گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است

غروب جمعه و دلتنگی .... بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد دعای دسته جمعی برای فرج مولا یادمون باشه 🌥⛅️🌤☀️ 💗اجتماع خانواده های منتظر و زهرا پسند👇 💒 https://telegram.me/KhanevadehMontazeran ایتا👇 https://eitaa.com/KhanevadehMontazeran سروش👇 https://sapp.ir/khanevadehmontazeran 👈گپ https://gap.im/KhanevadeMontazeran کانالی مذهبی سیاسی و اجتماعی برای همه ی اعضاء خانواده‌های عزیز و منتظر ظهور

اذان مغرب به افق تهران🌹 دعای افطار: بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ لَكَ صُمْنَا وَ عَلَى رِزْقِكَ أَفْطَرْنَا فَتَقَبَّلْ [فَتَقَبَّلْهُ] مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

وقتی مجرم سابقه‌دار با دعای افطار توبه کرد 💗اجتماع خانواده های منتظر و زهرا پسند👇 💒 https://telegram.me/KhanevadehMontazeran ایتا👇 https://eitaa.com/KhanevadehMontazeran سروش👇 https://sapp.ir/khanevadehmontazeran 👈گپ https://gap.im/KhanevadeMontazeran کانالی مذهبی سیاسی و اجتماعی برای همه ی اعضاء خانواده‌های عزیز و منتظر ظهور

ماه مبارک رمضان با تغییر فضای معنوی جامعه، تقویت باورهای درونی به نظارت غیبی و تمرین تقوی و خویشتن‌داری باعث کنترل و کاهش عوامل و شرایط جرم در جامعه می‌شود.

دعای هنگام افطار را که می‌شنیدم انگار در ته قلبم صدایی می‌آمد، انگار قرار بود چیزهایی را بفهمم که در این مدت نفهمیده بودم، چیزهایی که عمرم رفت و من تازه آن‌ها را فهمیدم ...

اما این دعاها چقدر عجیب است.... تنهایی هم که به گوش می‌رسد خودش در وجود آدم نفوذ می‌کند، به خصوص اینکه اگر در ماه رمضان باشد که لطف صفای خودش را دارد. هنگام افطار، زمانی که دعای ربنا از رادیو پخش می‌شد، هیچ چیز دیگری به گوشمنمی‌رسید ؛ این دعا من را هدایت می‌کرد به سمت اینکه باید یک جور دیگری باشم یعنی انسان خوبی باشم، حتی از هم‌بندی‌هایم که اکنون اسیر هستند و من آزاده، ای کاش این خوب بودن را زودتر می‌فهمیدم ....

کامران، این جوان 33 ساله سابقه‌دار که زمانی او را در محله "کامی خبیث" صدا می‌زدند، از ادامه حرف‌ها و ندامت‌هایش می‌گوید: همیشه در همان حیاط، روی تخت چوبی با خانواده و مادر بزرگم که همه آنها روزه می‌گرفتند به جز من، همه با هم ربنا را زمزمه می‌کردیم.... درست است که من در آن خانه جزو بچه‌ها‌ی ناخلف به حساب می‌آمدم و هر روز به خاطر من پدرم در این کلانتری و آن کلانتری به دنبال وثیقه گذاشتن بود.

این جوان سابقه‌دار که به خاطر ماه رمضان توبه کرده، حرف‌هایش را اینگونه ادامه می‌دهد: اما از آنجایی که مادر بزرگم من را قسم داده بود که در ماه رمضان خلاف نکنم، حداقل مزیتی که برایم داشت این بود که در ماه رمضان مثل یک آدم سالم زندگی می‌کردم و دست به خلاف نمی‌بردم؛ نمی‌دانم، شاید اگر تمام ماه‌ها برای من رمضان محسوب می‌شد، اکنون یک فرد سابقه‌دار که هیچ جایی کار به او نمی‌دهند و هیچ جایگاهی ندارد، نبودم.

اینها حرف‌های کامران است، همان "کامی خبیث" محله که همه او را یک مجرم حرفه‌ای می‌شناختند، نه آدم حسابی محل! کسی است که می‌توانسته مثل تمام افراد جامعه سالم و بدون حاشیه زندگی کند اما انتخابش درست نبوده وبه همین خاطر مدتی را آب خنک نوش جان کرده و حالا وقتی بیرون آمده، یک آدم سابقه‌دار شده که معتقد است ماه رمضان، در آن مدت کوتاه، در او تاثیر مثبت داشته و حداقلش این بوده که در آن مدت، بدون خلاف و گناه زندگی کرده است.