eitaa logo
🇮🇷 ناحیه امام حسین«ع» کرج
967 دنبال‌کننده
56.1هزار عکس
8.8هزار ویدیو
717 فایل
#انقلاب_ادامه_دارد #تمدن_نوین_اسلامی #جوان_مومن_انقلابی کانال اصلی @Basijnewsir_Karaj
مشاهده در ایتا
دانلود
حجت الاسلام سید کمیل تولیت در مراسم احیای شب بیست ویکم ماه مبارک رمضان مطرح کرد: سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی ذوب در محبت الهی بود. مراسم آسمانی احیای شب بیست ویکم ماه مبارک رمضان و شب عزاداری شهادت مولی المتقیان علی (ع) با حضور میهمانان ضیافت غفران ورحمت الهی درحسینیه عاشقان ثارالله (ع) کرج برگزارگردید
اِنَّالِلَه وَاِنَّااِلَيْهِ رَاجِعُوْنَ علــــے به دیدار زهرایش شتافت 🕊🏴 ... @saharshahriary
شناسنامه ی قرآن! نام: قرآن، قرآن یک کلمه ی عبری است اسم اصلی قرآن فرقان می باشد لقب قرآن: مجید زبان قرآن:عربی زمان نزول: ماه رمضان , شب قدر محل نزول: مکه مکرمه, غار حرا فرستنده: الله جل جلاله ملکه وحی: حضرت جبرئیل گیرنده: حضرت محمد تعدادوحی:۲۴۰۰۰ مرتبه مدت نزول:۲۳ سال اولین آیه: إقرا باسم ربک الذی خلق اولین سوره: العلق آخرین سوره: النصر آخرین آیه: الیوم اکملت لکم دینکم تعدادجزء:۳۰ جزء تعداد سوره:۱۱۴ سوره با عظمت ترین آیه: آیت الکرسی طولانیترین سوره: سوره بقره کوتاه ترین سوره: سوره کوثر بزرگترین آیه: آیه ی ۲۸۲ سوره ی بقره کوچکترین آیه: کلمه (طه) از سوره بیستم تعداد سوره های مکی: ۸۲ سوره تعداد سوره های مدنی: ۲۰ سوره تعداد سوره های مکی و مدنی: ۱۲ سوره سوره نصف قرآن: سوره کهف مادر قرآن: فاتحه قلب قرآن: یس عروس قرآن: سوره ی الرحمن سوره ای که دو بسم الله دارد: نمل سوره ای که بسم الله ندارد: توبه تعداد حزب: ۱۲۰ حزب سوره ای که در تمام آیات اسم الله دارد: مجادله تعدا آیات: ۶۲۳۶ آیه تعداد کلمات: ۷۷۴۳۹ کلمه تعداد حروف کل قرآن: ۳۳۰۷۳۳ حروف تعداد نقطه ها: ۱۰۵۶۸۴نقطه قرآن به سه قسمت تقسیم شده: وحدانیت خدا ، قصص ، احکام سوره ای که سه بار خواندن آن حکم ختم قرآن را دارد: سوره ی اخلاص و … 🍃ماکه برای قرآن کاری نکردیم!حداقل درنشراعجازش قدمی برداریم. التماس دعا🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼🙏🏼
امیر علی: 💠 چگونه «سلیمانی» درون خود را پرورش دهیم؟ اینگونه بود من مدیر، من فرمانده چطور؟؟؟ آیا اینگونه‌‌ام؟؟؟ 🔺 🔻ایشان ملت را یکپارچه می‌دید و مصداق «رحماء بینهم» بود. کسی را به جرم غیربسیجی بودن از خود نمی‌راند. تمام ملت ایران فراتر از گرایش مذهبی برای وی عزیز بودند و به همین دلیل او نیز برای همه اعم از مذهبیون و غیر مذهبیون عزیز بود. نقد ایشان به شیوه جذب در مساجد و توسط ائمه جماعات نمونه‌ای است که نگرش ایشان را نسبت به جذب حداکثری نشان می‌دهد. : «امام جماعت باید بتواند باحجاب و بی‌حجاب را با هم جذب کند... من و آدم‌های خودم، من و رفقای خودم، من و مرید‌های خودم. این بی‌حجاب است، این باحجاب است. این چپ است، آن راست است، این اصلاح‌طلب است، او اصولگراست، خب پس چه کسی را می‌خواهید حفظ کنید؟ همان دختر کم‌حجاب دختر من است. دختر ما و شماست؛ نه دختر خاص من و شما، اما جامعه ماست... اصلاً می‌توان قسم خورد این نقل قول حاج قاسم که گفته است: فقط رابطه حزب‌اللهی با حزب‌اللهی معنا ندارد. رابطه حزب‌اللهی با کسی که دینش ضعیف‌تر است موضوعیت دارد. جامعه ما خانواده ماست. این‌ها همه مردم ما هستند. این‌ها بچه‌های ما هستند.» 👈 جملات بالا را اگر جلوی برخی از ما یا برخی مسئولان متظاهر به مناسک بگذارند، چقدر می‌پذیریم؟ او حتی در عالم سیاست نیز نگرشی معطوف به و داشت و حتی عناصری از سیاست که از دید برخی از ما خائن و جاسوس هستند و از دایره انقلاب خارج، تا می‌توانست در دایره انقلاب حفظ می‌کرد. نامه اخیر ایشان به رئیس‌جمهور در تجلیل از موضع انقلابی که پیرامون بستن تنگه هرمز گرفته بود، نشان می‌دهد حتی رئیس تفکر مبتنی بر تنش‌زدایی را نیز جایی که موضع انقلابی بگیرد می‌توان ستایش و در دایره نظام حفظ کرد. 🇮🇷 @basije125 | حوزه ۱۲۵ شهید رجایی
