سحر ششم و شش گوشہ و شش ماهِ
ما عــجـب مـعرِکہای با عدد شِش داریم...♥️
السلام علی الحسین
و علی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین
#شب_جمعه
#ماه_رمضان
#رمضان_مهدوی
کانال خبری-تحلیلی نحن عمار
╭━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╮
@Keynoo
╰━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╯
کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار
#ماندلای_ایران قسمت صدوسیوهشت: در برابر اقدامات عراقیها دستهبندیشان میکردم. ******************
#ماندلای_ایران
قسمت صد و سیونُه:
در ده سال اسارتم من ندیدم که اعضای گروه چهارم یعنی شیرمردهای خمینی به گروههای دیگر بپیوندند
*****************
گروه چهارم نه تسلیم میشدند و نه تغییر عقیده میدادند و این امر در بسیاری از موارد عراقیها را هم تحتتاثیر قرار میداد.
آنها وقتی میدیدند یک بسیجی جوان حاظر است بمیرد،ولی از مواضع و اعتقادش کوتاه نیاید گیج میشدند،سردرگم میشدند،عصبی میشدند و دست به اعمال جنونآمیزی میزدند که همه ناشی از درماندگی وضعشان در مقابل گروه شیرمردهای خمینی بود.
یک ماه بعد از اسکان،در اردوگاه چند اسیر تازه آوردند که یکی از آنها تیر خورده بوو توی پایش.
اسمش احسان و اهل کردستان بود.
عراقیها تیر را درآورده،اما سرسری پانسمانش کرده بودند.
گمانم عفونت کرده بود.
هرشب آه و ناله میکرد.از اینکه نمیتوانستم کاری برایش انجام بدهم،عذاب میکشیدم.
اوایل ورودمان به اردوگاه رمادی،با مرزوق آشنا شدم.
مرزوق از بچههای بامعرفت خرمشهری بود.
یک روز با نگرانی گفت که از عراقیها شنیده که نظامیان این کشور خرمشهر را محاصره کردهاند.
نگران زن و بچهاش شده بود.
حق داشت.
درکش میکردم و دلداریاش میدادم:(( حتما آنها تا حالا فرار کردهاند.))
میگفت:(( زنش بیرون برو نیست.تا حالا نانوایی محل هم نرفته.بیدست و پاست.))
بیتابی میکرد.
میگفت:(( اگر بفهمد که زن و بچهاش افتادهاند دست عراقیها خودش را میکشد.))
چند روز بعد دیدم یک گوشه نشسته و گریه میکند.
گفتم:(( چیشده مرزوق؟))
((چیزی نیست.))
((چیزی نیست یا ما را قابل نمیدانی؟))
((خستهام،از خودم،از زندگی،از اینجا،از همه.))
((و از لطفاللّه.تعارف نکن.))
تایپیست : کوثربانو
کانال خبری-تحلیلی نحن عمار
╭━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╮
@Keynoo
╰━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╯
#ماندلای_ایران
قسمت صد و چهل:
(( و از لطفاللّه.تعارف نکن!))
**********************
زل زده بود به سقف آسایشگاه.
آه کشید.
رنگش سرخ شد.
یکهو از جا بلند شد و با دو دست محکم کوبید روی سر و صورتش.
به سختی دستهایش را گرفتم.
شانههایش را فشار دادم.مجبور شد بنشیند.
گفتم:(( چه مرگت است مرزوق،خودمان کم بدبختی داریم.))
گریه کرد.سرش را گذاشت میان دو دستش و اشک ریخت.
((بگو چیشده،شاید بتوانم کمکت کنم برادر.))
((هیچکس نمیتواند هیچکاری بکند.تمام شد.))
((چی تمام شد؟ درست حرف بزن ببینم چی شده؟))
((خرمشهر را گرفتند.زن و بچهام لطفاللّه.خودم را میکشم.))
و دوباره مثل دیوانهها کوبید به سر و صورتش.
سر گذاشتم روی شانهاش و ساعتها با هم گریه کردیم.
بچههای آسایشگاه جمع شدند.
پرسیدند که چه اتفاقی افتاده،گفتم:(( چیزی نیست برادرها.خصوصی است،به کارتان برسید.))
یکی از مشکلات عمده در آسایشگاه،مسئله خواب بود.
نه جای کافی برای خواب وجود داشت و نه اجازه خواب راحت میدادند.
بعضی وقتها مهتابیها را تا صبح روشن میگذاشتند.
بعضیها به نور حساس بودند و خوابشان نمیبرد.
نیمههای شب،جوری که عراقیها متوجه نشوند،مهتابیها را دستکاری میکردم تا بچهها راحتتر بخوابند.
بهخاطر این کار هم بهشدت تنبیه شدم.
یک روز،بسیجی جوانی که روز اول اسارتش بود،وقتی دید بیشتر بچهها روی شکم خوابیدهاند،پرسید:(( برادرها مگر نمیدانیدکه کراهت دارد روی شکم خوابید.))
نگاهی به جای زخم کابل عراقیها روی کمرش کردم و گفتم:(( آسایشگاه اینطوری است،تو هم مجبور میشوی اینطوری بخوابی.))
نفهمید چه میگویم.
فردا گفت:(( برادران ببخشید! من زود قضاوت کردم.دیشب وقتی به پشت خوابیدم درد امانم را برید و مجبور شدم روی شکم بخوابم.))
