حرف بزنید؛ از ناراحتیاتون، انتظاراتتون، نگرانی هاتون، خصوصیاتتون، علایقتون، توقع هاتون، خواسته هاتون، رفتارایی که ازارتون میده، دغدغه هاتون
کسی توانایی خوندن ذهن شمارو نداره.
میگم خوبم چون حوصله بحث ندارم.
میگم خوبم چون اونقدر نزدیک نیستی که توضیح بیشتری بدم.
میگم خوبم چون اگه واقعیت و بدونی کاری از دستت بر نمیاد.
میگم خوبم چون اگه بگم نیستم و بپرسی چرا جوابی براش ندارم.
میگم خوبم چون ادمی که نخواد حرف بزنه بهونشو پیدا میکنه یکیم مثل تو باور میکنه و میگه؛خب دیگه چخبر!؟
من بابت کوچکترین حرفم ازت عذرخواهی میکردم و تو بابت بزرگترین کارت به خودت حق میدادی.
امروز یه جملهای خوندم که خیلی حقیقت بود و تکونم داد، نوشته بود؛
بعضی وقتا راه حلش فقط یه زنگه، یه جملهی خوب گفتنه، یه قرار یه ساعتهس، یه ذره پا رو غرور گذاشتنه، ولی آدما ترجیح میدن گند بزنن تو هرچی بوده و مفت ببازن طرفو.
گاهی وقتا خوبه برای حفظ ادمی که یه عمر کنارت بوده و دوریش برات سخته بری جلو و سعیتو بکنی. گاهی وقتا خوبه با یه حرکت ساده مانع یه عمر حال بد و دلتنگی کشیدن بشی.
یه حسی هست که بالاتر از تنفره ؛
نمیدونم اسمی براش هست یا نه ، اما اینطوریه که خودتو نادیده میگیری و انکار میکنی ، وجودتو میبری زیر سوال انگار که هیچوقت نبودی ، بعد به خودت میای میبینی واقعیت چیز دیگه ایه ، هنوز هستی و در بی خاصیت ترین حالت ممکن زنده ای ، اینجاست که ناامید میشی ، اما دیگه حتی خودتو در حدی نمیبینی که از خودت متنفر باشی.