سوال بی جواب کودکِ آرام و اشکهایی که هیچگاه روایت نشدند
در مجلس عزای دیشب، کودکی آرام و متحیر و با تعجب به چهرههای اشکبار زنان مینگریست.
ناگهان کودک سوالی پرسید.
او در کمال تعجب پرسید شما به چه فکر میکنید که میتوانید گریه کنید؟
و مادر که در حال خود بود، با آرامش لبخندی تحویل کودک داد و در سکوتی پر از حرف، او را در آغوش کشید.
شاید در آن لحظه مادر نمیدانست باید چه بگوید؛ شاید هم نمیخواست چیزی بگوید؛ و شاید هم میخواست روزگار به او پاسخ بدهد؛ و مثل همیشه هزاران شاید دیگر....
اما به راستی که باید نشست و این اشکها را ساعتها روایت کرد؛ این اشکها شایسته ساعتها تفکر است!
میدانی! حسین را روایت کردند. شهادتش را روایت کردند. اسارتهای خانوادهاش را روایت کردند. اما هیچگاه اشکهای حسینی را روایت نکردند!
و امروز از محضر حسین علیهالسلام اذن میخواهم تا این حقیر با این نیمچه قلمی که در دست دارد و از برای آیندگان بنویسد!
بگذار بنویسم.....
من در مجلس عزای حسین، آنجا که روضهخوان از حسین میخواند، از آن شیری که تا لحظه آخر امید به توبه یزید و شمر داشت، از برای معصیتها و گناهان خود میگریم و از خود میپرسم آیا حسین میتواند مرا ببخشد؟
و در این لحظه فریاد یا حسین میکشم تا لب بگشاید و نامهی اعمالم را پاک از هر دغل و سیاهی کند!
من وقتی روضه عباس را گوش میکنم، وقتی روایت جدایی دستان عباس را میشنوم، وقتی تمنای عباس را برای کمک به اهل حسین میشنوم، به دستان خود مینگرم؛ از خود میپرسم عباس دستانش را برای حسینِ اسلام فدا کرد، تو برای حسینت چه کردی؟!
و اینجاست که عباس گویان، به در خانهی ارباب میروم؛ برای اذن نوکری!
من وقتی روضه رقیه را میشنوم، وقتی روایت یتیمیاش را به جان میخرم ، از خود میپرسم تو برای یتیمان حسین چه کردی؟
و آنگاه دستان نیازمندم را به سوی آن دستهای کوچک بالا میبرم، تا لیاقت خدمت بدهد!
من وقتی روضه رباب را گوش میکنم، وقتی صبر رباب را دقیقهای با قلم خیال به تصویر میکشم؛ از خود میپرسم رباب طفل شش ماههاش را با دستان خود، زینتبخش آسمان اسلام کرد؛ تو چه چیز را فدای آسمان اسلامیات کردی؟
و در همین حال چشمانم را میبندم و با ذکر یا رباب و از ته دل توفیقِ از خودگذشتگی میطلبم!
آری! در مجلس روضهخوانی حسین، شرم همچون گرگ درندهای به قلبها حمله میکند و در هر روضه، چنگی بر این دلهای سیاه میزند تا شاید با هر قطره اشکی که جاری میشود، نگاهی به ما عطا شود!
و در آخر من در مجلس حسین یاد «اَسْئَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِی الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ» میفتم و بر خیال خام خود غبطه میخورم؛ و روزهایی را به یاد میآورم که هر روز در آن «طلب مقام محمود» کردم و هیچگاه نفهمیدم چه خواستم!
من در مجلس حسین یاد «وَ اَنْ یَرْزُقَنی طَلَبَ ثاری مَعَ اِمامٍ هُدیً ظاهِرٍ ناطِقٍ (بِالْحَقِّ) مِنْکُمْ» میفتم؛ و از خود میپرسم که چقدر به راستی خونخواه حسین زمانهام بودم؟
من در کنار حسین یاد «اَنْ یَجْعَلَنی مَعَکُمْ فِی الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَ اَنْ یُثَبِّتَ لی عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ» میفتم و باری دیگر از خود میپرسم چقدر برای ثابت قدم ماندن در راه حسین و جلب رضایتش تلاش کردم؟
آری!
من در مقابل حسین، برای پاسخ به این سوالات، جز اشک چیزی ندارم!
و اما آن کودک؛ فکر میکنم روحش آنقدر پاک است که در مقابل حسینی که سرش را برای اسلام و مسلمینش بالای نیزه به یادگار گذاشت، میتواند شرمنده نباشد!
اما من.....
✍️نیازمند نگاهت:#هستیکمالی
👈شما هم برای ساخت آینده ای روشن آگاه شوید👉
https://eitaa.com/DokhtareKavirArdakan
•┈•••═※♡ا🇮🇷ا♡※═•••┈•
✅@KhabarogArdakan
❁✾خبرگ خبرهای خوب✾❁
🔴تصویر پزشکیان در صفحه اول نیویورک تایمز؛ مقاله نیویورکتایمز درباره انتخاب مسعود پزشکیان با تیتر «وعدههای تغییر در ایران»
•┈•••═※♡ا🇮🇷ا♡※═•••┈•
✅@KhabarogArdakan
❁✾خبرگ خبرهای خوب✾❁
🔻📸قیافه ی همستر، وقتی میفهمه منتظریم تا پولدارمون کنه:
•┈•••═※♡ا🇮🇷ا♡※═•••┈•
✅@KhabarogArdakan
❁✾خبرگ خبرهای خوب✾❁
3.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥وضعیت قاچاق سوخت در مرز های شرقی
•┈•••═※♡ا🇮🇷ا♡※═•••┈•
✅@KhabarogArdakan
❁✾خبرگ خبرهای خوب✾❁
📸#گزارش_تصویری
🏴 برگزاری آخرین شب از مراسم عزاداری سرور و سالار شهیدان🚩
با سخنرانی
حجت الاسلام روح الله مروتی مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه اردکان و حاج علی سپهری استاد تاریخ اردکان با حضور اقشار مختلف مردم در مسجد الغدیر اردکان
•┈•••═※♡ا🇮🇷ا♡※═•••┈•
✅@KhabarogArdakan
❁✾خبرگ خبرهای خوب✾❁