خندیدم و گفتم:(( خیلی چیزهای دیگر هم هست که باید یاد بگیری.))
خواب دردسر بود،بیدارشدن هم دردسر.
صبحها رفتارشان زجرآور میشد.
اول دستور میدادند پتوها را جمع کنیم.
بعد دویست،سیصد بار (( بشین پاشو )) میدادند.
بدترین شکنجه همین است.
تایپیست : کوثربانو
کانال خبری-تحلیلی نحن عمار
╭━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╮
@Keynoo
╰━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╯
#ماندلای_ایران
قسمت صد و چهلویک :
بدترین شکنجه همین است.
************
مینشستیم.
زانوهایم محکم به موزائیکها میخورد.
بلند میشدیم،درد تیر میکشید تا پشت گردنمان.
کفرمان درمیآمد،اما نمیتوانستیم اعتراض کنیم.
صدای کسی درمیآمد با باتوم میافتادند به جانمان.
کاری که آنها میکردند یزید نکرده بود،بعضی وقتها یکی دو روز آب خوردن نمیدادند.
بعد هم یک سطل آب میگذاشتند توی آسایشگاهِ شصت هفتاد نفری و امیدوار بودند اینطوری سر آب بهجان هم بیفتیم.
گرفتن غذا برای آسایشگاه از عهده هرکسی بر نمیآمد.
بیشتر وقتها من و مرزوق میرفتیم.
کتک میخوردیم،تحقیر میشدیم تا ظرف غذا را تحویلمان بدهند.
علی براتی را شوک الکتریکی دادند اوضاع روحیاش بههم ریخت.
مینشست و به همه بد و بیراه میگفت.
وقتی با کابل به جانمان میافتادند برق از چشمهایمان میپرید و فریادمان به آسمان میرسید.
از عذاب کشیدنمان لذت میبردند.
شک ندارم که خیلی از آنها بیمار روانی بودند.
۵۰روز بعد از اسارتم،یعنی ۱۸ یا ۱۹ آبان ۱۳۵۹ مصادف شد با اول محرم و مراسم عزاداری.
با کمال تعجب دیدم که بعضی از سربازهای عراقی روبوسی میکنند و به هم میگویند:(( مبروگ مبروگ.))
به حسن که عربی بلد بود گفتم :(( شنیدهام عراقیها شیعه هستند،اینها چرا شروع ماه محرم را تبریک میگویند.))
گفت:(( ماه محرم شروع سال قمری است.تازه بعضی از عراقیها سنی هستند و بعضیها هم که اعتقادی به دین و مسائل دینی ندارند.))
به همراه یکی دو نفر از بچههای دزفول و اندیمشک با چیدن پتوها کنار هم یک حسینیه ساختیم و شبها یکی از اسرا که طلبه بود روضه میخواند و ما گریه میکردیم.
عراقیها اول مزاحم نشدند،اما وقتی استقبال بچهها زیاد شد سختگیریها هم شروع شد و روز هفتم محرم به صراحت اعلام کردند که عزاداری در اردوگاه قدغن است و با کسانی که اقدام به برپایی عزاداری سیدالشهدا کنند برخورد شدید خواهد شد.
برای جلو گیری از تخلف و سرپیچی اسرا،برای هر آسایشگاه یک نگهبان گذاشتند.
چارهای نبود.
هرکدام گوشهای نشستیم و گریه کردیم.
تایپیست : کوثربانو
کانال خبری-تحلیلی نحن عمار
╭━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╮
@Keynoo
╰━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╯
سیدعلیحسینیᵐᵃᵈᵃʰⁱᵛᵉˡᵃʸᵃᵗ@الجزء السادس-.mp3
زمان:
حجم:
33.4M
⏪ تندخوانی «تحدیر»
قرآن کــــریم ✅
📖 جزء ششم
#روزه
#ماه_رمضان
#رمضان_مهدوی
کانال خبری-تحلیلی نحن عمار
╭━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╮
@Keynoo
╰━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╯
مداحی ولایتدعای روز ششم - الحلواجي.mp3
زمان:
حجم:
1M
دعا روز ششم ماه مبارک رمضان
#روزه
#ماه_رمضان
#رمضان_مهدوی
کانال خبری-تحلیلی نحن عمار
╭━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╮
@Keynoo
╰━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╯
هدایت شده از کانال خبری-تحلیلی نَحنُ عمار
🔰دورهمی بانوان انقلابی
✅گروه سیاسی عماریون گفتمان محور است و به مسائل سیاسی روز میپردازد و به شبهات و سئوالات در حد توان پاسخ داده میشود...
✅ از شما دعوتمی شود به گروه سیاسی عماریون بپیوندید...
♨️گروه سیاسی عماریون👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3092382450C2d7052bf99
♥️سلام امام زمانم
السلام علیک یا صاحب الزمان عج
🌱ستون خیمه ایمان تو هستی
🌱یگانه منجی دوران تو هستی...
🌱فراقت آیهها را هم خزان کرد
🌱 بهارِ اصلی قرآن تو هستی...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به حق حضرت زینـب کبری
ســــــلام اللــه علـــــیهـا🤲
#روزه
#ماه_رمضان
#رمضان_مهدوی
کانال خبری-تحلیلی نحن عمار
╭━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╮
@Keynoo
╰━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╯