تشرف آیت الله مدنی محضر حضرت صاحب الزمان(عج)
مرحوم آیتالله مجتهدی تهرانی که از علمای تهران بودند، نقل کردند: شبی در نجف بعد از اتمام نماز جماعت پشت سر آیتالله شهید مدنی و خلوت شدن مسجد، ناگهان دیدم آقای مدنی شروع به گریستن کرد.
چون به من اظهار لطف داشتند به خودم جرأت دادم و علت گریه ناگهانی ایشان را پرسیدم.
ایشان فرمودند: بعد از نماز یکی گفت: امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را دیده است که به او فرمودهاند: "ببین این شیعیان بعد از نماز بلافاصله به سراغ کارهای خود رفتند و هیچ کدام برای فرج من دعا نکردند".
من هم تا این را شنیدم متأثر شدم و گریستم.
آیتالله مجتهدی فرمودند: بعدها متوجه شدم امام زمان (عج) این گلایه را به خود ایشان (شهید مدنی) گفته بودند.
(چهل روایت از دلدادگی شهدا به حضرت امام حسین و شهدای کربلا؛ صفحه ۷۵، کتاب تا کربلا کاری از گروه شهید ابراهیم هادی)
#هيام
@khoodneviss
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر کریستوفر ، کشیش مسیحی و تحقیق پیرامون اسلام
ببینید چه احاطه و چه توصیفی از حضرت زهرا و بانوی عظیم کربلا حضرت زینب در عاشورا دارد.
این کشیش تز دکترایش را تحقیق در مورد حضرت زهرا قرار داده. و گروهی تشکیل دادند که هر کدام پیرامون یکی از زنان عاشورایی تحقیق کنند.
براستی منِ مسلمان ِ شیعه ی محب اهل بیت برای اسلام چه کرده ام؟
می ترسم فردای محشر حضرت زهرا گریبان ما را بگیرد و بگوید تو از یک کشیش مسیحی هم کمتری؟😔😢
#هیام
@khoodneviss
خودنویس
پدر کریستوفر ، کشیش مسیحی و تحقیق پیرامون اسلام ببینید چه احاطه و چه توصیفی از حضرت زهرا و بانوی
این فیلم رو ببینید و حسی که بهتون منتقل میشه رو بگید.
1_260739709.mp3
7.15M
🌸زیارت آل یس زیبا
غروب جمعه دل ها رو متصل کنیم به امام عصر ارواحناه فدا 🌸
با این خبر چه چیزی به ذهن شما تداعی میشه؟
اولین چیزی که پیرامون بحث جمعیت مطرح میشود موضوع پیرشدن و فرتوت شدن نیروی انسانی هست. که برای کشور قطعا مضر است.
اما خیلی از افراد معنای دوم را یا توجه نمیکنند یا اصلا مطرح نمیکنند.
اینکه جمهوری اسلامی به عنوان تنها حاکمیت شیعه ی دنیا، جمعیت شیعیانش را از دست خواهد داد.
مؤمنين فتأمل...
#هیام
@khoodneviss
•┈••✾❀🕊❤️🕊❀✾••┈••
ویژهی محرم
داستان کوتاه #نارینه
قلم داستانی: #زهراصادقی_هیام
•┈••✾❀🕊🌸 نارینه🌸 🕊❀✾••┈••
#قسمت_هفدهم
ورود به شام
درباره رخدادهای ورود اسرا به شام، چگونگی برخورد با آنها، محل اقامت و خطبهخوانی برخی از اسیران، گزارشهایی در منابع تاریخی وجود دارد. بنا بر این گزارشها، ورود سرهای شهیدان به شام در روز اول صفر بوده است. ۱
در این روز اسیران را از دروازه «توما» یا «ساعات» وارد شهر کرده و بنا به نقل سهل بن سعد، شهر را به دستور یزید، آذینبندی کرده بودند.۲
پس از ورود اسیران به شهر، آنها را در ورودی مسجد جامع، بر سکویی جای دادند.۳
امروزه در مسجد اموی، در مقابل محراب و منبر اصلی مسجد، محلی از سنگ و با نردههای چوبی وجود دارد که معروف به محل استقرار اسیران کربلا است.
