کتاب نکاح (دروس خارج فقه آیت اللّه سیّد موسی شبیری زنجانی)، ج۱، ص۹۶.
@ketabe_Estenad
💠 تفرّد مضمونی، عامل غیر قابل استناد بودن برخی روایات
در روایتی بسیار مفصّل از احتجاج طبرسی آمده است که یکی از زنادقه به حضرت امیر علیه السلام عرض کرد: در قرآن شما تناقضاتی وجود دارد؛ اگر این تناقضات را حل کنید، مسلمان خواهم شد. از جمله شبهاتش، ارتباط بین صدر و ذیل آیه ۳ سوره نساء بود (۱) که چه ارتباطی بین مسئله یتامی و نکاح با نساء وجود دارد.
حضرت در جواب فرمودند: «فهو ممّا قدّمت ذکره من إسقاط المنافقین من القرآن و بین القول فی الیتامی و بین نکاح النساء من الخطاب و القصص أکثر من ثلث القرآن»(۲)
اخباریها نیز به این روایت و امثال آن استناد میکنند.(۳)
🔸 مسئله تحریف و کم شدن ثلث قرآن، در هیچ روایتی در کتب اربعه و کتب دیگر بیان نشده است، و تنها همین یک روایت مرسل در احتجاج بر این مسئله دلالت دارد؛ در حالی که چنین اموری مصداق «لو کان لبان» است؛ همچنین انفراد مضمون روایت، دلیلی بر بطلان و غیر قابل استناد بودن این روایت مرسله است.
🔹 مرحوم سیّد مرتضی در ذخیره فرمودهاند: بعضی از امور باید به حسب متعارف، ناقلین فراوان داشته باشد، و وحدت نقل و ناقل در این امور، دلیلی بر بطلان آن است، و موجب تردید در صحّت مطلوب میشود. گاهی خود نقل و وحدت ناقل، دلیل بر کذب آن است. مطلبی که بر حسب عادت باید ناقلین زیادی داشته باشد، اگر یک ناقل بیشتر نداشت، دلیل بر این است که واقعیت ندارد. (۴) مرحوم شیخ طوسی نیز در عُدّه، عبارات سیّد مرتضی را نقل و قبول کرده است. (۵)
———————————————————-
1️⃣ «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ، فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى أَلاَّ تَعُولُوا» (النساء: ۳)
2️⃣ الإحتجاج: ج۱، ص۲۵۴.
3️⃣ الدرر النجفیة: ج۴، ص۸۲.
4️⃣ الذخیرة: ص۳۵۳.
5️⃣ العدّة فی أصول الفقه: ج۱، ص۸۳.
🔺کتاب نکاح (دروس خارج فقه آیت اللّه سیّد موسی شبیری زنجانی)، ج۱، ص۱۰۷-۱۰۸.
@ketabe_Estenad
💠 تحلیلی پیرامون علّت تبعید برقی از قم
ابن غضائری در ترجمه برقی میگوید: «أحمد بن محمّد بن خالد بن محمّد بن علي البرقي، يكنّى أبا جعفر. طعن القمّيّون عليه، و ليس الطعن فيه، إنّما الطعن في من يروي عنه؛ فإنّه كان لا يبالي عمّن يأخذ، على طريقة أهل الأخبار. و كان أحمد بن محمّد بن عيسى أبعده عن قم، ثمّ أعاده إليها و اعتذر إليه.» (۱)
🔸 از این عبارت برداشت شده که علّت تبعید کردن برقی توسّط احمد بن محمّد بن عیسی، جمله پیشین یعنی «فإنّه كان لا يبالي عمّن يأخذ ...» است. ولی تأمّل در این عبارت میرساند که جمله «و كان أحمد بن محمّد بن عيسى أبعده عن قم» ادامهی «طعن علیه القمّیّون» و به نوعی توضیح آن است، و جمله «و ليس الطعن فيه، إنّما الطعن في من يروي عنه؛ فإنّه كان لا يبالي عمّن يأخذ، على طريقة أهل الأخبار.» جمله معترضه است که از سوی ابن غضائری در دفاع از برقی و توضیح سبب اشتباه کردن قمیّون نسبت به احمد برقی، افزوده شده است.
