معنیِ خودِ خستگی منم(:💔

کاش شبیکه رفتی کسی اینو پلی نمیکرد(:💔

احساس میکنم مدتی‌ است که با چیزی بیش از توانم درگیر بوده‌ام.

انقد فشار رو سرُ قلبمه هر لحظه ممکنه از هزار جا بترکم.

من حالم خوب نیس؛دلم تنگه(:

حرف بزنیم.

حالا یذره ارومم کنی جایِ دوری نمیره.

این روز ها تنها ارزویم مردن است.

باید بریم سیگار های نکشیده‌مون رو بکشیم.

من هیچوقت نمیخواستم ازت دور بشم، من ادم رفتن نبودم اصن من کجا و دل کندن از تو کجا!؟ ولی خب تو هیچوقت بهم نگفتی نرو بمون، رفتارات و بی‌اهمیت بودنت نسبت به منی که از خودمم بیشتر دوستت داشتم برام سخت بود و نبودم رو ترجیح دادم.

سال‌ها بعد درباره‌ام اینگونه خواهند نوشت؛ "او خسته بود، خسته به حد مرگ. همه‌چیز برای او بی‌معنی و پوچ شده بود."

خسته شدم از وانمود کردن به این که اوضاع خوبه، این همه درد داشتن، خیلی سخته.