حضور اهل بیت امام حسین(ع) در شام را برخی منابع دو روز، و در ویرانهای بیسقف، معروف به خرابه شام دانستهاند.۴
و شیخ مفید، محل استقرار اسیران را خانهای نزدیک قصر یزید معرفی کرده است.۵
قول مشهور درباره مدت اقامت اسیران در شام، سه روز دانسته شده. ۶
اما هفت روز و یک ماه نیز نقل شده است.۷
ورود اسرا به قصر
یزید، پیش از ورود اسرا به کاخ، فرمان داد خوان گستردند و غذا حاضر کردند و خود و یارانش را به خوردن و نوشیدن (شراب یا قفاع) پرداختند.
از امام باقر نقل است که ما را به مجلس یزید آوردند تعداد مردان ۱۲ نفر بود که بزرگترین ما علی بن حسین بود و هر یک از ما دستش بر گردنش بسته شده بود در این هنگام امام سجاد با یزید گفت:
" یزید اگر رسول خدا ما را به این وضع بسته و در ریسمان ببیند آیا غمگین و سوخته دل نخواهد شد؟
یزید دستور داد ریسمان ها را بردارند.
يزید در پشت پرده، زنان، همسران و دختران بنی امیه را قرار داده بود.
ترتیب ورود، نخست سر ها سپس مردان اسیر و سرانجام زنان اسیر بوده است. یزید سر را پیش رویش قرار داد و در مقابلش اسیران مرد نشستند و پشت سر هم زنان.
در هنگام ورود سکینه و فاطمه میکوشیدند تا سر را ببینند. حضرت زینب سلام الله علیها با دیدن سر بی تاب شده با فریادی محزون صدا زد: یا حسینا! ای محبوب قلب رسول خدا! ای فرزند مکه و منا ! ای فرزند دلبند سیده ی نساء ! ای جگرگوشه ی محمد مصطفی!
گریه و نوحه حضرت زینب چنان بود که زنان پشت پرده و برخی حاضران هم صدا شدند اما یزید هیچگونه اثری از خود نشان نداد.
حضرت سکینه میگوید: سنگ دل تر از یزید و جفا کارتر و کافرتر و مشرک تر از او ندیدم.(لهوف، ص ۱۷۹_۱۷۸)
در این که سرها و اسرا را چگونه به مجلس یزید آوردند نوعی آشفتگی در منابع تاریخی به چشم میخورد. اینکه نخستین کسی که وارد شد محّفر یاشمر یا خولی یا کسی دیگر بوده اختلاف است.
در گزارش ها آمده است که سرها را آوردند و نخست سر امام را نشان دادند. شاید پس از آمدن دوازده نفر مرد اهل بیت، زنان را وارد کرده باشند و با ورود آنان یزید دستور داده باشد تا سر را در تشت طلا زیر پارچه قرار دهند و در هنگام ورود زنان پارچه را برداشته و زنان تماشا کرده باشند.
چوب زدن یزید، اعتراض زینب کبری، گریه زنان پرده نشین کاخ یزید، سخن گفتن فاطمه صغری، سکینه و امام سجاد علیه السلام باید در چنین موقعیتی باشد.
خطبه ی غرای دختر امیرالمومنین زینب کبری مشتی بر دهان یزید بود.
در بخشی از این خطبه ی غرا این گونه حضرت می فرمایند:
" سخن گفتن با تو بر من سخت و گران است. تو چقدر پست و حقیر می بینم و سرزنش و تحقیر تو را بزرگ می دانم و نکوهش و توبیخ تو را مهم می شمارم. اما چشمهای ما اشک ریز است و سینه های ما اندوه خیز .
چقدر شگفت است شگفت که لشکر خدا به دست لشکریان شیطان و طلقا کشته شوند و دستانشان از خون ما چنان سرشار که از سر انگشتانشان بچکد و دهانشان از گوشت ما بدوشد و بچشد و آن تنهای پاک و پاکیزه را گرگان بیابان دیدار کنند.
ای یزید! اگر ما را غنیمت انگاشته ای به همین زودی بدهکار خواهی بود در روزی که هرچه پیش فرستاده ای دریافت کنیم و خداوند به بندگان بیداد نمیکند.
من به خدا شکایت می کنم و بر او تکیه و اعتماد دارم پس هرچه نیرنگ داری به کار گیر و هرچه در توان داری به میدان آور و کوتاهی مکن اما بدان به خدا سوگند یاد ما زدودنی و محو شدنی نیست.
