قرآن میخوانی و سنگ به لب ات خورد
هر کدام که خطا رفت به عمه زینب خورد...😭
سینه اشُ خلوت کنید
نفسم داره نفس نفس میزنه
الانه که مادرم برسه...
گوشه ی قتلگاه
مادری دست به پهلو بر بالین پسرش
فریاد برآورد
آه بنیه...😭
بی بی زینب از بلندی تل فریاد برآورد
آهای تنِ بی سر
مادرم فاطمه گوشه ی قتگله است
کمی آهسته تر دست و پا بزن
مبادا به پهلوی مادر بخوری
تنِ بی سر
با همه ی ادب
به احترامِ مادری پهلو شکسته
از حرکت باز ایستاد...😭
نیزه بی هوا میزدند
معلومه خنجر بی هوا میزدند
پیشِ چشم خیرالنساء میزدند😭