eitaa logo
خانمونهhttps://eitaa.com/Khanomaneh2
163 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
5.3هزار ویدیو
26 فایل
این کانال مسدود شده کوچ به 🌸 خانمونه 👇 https://eitaa.com/Khanomaneh2
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از راز موفقیت
هر وقت بابام می‌دید لامپ اتاق یا پنکه روشنه و من بیرون اتاقم، می‌گفت چرا اسراف؟ چرا هدر دادن انرژی؟ 🤔 آب چکه می‌کرد، می‌گفت: اسراف حرامه!😔 اتاقم که بهم ریخته بود می‌گفت: تمیز و منظم باش؛ نظم اساس دینه..🙄 حتی درزمان بیماریش نیز تذکر می‌داد مدام حرفهای تکراری وعذاب‌آور،😤 تا اینکه روز خوشی فرا رسید؛ چون می‌بایست در شرکت بزرگی برای کار، مصاحبه بدم. با خود گفتم اگر قبول شدم، این خونه کسل کننده و پُر از توبیخ رو، ترک می‌کنم.😅 صبح زود حمام کردم، بهترین لباسمو پوشیدم و خواستم برم بیرون که پدرم بِهم‌ پول‌ داد و با لبخند گفت: فرزندم!😍 ۱-مُرَتب و منظم باش؛ ۲-همیشه خیرخواه دیگران‌ باش ۳-مثبت اندیش باش؛ ۴-خودت رو باور داشته باش؛ تو دلم غُرولُند کردم که در بهترین روز زندگیم هم از نصیحت دست بردار نیست و این لحظات شیرین رو زهرمارم می‌کنه!😔 با سرعت به شرکت رویایی‌ام رفتم، به در شرکت رسیدم، با تعجب دیدم هیچ نگهبان و تشریفاتی نبود، فقط چند تابلو راهنما بود! به محض ورود، دیدم آشغال زیادی در اطراف سطل زباله ریخته، یاد حرف بابام افتادم؛ آشغالا رو ریختم تو سطل زباله.. اومدم تو راهرو، دیدم دستگیره در کمی از جاش دراُومده، یاد پند پدرم افتادم که می‌گفت: خیرخواه باش؛ دستگیره رو سر جاش محکم کردم تا نیوفته! از کنار باغچه رد می‌شدم، دیدم آبِ سر ریز شده و داره میاد تو راهرو، یاد تذکر بابا افتادم که اسراف حرامه؛ لذا شیر آب رو هم بستم..‌ پله‌ها را بالا می‌رفتم، دیدم علیرغم روشنی هوا چراغ‌ها روشنه، نصیحت بابا هنوز توی گوشم زمزمه می‌شد، لذا اونا رو خاموش کردم! به بخش مرکزی رسیدم و دیدم افراد زیادی زودتر از من برای همان کار آمدن و منتظرند نوبتشون برسه چهره و لباسشون رو که دیدم، احساس خجالت کردم؛ خصوصاً اونایی که از مدرک دانشگاههای غربی‌شون تعریف می‌کردن! عجیب بود؛ هر کسی که می‌رفت تو اتاق مصاحبه، کمتر از یک دقیقه می‌امد بیرون! با خودم گفتم: اینا با این دَک و پوزشون رد شدن، مگر ممکنه من قبول بشم؟ عُمراً!! بهتره خودم محترمانه انصراف بدم تا عذرمو نخواستن! باز یاد پند پدر افتادم که مثبت اندیش باش، نشستم و منتظر نوبتم شدم🍃🌺 *اون‌روز حرفای بابام بهم انرژی می‌داد* توی این فکرا بودم که اسم‌مو صدا زدن. وارد اتاق مصاحبه‌ شدم، دیدم۳نفر نشستن و به من نگاه می‌کنند😳 یکی‌شون گفت: کِی می‌خواهی کارتو شروع کنی؟ لحظه‌ای فکر کردم، داره مسخره‌م می‌کنه یاد نصیحت آخر پدرم افتادم که خودت رو باور کن و اعتماد به نفس داشته باش! پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم: ِان شاءالله بعد از همین مصاحبه آماده‌ام یکی از اونا گفت: شما پذیرفته شدی!! باتعجب گفتم: هنوزکه سوالی نپرسیدید؟! گفت: چون با پرسش که نمی‌شه مهارت داوطلب رو فهمید، گزینش ما عملی بود. با دوربین مداربسته دیدیم، تنها شما بودی که تلاش کردی از درب ورود تا اینجا، نقصها رو اصلاح کنی.. در آن لحظه همه چی از ذهنم پاک شد، کار، مصاحبه، شغل و.. هیچ چیز جز صورت پدرم را ندیدم، کسی که ظاهرش سختگیر، اما درونش پر از محبت بود و آینده نگری.. عزیزانم! در ماوراء نصایح و توبیخهای‌ مادرها و پدرها، محبتی نهفته است که روزی حکمت آن را خواهید فهمید... اما شاید دیگر آنها در کنار ما نباشند: می‌گن قدیما حیاطها درب نداشت اگر درب داشت هیچوقت قفل نبود... می‌دونید چرا قدیمیا اینقدر مخلص بودند؟ چرا اينقدر شاد بودن؟ چرا اينقدر احساس تنهايی نمی‌كردند؟ چرا زندگی‌ها بركت داشت؟ چرا عمرشون طولانی بود؟... چون تو کتاب‌ها دنبال ثواب نمی‌گشتند که چی بخونند ثواب داره، دنبال عمل‌کردن بودند. فقط یک کلام می‌گفتند: خدایا به داده‌هایت شکر. نمی‌گفتند تشنه رو آب بدید ثواب داره می‌گفتند آب بدید به بچه که طاقت نداره موقعی که غذا می‌پختند، نمی‌گفتند بدیم ‌به همسایه ثواب داره، می‌گفتند بو بلند شده، همسایه میلش می‌کشه ببریم اونا هم بخورن. موقعی که یکی مریض می‌شد نمی‌گفتن این دعا رو بخونی خوب می‌شی، می‌رفتن خونه طرف ظرفاشو می‌شستن جارو می‌زدن، غذاشو می‌پختن که بچه‌هایش‌غصه نخورن اول و آخر کلامشون رحم و مهربانی بود. به بچه عیدی می‌دادند، می‌گفتن دلشون شاد می‌شه به همسایه می‌رسیدن می‌گفتن همسایه از خواهر و برادر به آدم نزدیکتره... خدایا قلب ما را جلا بده که تو کتاب‌ها دنبال ثواب نگردیم خودمان را اصلاح‌کنیم و با عمل کردن به ثواب برسیم‌ نه فقط با خواندن دعا... مهربان باشیم محبت کنیم بی‌منت... نیکوکاری همیشه پول دادن نیست. همین هم میتونه نیکوکاری باشه. 🍂🍂🍂 💠🇮🇷💠 راز موفقیت 👇 ✅ @razmovafajh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گیاه عجیبی که هندوانه میخوره؛سیگار میکشه و آدامس می جوه و باد میکنه! ​​​​☫ 💠🇮🇷💠 راز موفقیت 👇 ✅ @razmovafajh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹نارنج دارای خواص تقویت‌کننده‌ی قوای جنسی است و استفاده‌ی منظم و طبق برنامه‌ی آن می‌تواند به درمان بسیاری از مشکلات جنسی مانند مشکلات نعوظ، سردمزاجی، عدم علاقه به برقراری رابطه‌ی جنسی، ناتوانی جنسی و کاهش میل جنسی کمک کند. نارنج خواص بیشمار دیگری همچون خوش بو کردن دهان، تقویت مو، نرم کنندگی پوست، کاهش روند پیری، از بین بردن مشکلات صفراوی، درمان سرماخوردگی و تقویت دستگاه ایمنی بدن را نیز داراست. 💠💎 خانمونه @Khanmaneh