وحی ما میرا نیست. ما را پایان و شکست متصور نیست همان گونه که ننگ و عار تو پاک کردنی نیست. "
👇👇👇
____________________
۱_ ابوریحان بیرونی، آثار الباقیة، ۱۳۸۶ش، ص۵۲۷.
۲_شیخ صدوق، امالی، ۱۴۱۷ق، مجلس ۳۱، ص۲۳۰
۳_ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۱۲۹-۱۳۰.۲
۴_شیخ صدوق، همان ص۲۳۰
۵_شیخ مفید، ارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۲.
۶_طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵ ص۴۶۲؛ خوارزمی، مقتل، ۱۳۶۷ق، ج۲، ص۷۴
۷_ سید ابن طاووس، الاقبال، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۰۱
👇👇👇👇
ادامه خطبه👇
خدای را سپاس که آغاز ما را به مهربانی و نیکبختی و سعادت و پایان ما را با بخشش و شهادت و مغفرت همراه کرد»
خطبه حضرت زینب از بلیغ ترین حماسی ترین و موثرترین خطبههای تاریخ انسانی است. آن هم از زبان زنی اسیر، داغ دیده، رنج سفر کشیده، تازیانه چشیده و طعنه ها و تمسخر ها شنیده. این خطبه ترجمان آرامش انسان الهی و توان روح های بزرگ به حقیقت رسیده است. خوف، تردید در سخن،جوزدگی، بریدگی و گسستگی در خطبه دیده نمی شود.
حق همان است که این خطبه همتای خطبه های امیر مومنان علی علیه السلام قلمداد شود و تعبیر "زبان علی در کام زینب" تعبیری رسا و خوانا باشد. "
**
روز یک شنبه بود که سر و کله ی فواد پیدا شد. زنگ زد و گفت: بیا داداش بریم می خوام آرزوت رو براورده کنم.
با فواد سوار موتورش شدیم و راهی خیابان ها. ساعت ۱۱ بود که رسیدیم به کلیسای سرکیس در خیابان نجات الهی.
درها بسته بود. در که زدیم نگهبان آن جا در را باز کرد.
گفتم ببخشید اجازه هست که ما هم بیایم داخل؟
مرد که موهای کوتاهی داشت گفت: نه یکشنبه ها فقط مختص خود مسیحی هاست.
میتونید روزهای دیگه بیاید. چون دارن دعا میخونند.
کمی فکر کردم چه کنیم؟
فواد گفت: داداش میخوای صبر کنیم اومدن بیرون بتونی ببینیشون؟
فکر بدی نبود. با فواد منتظر ایستادیم تا مراسم دعا تمام شود.
کمی بعد یکی یکی از کلیسا بیرون آمدند.
نمی دانم چطور میخواستم از آن ها در مورد نارینه یا برادرش سروژ بپرسم.
فواد مرتب میگفت: بابا یکیشو بگیر بپرس دیگه. اما من دست و پایم جلو نمیرفت.
کتاب نارینه و عکس لای آن بیرون اوردم و نگاهش کردم. لحظه ای فکر کردم اگر نارینه واقعا مسلمان شده خب قطعا اینجا نمی آید.
فکرهای جور واجور در ذهنم میچرخید. اصلا برای چه این جا بودم؟ برای تعریف کدام معجزه؟ چه دخلی به من داشت. به فواد گفتم برویم.
اما او از من جدا شد. یکی از مردهای کلیسا که مشخص بود با بقیه اشنایی دارد را گرفت به حرف زدن.
چند دقیقه ای بعد با همان مرد به سمتم امدند.
عکس را ازدستم گرفت و گفت: ببخشید آقا ما دنبال این خانواده ایم.
مرد مسیحی نگاهی به عکس کرد و گفت: آها این سروژ هست و این خواهرش. بله بله
فوری پرسیدم: کجا میشه پیداشون کرد؟
مرد مسیحی که خودش را آدام معرفی کرد گفت: سروژ برق کشه. سر کوچه شون از این چادرها بهش میگن چی؟
_تکیه؟
_بله بله تکیه زدند . برای مراسم محرم .اونجا میتونید پیداش کنید.