✅ ماموریت ویژه ی یکی از مدافعان حرم برای شناسایی پیکر مطهر *شهید‌_محسن‌حججی* 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بعد از شهادت این شهید بزرگوار تا مدتها ، پیکر مطهرش توی دست داعشی ها بود. تا اینکه قرار شد حزب الله لبنان و داعش، تبادلی با هم انجام بدهند. ■ بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای را آزاد کند و داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند. به من گفتند: "می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را کنی?" ● می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها کنند و بلایی سرم بیاورند. اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و رفتیم طرف . ※※※※ توی دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه اش ما را می پایید. ■ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!" میخکوب شدم از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. 😱😭😩 رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن *اربا_اربا شده* . این بدن قطعه قطعه شده!" ● بی اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم. داد زدم: "پست فطرتا. مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید?! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش؟!"😡😭😬 حاج سعید حرف‌هایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد. داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت: "این کار ما نبوده.کار داعش عراق بوده." دوباره فریاد زدم: "کجای شریعت_محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!" داعشی به زبان آمد. گفت: "تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کرده‌ام، و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!" هر چه می کردم، پیکر قابل شناسایی نبود.به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکر را با خودمون ببریم برای شناسایی دقیق تر." اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا." ■ نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست مان بدهد. توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"* گفتم: "بی بی جان خودتون کمک مون کنید. خودتون دستمون رو بگیرید.خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید."😭😫 ■ یکهو چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد. خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن،استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم!😞 بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر . از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم. وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم بهشان که از آن آزمایش DNA بگیرند. دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی و هم . واقعا به استراحت نیاز داشتم فرداش حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند.💝😍 به دمشق که رسیدم، رفتم حرم *بی بی حضرت_زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچه‌ها اومد پیشم و گفت: " و شهید حججی اومده‌ان سوریه. الان هم همین جا هستن. توی حرم." من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود. پدر محسن می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن خبر آوردی" ■ نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. 😴😥 😨 بگویم یک پیکر را تحویل داده‌اند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند؟😭 گفتم: "حاج‌آقا، پیکرمحسن مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش." گفت: "قسمت میدم به بی‌بی که بگو." التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.😭 دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو برام آوردی، راضی ام." ● وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاج‌آقا، سر که نداره!بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام اربا اربا کرده ان."😭 هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!"💔🤲 راوی: یکی از رزمندگان مدافع حرم 🌹🌷💐🌹🌷💐🌹🌷
او خواهد آمد⚘: باتوجه به بازگشایی مدارس روزشنبه۲۷اردیبهشت۹۹ گروه جهادی شهدای گرمدره کلیه مدارس سطح شهر را ضدعفونی وگندزدایی نمود ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا