نرو زهرا
نشو یارِ نیمه راهِ من
تو ایندنیا
تو این دیارِ بی کسی میشم
تنها
نرو زهرا...
عزیزم
پاشو دستاتُ به پهلو بگیر
راضی ام
از علی رو بگیری
فقط پاشو خانومم
پاشو زهرا جونم
آخ زخمی شد سرش
داره خون میاد از زیرِ معجرش
رو میگیره از امروز از شوهرش...
فاتحِ خیبر
عباشُ به دست میگیره
یه قدم که میره با صورت زمینمیخوره
این بارِ چندم است
کفن باز میکنم
دارم به این بهانه
تو را ناز میکنم...