#ادامه_دارد
@khoodneviss
🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷
همیشه بودند یک عده ای که میگفتند:
مگر چه کار کردند اهالی سقیفه، جز اینکه فقط به جای امام علی یک شخص دیگر را حاکم کردند؟
مگر چه کار کردند کوفیان، جزء اینکه به امام حسین نامه نوشتند و بعد بنا به مصلحت همراه امام نجنگیدند؟
مگر چه کار کردند جز اینکه سال ۸۸ اعتراض کردند به رای مردم؟
این ها یا نمی فهمند یا نمی خواهند بقیه بفهمند میخ اولین بدعت که کوبیده شد آخرش می شود شهادت معصوم و نابودی انقلاب.
💠🔷💠🔷💠🔷🔷💠🔷💠🔷
#هیام
@khoodneviss
هیام:
سلام به همگی🌹
اگر رمان امنیتی شاخه ی زیتون رو میخونید تا دقایقی دیگر نویسنده اش خانم فاطمه شکیبا در این گروه حضور پیدا میکنند و میتونید سوالاتتون رو بپرسید.👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3736666156C97963cfca1
قلم امنیتی خانم شکیبا خیلی قوی هست.
از دستش ندید
⚫️نظر رهبر انقلاب درباره حجاب اجباری
🔹 آنچه بنده را حسّاس میکند، این است که ناگهان شما میبینید از دهان یک گروهی از افرادی که جزو خواص محسوب میشوند، مسئله «حجاب اجباری» مطرح می شود؛ معنایش این است که یک عدّه ای نادانسته همان خطّی را دنبال می کنند که دشمن با آن همه خرج نتوانسته است آن خط را در کشور به نتیجه برساند.
🔹در بین اینها روزنامهنگار هست، در بین اینها روشنفکرنما هست، در بین اینها آخوند و معمّم هست. [می گویند] «امام که فرمودند باید زنها با حجاب باشند، همه زنها را نگفتند»! حرف بیخود! ما بودیم آنوقت، ما خبر داریم؛ چطور این جور است؟
🔸امام در مقابل یک منکر واضحی که بهوسیلهی پهلوی و دنبالههای پهلوی در کشور به وجود آمده بود، مثل کوه ایستاد، گفت باید حجاب وجود داشته باشد.
🔸آن کاری که در ملأ انجام می گیرد، در خیابان انجام میگ یرد، یک کار عمومی است، یک کار اجتماعی است، یک تعلیم عمومی است؛ این ، برای حکومتی که به نام اسلام بر سرِ کار آمده است تکلیف ایجاد می کند. حرام کوچک و بزرگ ندارد؛ آنچه حرام شرعی است نبایستی بهصورت آشکار در کشور انجام بگیرد.۱۳۹۶/۱۲/۱
@khoodneviss
خودنویس
⚫️نظر رهبر انقلاب درباره حجاب اجباری 🔹 آنچه بنده را حسّاس میکند، این است که ناگهان شما میبینید از
اینو داشته باشید قرار موضوع مهمی رو مطرح کنم☝️
اولی سیمای جمهوری اسلامی در دفاع از قانون حجاب؛(دکتر غلامی)
دومی، سیما علیه حجاب؛(دکتر نصیری و اجباری بودن حجاب)
دوگانه های رسانه ای که قرار بود به قول امام دانشگاه ملی باشد.
@khoodneviss
خودنویس
جدال شبکه های سیما بر سر عقیده مردم
درسته که بحث های اکادمیک خوبه اما بقول حضرت اقا #تحریف نکنید.
رسانه ای که قرار بود دانشگاه ملی باشه حالا باشگاه میلی ادم های مختلف شده.
یکی از شبکه های سیما ساعت ها وقت میذاره تا به مخاطبی که سال ها فراموش کرده یاداوری کند که حجاب هم مثل سایر قوانین، قانون شرع است.(دکتر غلامی بزرگوار)
شبکه ای دیگه در جواب اون کلی آسمان و ریسمان به هم می بافه که بگه آی مردم حجاب زورکی نمی شه ها، نشانه ها هم میاره میگه این نشونش چون مردم حجاب را نمی خواهند !!!(دکتر نصیری)
خب نتیجه؟؟؟؟
نتیجه چی میشه؟ مشکل حجاب حل میشه؟
اینکه به لحاظ آکادمیک بحث صورت بگیره چیز بدی نیست اما اول دو طرفه صحبت بشه در یک میزگرد و نه فقط یک طرفه.
