قشنگ معلومه زندگی داره بهم یه لبخند زشت میزنه و میگه؛حالا کجاشو دیدی ، تازه اولشه .
همیشه با خودم اینطوری بودم، یا تلاش میکردم حال خودمو خوب کنم، یا اگه حالم خوب نمیشد با خودم میشستم غصه میخوردم.
دیگه خوبم.
حتی اگه حالم بد باشه خوبم.
حتی اگه قلبم تو دستم باشه خوبم.
حتی اگه تو اشکام غرق شده باشم خوبم.
حتی اگه نفسم بالا نیاد خوبم.
میدونی؛
دیگه خوب تر از این نمیشم.
قبل تر طاقت نداشتم ببینم یکی ازم ناراحته و هی شروع میکردم به توضیح دادن! من اشتباهی نکرده بودم اما توضیح میدادم که کدورتی نباشه، سوتفاهی نباشه!
بعد ها فهمیدم هر چقدر بیشتر توضیح بدی اوضاع بهتر که نمیشه هیچ؛ خراب ترَم میشه! میدونی چرا!؟
چون توضیح دادن اضافی نشونه ضعفه! چرا که تلاش اضافیه برای راضی نگه داشتن بقیه.
کسی که بهت باور نداشته باشه حتی با شنیدن منطقی ترین توضیحات بازهم اونارو نمیپذیره!
و اونیکه قلبا بهت باور داره اصلا نیازی به توضیح نداره!پس تا جایی که نیاز بود توضیح بده وگرنه تو مسئول کَج فهمی دیگران نیستی.
همزمان که اون با خودش میگفت چقدر احمقه که نفهمید بهش دروغ گفتم، من داشتم با خودم میگفتم چقدر احمقه که فکر میکنه نفهمیدم بهم دروغ گفته.
دائما سعی کردم به حرفِ همه گوش کنم، برای اروم شدنشون تلاش کنم و عمیقا بفهممشون، اما حتی کلمه یا رفتاری از کسی کاری نکرد تا دهنم از تعجب باز بمونه و بگم: واو چجوری منو انقدر دقیق میشناسی!؟
خیلی از ادمای گذشتت، یه ورژن از تورو میشناسن که حتی دیگه وجود نداره، رشد کردن خیلی قشنگه.