▪️ اگر علّت تبعید برقی توسّط احمد بن محمّد بن عیسی، صرفاً روایت وی از ضعفا باشد، وجهی ندارد که ابن عیسی او را بازگردانده و از او عذرخواهی کند، زیرا این روش برقی، روش مسلّم وی بوده و احمد بن محمّد بن عیسی در این تشخیص، اشتباهی نکرده تا از وی عذرخواهی کند، بلکه ظاهراً احمد بن محمّد بن عیسی گمان برده که برقی خودش ضعیف است (هرچند منشأ این گمان، روایت بسیار برقی از ضعفا باشد)، ولی بعداً متوجّه شده که برقی خود ضعیف و غیر قابل اعتماد نیست (هرچند برخی از مشایخ اصلی وی همچون ابوسمینه، به عقیده احمد بن محمّد بن عیسی، از غالیان بودهاند)، لذا برقی را بازگردانده و از سوء ظنّ نسبت به شخص وی، از او عذرخواهی کرده است.
——————————————————————
1️⃣رجال ابن الغضائری، ص۳۹، رقم۱۰.
نقله العلّامة في خلاصة الأقوال، ص۱۴، رقم۷، و أضاف عن ابن الغضائري أنّه قال: «وجدت كتاباً فيه وساطة بين أحمد بن محمّد بن عيسى و أحمد بن محمّد بن خالد، و لمّا توفّي مشى أحمد بن محمّد بن عيسى في جنازته حافياً حاسراً؛ ليبرّئ نفسه ممّا قذفه به».
🔺حواشی استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی بر کتاب «ایمان و رجعت» مرحوم آیت الله سیّد احمد زنجانی: ص۱۵۱.
@ketabe_Estenad
💠 اعتبار سند زیارت جامعه کبیره
زیارت جامعه کبیره در کتاب من لا یحضره الفقیه با این سند آمده: «رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ النَّخَعِيُّ قَال: ...» (۱) که در مشیخه چنین است: «و ما كان فيه عن محمّد بن إسماعيل البرمكي، فقد رويته عن: علي بن أحمد بن موسى، و محمّد بن أحمد السِناني، و الحسين بن إبراهيم بن أحمد بن هشام المكتّب رضي اللّه عنهم، عن محمّد بن أبي عبد اللّه الكوفي، عن محمّد بن إسماعيل البرمكي» (۲)
همچنین این زیارت در عیون أخبار الرضا علیه السلام به نقل از چهار تن چنین روایت شده: «حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِيُّ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُكَتِّبُ قَالُوا: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ 👈وَ👉 أَبُو الْحُسَيْنِ الْأَسَدِيُّ قَالُوا: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْمَكِّيُّ الْبَرْمَكِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ قَالَ: قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیهم السلام: عَلِّمْنِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلًا أَقُولُهُ بَلِيغاً كَامِلًا إِذَا زُرْتُ وَاحِداً مِنْكُمْ ...» (۳)
🔸 در این سند تحریف رخ داده و حرف عطف «واو» قبل از «ابوالحسین الاسدی» زائد بوده و کلمه «قالوا» بعد از آن، محرّف «قال» میباشد، و وصف «محمّد بن اسماعیل البرمکی» به «المکّی» نیز غریب است و به احتمال زیاد نیز، این وصف زائد بوده و جمع بین المکّی و البرمکی به خاطر جمع بین نسخه محرّف و نسخه صحیح میباشد.
▪️محمّد بن اسماعیل البرمکی در برخی اسناد، به الرازی توصیف شده است. (۴) در رجال نجاشی دربارهی وی آمده: «المعروف بصاحب الصومعة، ... سكن قم، و ليس أصله منها». (۵)
به احتمال زیاد، عنوان صحیح راوی زیارت جامعه کبیره، «موسی بن عمران النخعی» است، چنان که در کتاب عیون آمده و نیز در مزار ابن مشهدی (۶) به سندی مشابه سند تهذیب، با تبدیل «موسی بن عبدالله النخعی» به «موسی بن عمران النخعی» نقل شده است. (۷)
محمّد بن اسماعیل البرمکی در روایت دیگری هم از موسی بن عمران النخعی دربارهی ائمّه اثنی عشر و حضرت مهدی علیهم السلام، حدیث نقل میکند. (۸)
🔹به هر حال، از محمّد بن أبی عبدالله الکوفی أبو الحسین الأسدی که در سند زیارت جامعه کبیره واقع است، در رجال شیخ طوسی با وصف «أحد الابواب» یاد شده (۹) و در الغیبة شیخ طوسی هم آمده: «و قد كان في زمان السفراء المحمودين أقوام ثقات ترد عليهم التوقيعات من قبل المنصوبين للسفارة من الأصل. منهم أبو الحسين محمّد بن جعفر الأسدي رحمه الله» (۱۰) و سپس روایاتی را نقل کرده که از ناحیه مقدّسه علیه السلام در مدح وی صادر شده و از وی با تعبیر «فَإِنَّهُ مِنْ ثِقَاتِنَا» یاد شده است، (۱۱) و در پایان آمده: «و مات الأسدي على ظاهر العدالة لم يتغيّر و لم يطعن عليه في شهر ربيع الآخر سنة اثنتي عشرة و ثلاثمائة.» (۱۲)
🔰 این نقلها میرساند که وی از وکلای ناحیه مقدّسه علیه السلام بوده است. در کمال الدین با سند از محمّد بن أبی عبدالله کوفی نقل کرده که او خود را در شمار «مِمَّنْ وَقَفَ عَلَى مُعْجِزَاتِ صَاحِبِ الزَّمَانِ علیه السلام وَ رَآهُ مِنَ الْوُكَلَاء» برشمرده است. (۱۳)
نقل زیارت جامعه کبیره توسّط وکیل ناحیه مقدّسه علیه السلام، تأیید خوبی بر اعتبار این روایت به شمار میرود. تأییدات غیبی این زیارت نیز، همچون مکاشفه مرحوم مجلسی اوّل، بر اعتبار آن میافزاید. (۱۴)
——————————————————-
1️⃣ کتاب من لا یحضره الفقیه: ج۲، ص۶۰۹، ح۳۲۱۳.
2️⃣ کتاب من لا یحضره الفقیه: ج۴ ص۵۱۲.
3️⃣ عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج۲، ص۲۷۲، ح۱.
4️⃣ الکافی: ج۱، ص۷۸، ح۳.
5️⃣ رجال النجاشی: ص۳۴۱، رقم۹۱۵.
6️⃣ المزار الکبیر: ص۵۲۳.
7️⃣ در کتاب من لا یحضره الفقیه: ج۲، ص۶۰۹، ح۳۲۱۳ و در التهذیب: ج۶، ص۹۵، ح۱ به اشتباه موسی بن عبد الله النخعی آمده است.
8️⃣ کفایة الأثر: ص۴۳. البته در این چاپ، در این سند تحریف رخ داده و سند صحیح در اثبات الهداة: ج۲، ص۱۵۵ به نقل از کفایة الأثر آمده است.
9️⃣ رجال الطوسی: ص۴۳۹، رقم۶۲۷۸.
🔟 الغیبة للطوسی: ص۴۱۵.
1️⃣1️⃣ الغیبة للطوسی: ص۴۱۵.
2️⃣1️⃣ الغیبة للطوسی: ص۴۱۷.
3️⃣1️⃣ کمال الدین: ج۲، ص۴۴۲، ح۱۶.
4️⃣1️⃣ لوامع صاحبقرانی: ج۸، ص۶۶۵: ... چون نظرم به حضرت افتاد، شروع نمودم در خواندن اين زيارت جامعه، و در حفظ داشتم تا جميع را بر آن حضرت خواندم، و غرضم زيارت بود با مدّاحى حضرات، و چون تمام شد حضرت فرمودند: «نعمت الزّيارة» خوب زيارتى است، عرض نمودم و اشاره كردم به قبر كه: زيارت جدّ شماست. حضرت تقرير فرمودند. ...
روضة المتّقین: ج۵، ص۴۵۱-۴۵۲: رأيت في الرؤيا الحقّة تقرير الإمام أبي الحسن علي بن موسى الرضا صلوات الله عليه لي و تحسينه عليه، و لمّا وفقني الله تعالى لزيارة أمير المؤمنين عليه السلام و شرعت في حوالي الروضة المقدسة في المجاهدات و فتح الله تعالى علي ببركة مولانا صلوات الله عليه أبواب المكاشفات التي لا يحتملها العقول الضعيفة رأيت في ذلك العالم (و إن شئت قلت بين النوم و اليقظة) عند ما كنت في رواق عمران جالسا إني بسرِ من رأى و رأيت مشهدهما في نهاية الارتفاع و الزينة و رأيت على قبرهما لباساً أخضر من لباس الجنِة لأنِه لم أر مثله في الدنيا، و رأيت مولانا و مولى الأنام صاحب العصر و الزمان عليه السلام جالساً، ظهره على القبر و وجهه إلى الباب، فلمّا رأيته شرعت في هذه الزيارة بالصوت المرتفع كالمدّاحين، فلمّا أتممتها قال صلوات الله عليه: «نعمة الزيارة» قلت: مولاي، روحي فداك، زيارة جدّك. - و أشرت إلى نحو القبر-. فقال: نعم.