و خب خروجیش چیه؟
👇👇👇
#حجاباجباری
اولا حجاب مثل باقی قوانین شرع است. در تمام طول تاریخ هر زمان آیینی برای هدایت مردم شکل گرفت و خداوند نبی و امامی را فرستاد هدف این بود که همه ی شریعت را به هر راه مشروع به پا کند.
همه اش بی کم و کاست. اینکه این جای دین رو بگیری و یه جاییش که به نفع ات نیست رها کنی این نشد دین خدا.
هر شریعتی یه ظاهر دارد و یه باطن.
ظاهر شریعت که نادیده گرفته بشه، بی توجهی بهش بشه، خشک و پلاسیده بشه باطن اون هم بوی گند میگیره و متعفن میشه.
" پس بنا به حقی که امیرالمومنین فرمودند مردم بر حاکم دارند و حقشان آن است که حاکم ارشادشان کند، در ایران هم با مقوله "حجاب" به عنوان "شعائر الهی" به مردم یادآوری می شود.
من یعظم شعائر الله ...."
نمیتونید بگید که حالا اگر کسی دلش نخواست شعائر الهی را نمایش دهد چه کار کند؟
این سوال مثل اینه که بگی، اگر در حکومت علی علیه السلام یکی دلش می خواست بی دینی رو نشان بده چه کارش می کردند؟
سلوک و روش امام علی، اول ارشاد بود و دوم جلوگیری از کار گناهکار.
بله لااکراه فی الدین .دل که آزاد است، ایمان به زور به دلها تزریق نمی شه.
حجاب ولی نه از جنس ایمان است و نه برای پستوی خانه ها و کنج خلوت نشینی وضع شده.
حجاب، ظاهرِ کسی است که ولو مملکت دلش در سلطه غیر خداست ولی حق نداره جلوی بقیه بر قوانین خدا خط بکشد.
اون آدم آزاد هست که تو دلش قبول نکنه .
اما حجاب،"نَه "به هوس بازی مریض هاست، ولی اجازه هم نداره ظاهرش در جامعه "آری" بشه بر تمناهای مردنماها.
کسی رو به زور نمی شه مومن کرد ولی نمی شه هم اجازه داد کسی بی ایمانی را فریاد بزنه و انگیزه های مومنین را نابود کند.
بی حجابی یعنی با صدای بلند بگو من شعائر خدا را قبول ندارم تا همه ببینند.
البته به لطف انحراف بعضی مسئولین سال هاست اندیشه و انگیزه مردم بدون هیچ حصاری در جنگ عقاید سیبل تیر شبهه هایی می شه که بِرَند بی دینی اند.
👇👇👇
🔷برخلاف حرف های مهمان سیما حجابِ الزامی مردم را دلزده نکرده همان طور که قوانین راهنمایی رانندگی زیر دلشان نمی زند؛
بلکه بی حصار بودن اندیشه شان در قبال موشک های بی دینی، انگیزه شان را کم کرده است.
اصلا از اینها رد بشیم. مگه حجاب با باقی قوانین چه فرقی داره؟
چطور گرفتن مالیات از مردم، برخورد قهری با دزدان، مجازات اختلاس گران و هزار حکم دیگه خوبه اما تا به ارشاد بی حجاب می رسیم همین یک فقره که خواست خداست بد می شه و باید آزاد باشه؟
به ما اشتباه رسوندند، مسئله حجاب و بی حجابی مسئله روسری نیست. اونهایی که مخالف حجابند مشکلشون با روسری نیست چون به لطف کم کاری مردان قدرت، دیگه روسری سر بعضی ها نیست و کیه که ندونه پوشش جلفی که زن ها دارن از صد بی حجابی بدتره.
مسئله "برهنگی و بی عفتی" است. آزاد شدن حجاب کلید واژه و رمز این پویشه
رمزی برای دریدن مرز آزادگی.
تا کجا پیش میرن که چی؟ هرزگی در جامعه به وجود بیاد؟ اون هایی که داعیه دار و پرچم دار بی بند وباری بودند چی عایدشون شد این وسط؟
👇👇👇
نکته آخر: #مهم
عده ای چهل و اندی ساله با سیلی، تهمت، تهدید، بی تدبیری و ناکارامدی که در مسئولیت های هاشون بروز دادند، خواستند انقلاب حضرت روح الله را در چشم مردم ضعیف کنند، حالا که زمان حساب کشی از آنهاست دغلکارانه دنبال دشمن فرضی اند تا همه بدبختی های خودشون را به اون ها اویزان کنند.
