eitaa logo
کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار
3.6هزار دنبال‌کننده
33هزار عکس
26.6هزار ویدیو
26 فایل
🔆 هدف واضح و روشن است ✅ میخواهیم با جهاد تبیین امید را به جامعه تزریق و توطئه‌های دشمنان را خنثی کنیم ...                 @Keynoo ✅ گروه سیاسی عماریون(مختص بانوان) https://eitaa.com/joinchat/3092382450C2d7052bf99 تبادل و تبلیغ @NaebeMola313
مشاهده در ایتا
دانلود
|ماندلای ایران| قسمت چهارم: درد بی رحم‌تر از آن بود که بشود تحملش کرد. بدنم بی‌اختیار واکنش نشان می‌داد. شروع کردم به خواندن قرآن. لب‌هایم می‌لرزید ولی می‌خواندم. چند وقتی بود که با کمک دکتر بعضی سوره‌های کوتاه را حفظ کرده بودم. او می‌خواند و من تکرار می‌کردم. خیلی زود از بَر می‌شدم. دکتر تعجب می‌کرد،می‌گفت:استعداد خوبی داری لطف الله.) و تاسف می‌خورد که چرا نتوانسته‌ام درس بخوانم. خون از همان روزنه‌ی کوچکی که درحال زمزمه قرآن بین لب‌هایم ایجاد شده بود وارد دهانم می‌شد و حالت تهوع پیدا می‌کردم. ولی می‌خواندم.آن‌ها هم انگار قصد کوتاه آمدن نداشتند،محکم‌تر می‌زدند و فحاشی می‌کردند. از شدت درد می‌خواستم نعره بزنم.دیگر نتوانستم تحمل کنم اما وقتی درد به اوج خودش رسید،یعنی درست وقتی می‌خواستم فریاد بکشم ناگهان به طرز عجیبی آرام شدم. دیگر دردی را حس نمی‌کردم. بدنم کرخت شده بود،انگار ضربه‌ها به تنِ کسِ دیگری می‌خورد. با هر ضربه چند سانتی‌متر از زمین کَنده می‌شدم. یادم افتاد به بال بال زدنِ مرغ‌های روستا وقتی سرشان را می‌بریدند. با خودم عهد کردم،گفتم:(خدایا اگر از اینجا نجات پیدا کردم تا عمر دارم سرِ مرغی را نخواهم برید.) تایپ متن:کوثر بانو کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار👇 ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝
ماندلای ایران° قسمت پنجم: یک روز دو مرد هیکلی،درِ سلول را باز کردند. چشم‌هایم را بستند و بی‌توجه به وضع جسمانی‌ام مرا کشان کشان بردند. این تصور که قرار است دوباره شکنجه بشوم تنم را می‌لرزاند. درد تمامی نداشت.باهر تکانی حس می‌کردم مفاصل بدنم قرار است از هم جدا بشود. با خشونت رفتار می‌کردند،مقاومت نمی‌کردم. چون درد بیشتر می‌شد.جایی را نمی‌دیدم،اما حس می‌کردم مسیر همیشگی نیست و به سمت دیگری بُرده می‌شوم. اولش ترسیدم،بعد گفتم:(بالا تر از سیاهی که رنگی نیست، خدایا خودم را به تو می‌سپارم.) در اتاق با صدا باز شد. دمِ دَر،هر دو نفر به احترام پا کوبیدند. خدمت نظام را پارسال تمام کرده بودم. می‌فهمیدم کسی که توی اتاق است باید فرمانده،رئیس زندان یا آدم مهمی باشد. مرا با شدت روی یک صندلی چوبی نشاندند... درد در تمام بدنم پیچید. داد زدم و در خودم مچاله شدم. فرمانده یا رئیس زندان  به دو مامور اعتراض کرد و از آن‌ها خواست رفتار ملایم‌تری داشته باشند. صدای بله قربان هر دو مامور بلند شد. پا کوبیدند و از اتاق خارج شدند‌ تایپ متن :کوثر بانو کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار👇 ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝
🔰دورهمی بانوان انقلابی ✅گروه سیاسی عماریون گفتمان محور است و به مسائل سیاسی روز میپردازد و به شبهات و سئوالات در حد توان پاسخ داده میشود... ✅ از شما دعوت‌می شود به گروه سیاسی عماریون بپیوندید... ♨️گروه سیاسی عماریون👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3092382450C2d7052bf99
✅ کانال " کِینو " @keynoo با یه دنیا خبر و تحلیل که هیچ جا نظیرشُ پیدا نمی کنی ...! کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار👇 ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝
تبلیغ گروه و کانالمون در این ایام حساس انتخاباتی فراموش نشه لطفا...
زمینه اول|کربلایی محمدحسین پورفاطمیHaftegi1403_03_10 (3).mp3
زمان: حجم: 8.2M
🔺زمینه :انتهای این راه... کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار👇 ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝
زمینه دوم|کربلایی محمدحسین پورفاطمیHaftegi1403_03_10 (4).mp3
زمان: حجم: 4M
دنیام حرمه دنیامُ نگیر هر چی میگیری کرب‌وبلاهامُ نگیر... کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار👇 ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌼🍃 🍃السّلام علیکَ بِجوامعِ السَّلام... ☀️سلام بر تو به همه سلامها 📚فرازی از زیارت آل یاسین 🍃سلام امام زمانم🍃 تمام سلام‌ها و تمام تحیّت‌ها نثار تو باد، ای مولایی که حقیقت سلام هستی و روز آمدنت، زمین لبریز خواهد شد از سلام و سلامتی... کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار👇 ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗ @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اخلاق حاکم باشد! ✅تذکر روز گذشته رهبر انقلاب به نامزدهای درباره ! کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار👇 ╔═🍃🇮🇷🍃══════╗               @Keynoo ╚══════🍃🇵🇸🍃═╝