🔺حواشی استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی بر کتاب «ایمان و رجعت» مرحوم آیت الله سیّد احمد زنجانی: ص۲۲۰-۲۲۲.
@ketabe_Estenad
💠 مؤسّس رسمی علم رجال
🔹 مؤسس رسمی علم رجال، شعبة بن الحجّاج متوفّی ۱۶٠ ق است. هر چند «اوّل من تکلّم فی الرجال» شعبی است. عمده جرحهای موجود در کلام شعبة بن الحجّاج بر اساس متن شناسی است و حسّاسیت او بیش از همه بر دو طائفه است: شیعه و خوارج. دو گروهی که به قول آنها از جماعت مسلمین -در دو زاویه کاملاً متفاوت- خارج بودند.
🔸 شیوه عامّه در جرح و تعدیل
نحوه جرح به این صورت است که ابتدا اعتقاداتی را به عنوان اعتقاد حق برای خود میساختند، سپس هر چه در این چارچوب نگنجد را باطل میدانستند. در مرحله بعد هر کسی این مضمون را نقل کند، ضعیف است. سپس در اسناد روایات میگردند تا مسئولیت نقل این مضمون باطل را بر عهده چه کسی قرار دهند. گاهی گفته شده: راوی ضعیف است، چون مضمون باطلی را نقل کرده است و در اعتراض بیان شده: در سند، راوی دیگری نیز وجود دارد که شاید او این مضمون را نقل کرده باشد.
▪️ اصل این مطلب که با توجّه به دیدگاههای مذهبی، راوی تضعیف میشود، در کتب عامّه متکرّر موجود است و سعه و ضیق تضعیفات و توثیقات آنها وابسته به اعتقادات رجالی است.
مثلاً افرادی مانند جوزجانی، ناصبی است، ولی ابن حِبّان علاقهمند به اهل بیت علیهم السلام است و تضعیف این دو با یکدیگر بسیار تفاوت دارد و همین تفکّرات و چارچوب اوّلیه باعث شده، تفاوتهای جدّی در توثیق و تضعیف داشته باشند.
مثال دیگر ابن عَدی است که مجموعه حدیثی مفصّلی را جمع کرده و در شرح حال هر راوی، روایات زیادی را نقل کرده است. هدف اصلی او این است که بگوید: این نقلها باطل است و همین نشان میدهد که راوی ضعیف است.
🔰 عدم اعتبار تضعیفات رجالیون به دلیل مبتنی بودن بر متنشناسی و اجتهاد
شبیه این مطلب در کتب رجال شیعه نیز وجود دارد، البته تکیه اصلی ائمّه رجال بر نکته غلوّ است. به همین دلیل ما به طور کلّی تضعیفات را معتبر نمیدانیم که در جای خودش به تفصیل درباره آن صحبت کردیم، امّا حتّی اگر این مبنا را به طور کلّی نپذیریم، در برخی از موارد مانند غلوّ و فساد مذهب، روشن است که تضعیف بر اساس متنشناسی و اجتهاد است و به همین دلیل اعتبار ندارد.
🔺 درس خارج فقه استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی، تاریخ: ۲ آبان ۱۴٠۱
@ketabe_Estenad
💠 اوصاف و القاب مشترک
🔸 لقب «الطیّار» در برخی روایات وصف «حمزة الطیّار» آمده، و در برخی از روایات به عنوان وصف برای فرزندش محمّد ذکر شده است. در مورد محمّد، هم «ابن الطیّار» تعبیر میشود، و هم «الطیّار». در اصل، این وصف از پدر بوده است، ولی بعضی اوصاف که وصف پدر است، به نام خانوادگی تبدیل میشده است، نظیر نجاشی.
▪️از نجاشی صاحب کتاب فهرست، در منابع عامّه با نام «ابن النجاشی» یاد میشود، از آن جهت که نجاشی در اصل، جدّ این خانواده بوده است. والی اهواز هم عبداللّه نجاشی بوده که در مورد او نیز گاهی به «عبداللّه بن النجاشی» تعبیر میشود. صاحب فهرست، از آن جهت که جدّش نجاشی است، از او با نام «ابن النجاشی» یاد میشود، و از آن جهت که تبدیل به نام خانوادگی شده، با نام خود نجاشی نیز یاد میشود.
🔹 مثال دیگر «ابن ندیم» معروف است. شیخ طوسی از او با تعبیر «ابن ندیم» یاد میکند، ولی ظاهر تعبیرات دیگران آن است که ندیم، وصف خود محمّد بن اسحاق است. در اصل، این وصف برای اسحاق بوده است و به فرزندش نیز اطلاق میشده است.
🔺درس خارج فقه استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی، تاریخ: ۳ مهر ۱۴۰۲.
@ketabe_Estenad
💠 دو صورت حمل روایات بر تقیّه
حمل روایات بر تقیّه به دو صورت است:
۱. حمل بر تقیّه به عنوان تصرّف در جهت صدور روایت:
به این صورت که روایتی که ظاهرش بیان حکم واقعی است و اگر قرینهای بر خلاف نبود، بر حکم واقعی حمل میشد، از ظاهر آن رفع ید میشود و حمل بر تقیّه میگردد، و لذا میفهمیم که امام علیه السلام برای بیان حکم واقعی این روایت را ذکر نکرده است. اینکه در این فرض، جهت تقیّه چه بوده است، اهمّیّتی ندارد. یا امام علیه السلام نسبت به جان خودشان تقیّه کردهاند، یا نسبت به حفظ جان سائل. مهم آن است که امام علیه السلام، حکم واقعی را بیان نکرده است.
۲. حمل بر تقیّه به عنوان بیان حکم در ظرف تقیّه:
اگر روایتی دلالت بر جواز مسّ خفّین یا جواز شرب فقّاع داشته باشد، اطلاق روایت دلالت دارد بر آنکه، هم در ظرف اختیار، و هم در ظرف ضرورت این حکم وجود دارد. گاهی ممکن است اطلاق روایت نسبت به ظرف اختیار، مقیّد شود و فقط شامل ظرف تقیّه شود. یعنی روایت، بیانگر حکم واقعی است، ولی حکم واقعیِ صورت تقیّه را بیان میکند. حکم واقعی در ظرف تقیّه، مسّ بر خفّین و جواز شرب فقّاع است. این تأویل، نوعی جمع دلالی است که به دلالت روایت مربوط است، نه جهت صدور حدیث.
🔸 تعبیری در برخی کلمات وحید بهبهانی وجود دارد که شاید مراد ایشان همین مطلب باشد. البته تعبیر ایشان بسیار مندمج است. ایشان در بحث تخییر در اماکن اربعه ذکر کرده است که در برخی روایات جواز تمام وارد شده است. ایشان بیان کرده است:
«مع أنّ مرادنا من التقيّة هو الاتّقاء، لأنّ هذه الأماكن لمّا كانت مشاهد عامّة عظيمة قالوا للشيعة كذلك، حتّى يتمّوا و ينجوا عن أعدائهم». (مصابیح الظلام: ۲/۲۰۴)
🔹 قبل از ایشان در کلام مرحوم مجلسی اوّل هم نظیر این بیان وارد شده است. شاید مرادشان آن باشد که در شرایطی که شیعیان مجبورند همراه با عامّه نماز بخوانند، امام علیه السلام حکم به صلات تمام در اماکن اربعه کردهاند؛ چرا که اگر تمام نخوانند به خطر میافتند، نه آنکه امام از بیان حکم، تقیّه کرده باشند، بلکه حکم ظرف تقیّه را بیان نمودهاند.
🔺درس خارج فقه استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی (کتاب الزکاة)، تاریخ: ۸ مهر ۱۴۰۲.
@ketabe_Estenad
💠 قرائن دخیل در کشف فتوای عامّه و ضوابط حمل روایات بر تقیّه
🔸نکتهای که در کلمات فقها مورد غفلت قرار گرفته است، آن است که برای حمل روایات بر تقیّه، به تاریخ فتاوای عامّه دقّت نمیکنند، بلکه صرفاً بیان میکنند که مثلاً جمهور عامّه، زکات را در بیش از ۹ جنس ثابت میدانند، و سپس فقهای عامّه که قائل به این قول هستند را نام میبرند، و به این نکته توجّه ندارند که مثلاً عصر مالک بن انس، پس از زمان امام صادق علیه السلام است.
🔹البتّه مالک در زمان امام صادق علیه السلام هم بوده، ولی نفوذی در جامعه نداشته است. آنکه در زمان امام صادق علیه السلام در جامعه فتوایش مطرح بوده، ابوحنیفه است. ابوحنیفه نفوذ زیادی در عراق داشته و به عنوان فقیه اهل عراق شناخته میشده است.
▪️در حمل روایات بر تقیّه و بررسی فتوای عامّه باید ملاحظه نمود که روایت از کدام امام صادر شده است، و فقیه عامّهای که فتوایش مدّ نظر است، مربوط به چه دورهای است، و میزان نفوذ او به چه میزان است، و راوی روایت کیست، و مسائل دیگری از این قبیل حتماً باید مورد بررسی و لحاظ قرار گیرد، و بحثهایی که در کلمات فقها در این مورد وارد شده است، در بسیاری از موارد فنّی نیست. در هر بحثی، هم باید مباحث کلّی مربوط به تقیّه را مدّ نظر داشت، و هم خصوصیّات هر مسئله را مورد دقّت قرار داد.
🔺درس خارج فقه استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی (کتاب الزکاة)، تاریخ: ۸ مهر ۱۴۰۲.
@ketabe_Estenad
💠مراد از «أحمد بن محمّد» در مشایخ «محمّد بن یحیی» در کتاب کافی
🔸روایتی در کتاب کافی با این سند وجود دارد: «محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن محمّد بن خالد البرقی ...»
مراد از «أحمد بن محمّد» در اینجا، «أحمد بن محمّد بن عیسی» است. هم راوی و هم مرویٌ عنه بر این امر دلالت دارد.
امّا راوی، از آن رو که «محمّد بن یحیی» در کافی تنها از «أحمد بن محمّد بن عیسی» نقل کرده است، و از «أحمد بن محمّد بن خالد» نقل نکرده است.
امّا مرویٌ عنه نیز -همان طور که آیت اللّه خویی بیان کرده - بر این مسئله دلالت دارد؛ چرا که اگر «أحمد بن محمّد بن خالد» بود، به جای «عن محمّد بن خالد البرقی»، تعبیر «عن أبیه» ذکر میشد. تنها دو راوی به نام «أحمد بن محمّد» در این طبقه، معروف هستند، و با نفی «أحمد بن محمّد بن خالد» روشن میشود که مراد «أحمد بن محمّد بن عیسی» است.
🔹مرحوم آقای سیّد مرتضی عسکری در جلد سوم کتاب «القرآن الکریم و روایات المدرستین» روایات تحریف قرآن را به تفصیل بحث نموده است. مباحث ایشان بسیار مباحث خوبی است. ما نیز تمامی روایاتی که ایشان بحث نموده بود را مورد بررسی قرار دادیم و مطالبی را در حول آنها متذکّر شدیم. نمیدانم ایشان مطالب ما را اعمال نمود یا خیر، ولی یکی از مطالبی که ما بیان کرده بودیم، ظاهرا ایشان اعمال نکرده بود.
یک روایت در کافی از «أحمد بن محمّد» نقل شده بود، که ایشان احتمال میداد مراد «أحمد بن محمّد سیّاری» باشد. ما بیان کردیم این مطلب صحیح نیست.
▪️سیّاری معروف به «أحمد بن محمّد» نیست، تا احتمال ایشان ملاحظه شود. «أحمد بن محمّد» در طبقه مشایخِ مشایخ کلینی - به خصوص در روایات امثال علی بن ابراهیم، و محمّد و یحیی، و امثال ایشان - مردّد بین دو نفر است: «أحمد بن محمّد بن عیسی» و «أحمد بن محمّد بن خالد». «علی بن إبراهیم» از هر دو نقل میکند، ولی «محمّد بن یحیی» تنها از «أحمد بن محمّد بن عیسی» نقل حدیث میکند.
🔺درس خارج فقه استاد معظّم آقای حاج سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی (کتاب الزکاة)، تاریخ: ۱۸ شهریور ۱۴۰۳.
#راوی_شناسی
#تمییز_مشترکات
@ketabe_Estenad