و مردم رو برای رجم آن تشویق میکنند.
حواسمان هست زمان زیادی تا حساب کشی اون ها نماند.
از حالا مترسکهایی علم می کنند تا ما فراموش کنیم دغدغه اصلی مردم نانی است که آقایانِ عاشق غرب، در گدایی از ارباب شان آن را هم به باد داده اند.
حیله شان را مرموزانه تلقین می کنند:
که ای مردم، همه نداری هایی که عاملش غرب پرستی ما مسئولین است فراموش کنید نان میخواید چی کار؟ فقط از امروز تا انتخابات، فضای مجازی تون رو سفت بچسبید که لولو میخواد ببره. بی حجابی را هم. فردا موسیقی و کنسرت و چهار تا مطلب مسخره ی دیگه هم میارن وسط.
@khoodneviss
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آماده سازی مردم برای شنبه و یکشنبه😁
این کلیپ ها رو این چند روز زیاد دیدید.
قرار بود زودتر مطلبش رو بفرستم متاسفانه نشد
میگن طبق اسنب بک یا همون مکانیسم "ماشه" تحریم های شورای امنیت برمیگرده از شنبه که دیروز بوده
اینهم برای اینکه خودشو از پا نندازه دست پیش گرفته نیفته
میگه ما پیروزیم😐
اره جون خودت گفتی برجام را خدا آورد نه کدخدا
اون موقع که برجام پیروزی تون بود الان چطور خروج ازش و تشدید تحریم ها شد برات پیروزی ملت؟
هفت سال مملکت رو بخاطر برجام کدخدا سر پا نگه داشتی به جای اینکه حواست به داخل باشه
پایه و شالوده اقتصاد رو محکم کنی.
تمام هزینه و وقت و عمر دولت و ملت رو فدای برجام کردی.
مبارکت باشه فلاکت مردم .
خدایا ما را از دست این مسئولین چلمنگ نجات بده
بگو آمین🤲
این راه رفتنی ست...
در سالگرد دفاع دلیرانه و تاریخساز مردم ایران.
#خرمشهر؛ مدافعان در راه مصاف با دشمن، یک روز قبل از سقوط شهر.
عکس از بهرام محمدیفرد از عکاسان نامدار و بی بدیل جنگ.
این راه با قدرت ادامه دارد ...✊
@khoodneviss
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب: رفتن به پیادهروی اربعین فقط متوقف به صلاحدید ستاد کروناست.
اگر گفتند نه، که تا الان اینطور گفتهاند، همه باید تابع و تسلیم باشند. بهجای رفتن به مرز، از خانه اظهار ارادت کنیم.
@Farsna
رفتار ما در قبال این شهدا چیست؟
زمانی عده ای گمنامی را فریاد میزدند اما حالا...😞😔
#شرمندهایم
#هفتهدفاعمقدس
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
@koocheye_khaterat
•┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•
سلام .
واما نارینه . میدونم همتون منتظرش بودید.
راستش هر کاری میکردم فرصت کنم بنویسم نمیشد. چون همزمان #خوشهیماه هم بود. اما نمیدونم چرا اصلا موقعیت نوشتن نداشتم. از طرفی خیلی دلم میخواست قسمت جدید همزمان بشه با شهادت حضرت رقیه. ولی معادلاتم درست در نمیومد.
اگرچه اصلا از پیش تعیین نکردم فقط تو دلم بود.
و واقعا نمیدونم حکمتش چی بود. شاید اینکه موقعیت بشه و امشب ارسال کنم خودش گویای همه چیز باشه.
توصیه میکنم نارینه رو توی خلوت بخونید و سر سری ازش نگذرید.
مقتلی هست برای خودش.
امشب قسمت جدید ارسال میشود.
ان شاء الله
خودنویس
ادامه خطبه👇 خدای را سپاس که آغاز ما را به مهربانی و نیکبختی و سعادت و پایان ما را با بخشش و شهادت و
•┈••✾❀🕊❤️🕊❀✾••┈••
ویژهی محرم
داستان کوتاه #نارینه
قلم داستانی: #زهراصادقی_هیام
•┈••✾❀🕊🌸 نارینه🌸 🕊❀✾••┈••
#قسمت_هجدهم
قرار شد شب با فواد به آدرسی که آدام گفته بود برویم.