خداوند کرم ابریشم را به پروانه، دانه ی شن را به مروارید، تکه زغالی را به الماس تغییر میدهد.. اگر زمان به سختی گذشت و تحت فشار بودی؛ او بر روی تو نیز کار میکند... 🦋
. 🌎جول_اوستین 25پیام روز ‌بیست و پنجم چالش جذب سلامتی 🔵شما آفریده شده اید تا پر از لذت،آرامش،اعتماد به نفس و خلاقیت باشید اما زندگی با افکار منفی،گناه ،خشم،شک،نگرانی برای اغلب افراد طبیعی شده است. 🔹تکرار کنید: خداوند مدافع من است ✨ برای دیگران منتشر کن✨ 💠🇮🇷💠 راز موفقیت 👇 ✅ @razmovafajh
چیزهایی که بدون اینکه متوجه بشین بر روی روحیه شما تاثیر منفی میزارد: ۱- آب و هوا ۲- رنگ لباستان ۳- غذایی که می‌خورید ۴- عادت های خواب ۵- چقدر آب مینوشید ۶- دیدن اخبار ۷- مصرف زیاد کافئین یا الکل ۸- میزان ترافیک ۹- پست های شبکه های اجتماعی 🍁🍂🍁 💠🇮🇷💠 راز موفقیت 👇 ✅ @razmovafajh
میدان امام همدان یکی از زیبایی های شهر همدان 💠🇮🇷💠 راز موفقیت 👇 ✅ @razmovafajh
شعر طنزی برای کسایی که با چت کردن عاشق هم میشن😂 شدم با چت اسیر و مبتلایش😍 شبا پیغام می دادم برایش🤒 به من می گفت هیجده ساله هستم😇 تو اسمت را بگو من هاله هستم👩 بگفتم اسم من هم هست فرهاد👳 زدست عاشقی صد داد و بیداد🤓 بگفت هاله زموهای کمندش👸 کمان ابرو و قد بلندش💃 بگفت چشمان من خیلی فریباست🙄 زصورت هم نگو البته زیباست😉 ندیده عاشق زارش شدم من😓 اسیرش گشته بیمارش شدم من😥 زبس هرشب به او چت می نمودم🤗 به او من کم کم عادت می نمودم😶 دراو دیدم تمام آرزوهام🙂 که باشد همسر وامید فردام👫 برای دیدنش بی تاب بودم😖 زفکرش بی خور و بی خواب بودم😴 به خود گفتم که وقت آن رسیده🤔 که بینم چهره ی آن نور دیده🤑 به او گفتم که قصدم دیدن توست🤗 زمان دیدن وبوییدن توست😁 زرویارویی ام او طفره می رفت😏 هراسان بود اواز دیدنم سخت😕 خلاصه راضی اش کردم به اجبار💪 گرفتم روز بعدش وقت دیدار😻 رسید از راه وقت و روز موعود🚶 زدم ازخانه بیرون اندکی زود🏃 چودیدم چهره اش قلبم فروریخت😰 توگویی اژدهایی برمن آویخت😱 به جای هاله ی ناز و فریبا😢 بدیدم زشت رویی بود آنجا🙊 ندیدم من اثر از قد رعنا😐 کمان ابرو و چشم فریبا😑 مسن تر بود او از مادر من😳 بشد صد خاک عالم بر سر من😫 زترس و وحشتم از هوش رفتم🤒 از آن ماتم کده مدهوش رفتم🤕 به خود چون آمدم دیدم که اونیست😜 دگر آن هاله ی بی چشم ورو نیست😋 به خود لعنت فرستادم که دیگر😞 نیابم با چت از بهر خود همسر😭 بگفتم سرگذشتم را به راوی😪 به شعر آورد او هم آنچه بشنید👻 که تا گیرند از آن درس عبرت✌ سرانجامی ندارد قصه ی چت👀 💙❤️ ❤️ 💙 💠💎 خانمونه @Khanmaneh
🦋کلبه ای که در آن مهربانی هست 🌿و ساکنین آن می خندند 🌻بهتر از کاخی است 🥀که مردمان آن دلتنگ هستند 🌸کلبه زندگی تان گرم محبت🙏 🍁شبتون بخیر🍁 💠💎 خانمونه @Khanmaneh