وقتی به خانه برگشتم ضعف و سردرد توانم رو گرفته بود.
کمی که استراحت کردم ترجیح دادم ادامه ی داستان کتاب را بخوانم.
دلم میخواست از سرانجام این قافله بیشتر بدانم.
کتاب را باز کردم و رسیدم به :
"خرابهی شام"
ابوریحان بیرونی می نویسد:
نخستین روز ماه صفر سر حسین علیه السلام وارد شهر دمشق شد و یزید آن را روبروی خود نهاد.
زکریا بن محمد بن محمود قزوینی، نویسنده قرن هفتم نیز مینویسد:
روز اول ماه صفر، روز جشن عید بنی امیه است چون در آن روز سر امام حسین علیه السلام را به دمشق آوردند و در بیستمین روز از آن ماه سر امام به بدن بازگردانده شد.
اگر روز عاشورا روز ۲۱ مهر ماه سال ۵۹ باشد ورود قافله اسیران در حدود ۱۱ یا ۱۲ آبانماه خواهد بود که کمکم در سوریه هوا متغیر و رو به سردی می رود .
یزید دستور داد اسرا را زندانی کنند. این زندان را در خانهای در نزدیکی کاخ گاه در کاخ و گاه در خرابه دانستهاند.
مشخصات زندان را اینگونه نوشتهاند:
۱_ زندان موقتی بود و آن را برای دستور بعدی_ قتل یا بازگشت_ نگهداری می کردند.
۲_زندان مخروبه بود ،حتی احتمال می رفت که با سقوط دیوارهای آن همگی کشته شوند .
۳_زندان به گونه ای بوده است که زندانیان در مقابل سرما و گرما هیچ محافظی نداشتند( احتمالاً زندان فاقد سقف بوده و برخی نیز نوشتند طاق خرابه شکسته بود سقف در حال فرو ریختن بود )
۴_فضای زندان نامناسب، بیماریزا و آلوده بوده است به گونهای که صورت ها پوست انداختند و زخم چرکین در بدن ها پیدا شد. اسیران خاک نشین بودند و زیراندازی وجود نداشت.
۵_ زندان همراه با شکنجه و تنگ آفرینی و محرومیت از نیازهای روزمره بوده است.
نوشته اند به محض ورود اهل بیت به این ویرانه یکی از آنان گفت که ما را در این خانه درآوردند تا بر سر ما فرود آید و ما کشته و نابود شویم.
۶_ خرابه در معرض تابش مستقیم خورشید بود و از طلوع تا غروب، نور و تابش خورشید زندانیان را آزار می داد.
هر چند درنگ در خرابه کوتاه بوده است اما در همین مدت کوتاه یکی دیگر از تلخ ترین و مرگبارترین حوادث رخ داد که داغ عاشورا را تازه کرد و آن شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها بود.
شهادت این دختر بنا بر کتاب معالی السبطین علامه حائری_ به نقل از کتاب "الاقیاد سید محمد علی شاه عبدالعظیمی_ بدین گونه بود که:
شبی در خرابه شام پدرش را در خواب دید. وقتی از خواب بیدار شد به یاد پدر بسیار ناله کرد و گریست و مکرر می گفت : اِیتونی بوالدی و قرة عینی. پدرم و نورچشمم را نزد من بیاورید.
هر بار که حاضران می خواستند او را آرام کنند گریه و اندوه شدید تر می شد و همه اهل بیت را محزون و گریان می کرد. به طوری که آنها از شدت ناراحتی خود را پریشان می کردند و با سوز و آه شدید می گریستند. صدای گریه آنها به گوش یزید که در کاخ خود بود رسید. از ماموران پرسید چه خبر است؟ یکی از حاضران به او گفت: دختر کوچک حسين پدرش را در خواب دیده و از زمانی که بیدار شده پدر را میطلبد و گریه و شیون می کند.
یزید گفت: سر بریده پدرش را نزدش ببرید و پیش رویش بگذارید تا آن را بنگرد و خاطرش آرام بگیرند.
مأموران سر را در ظرفی( مثل سينی)نهادند و حوله ای بر روی آن انداختند و آن را پوشاندند، سپس نزد رقیه آوردند و کنارش نهادند.
رقیه گفت: این چیست؟ من پدرم را می خواهم. غذا نمی خواهم. ماموران گفتند: پدرت اینجاست.
رقیه با دستهای کوچکش حوله را برداشت و ناگاه سر بریده ای دید . (فضا تاریک بود و سر نامشخص). پرسید این سر کیست گفتند: سر پدرت است .
رقیه سر را برداشت و به سینهاش چسباند و با گریه های سوزناک خطاب به سر چنین گفت:
یا اَبتاه من ذاالَذی خَضَّبکَ بِدمائک؟
یا اَبتاه من ذاالَذی قَطَع وریدَیکَ؟
یا اَبتاه من ذاالَذی ایتمنی علی صِغَرِ سنّی؟
یا اَبتاه من ذاالَذی ...
پدر چه کسی تو را به خون آغشته کرد؟
پدر چه کسی رگهای گردنت را برید؟
پدر چه کسی در خردسالی یتیمم کرد؟
پدر دختر یتیم تو به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ شود ؟
پدرجان! زنان بی پوشش چه کنند؟
پدرجان! زنان اسیر و سرگردان کجا بروند؟
پدرجان! چه کسی چشمان گریان را چاره ساز است؟
پدرجان! غیار و یاور غریبان بی پناه است؟
پدر جان! چه کسی پریشان موی ما را سامان میبخشد؟
پدرجان! بعد از تو چه کسی با ماست؟ وای بر ما بعد از تو وای از غریبی!
پدر جان! کاش فدایت می شدم.
پدر جان! ای کاش پیش از این نابینا می شدم و تو را اینگونه نمی دیدم.
پدرجان! کاش پیش از این در خاک خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمی دیدم.
👇👇👇
این سوگنامه رقیه جگر سوز و اشک انگیز است. نوشتن پس از این سه آرزو لب ها را بر لب های پدرش حسین نهاد و چنان گریست که همان لحظه بیهوش شد و وقتی او را حرکت دادند و دریافتند که از دنیا رفته است.
ام کلثوم چند خشت در خرابه جمع کرد و کنار هم نهادند و رقیه را بر آنها نهاد و در سوگ و اندوه و ماتم دفن کردند.
ام کلثوم بیش از دیگران می گریست. علت را پرسیدند. خطاب به خواهرش زینب گفت : دیشب رقیه به من میگفت عمه جان گرسنهام و از من نان خواست ولی اکنون جنازهاش را در پیش رو میبینم.
رقیه را غسل دادند و با همان پیراهن کهنه دفن کردند.
سن و هنگام شهادت ۳، ۴، ۵و ۷ سال نگاشتهاند که درست تر ۴ سال است. زمان شهادت حضرت رقیه را پنجم ماه صفر سال ۶۱ یعنی چهار روز پس از ورود کاروان اسرا به شام نوشتهاند.
(معالی السبطین:ج۲، ص ۱۷۱.)
****************************************
کتاب را بستم و سرم را به دیوار تکیه دادم. همیشه برایم سوال بود چه بلایی بر سر آن دخترک خردسال آمد. شنیده بودم رقیه در خرابه ی شام با دیدن سر پدر از دنیا رفته اما همیشه برایم سوال بود چطور؟
حالا می فهمیدم این همه سختی و رنج در سفر کربلا تا شام، پای پیاده با شتران بی جهاز و مهمتر شکنجه و گرسنگی و آفتاب سوختگی ( سرما و گرما) در آن خرابه، یک مرد را از پا در می آورد چه برسد به دختری خردسال!
نمی دانم چرا اشک هایم خشک نمیشد. حال دلم عجیب بود.
ورق آخرِ کتاب، خطی با خودکار توجهم را جلب کرد.
دست خط نارینه بود.
"رقیه خاتون! دختر حسین! قول می دهم با نام و یاد پدرت زندگی کنم و هرگز یاد شما و اهل بیت را از خاطرم نمی برم. گفته اند با دستان کوچکت گره گشایی میکنی. دستم را بگیر بزرگ بانوی کوچک!"
بزرگ بانوی کوچک! نارینه چه جمله ی زیبایی گفته بود در وصف رقیه ی چهارساله.
چشم هایم را بستم. حس خوبی بود با حسین بودن. یعنی من هم می توانستم با حسین باشم؟
#ادامهدارد
@khoodneviss