eitaa logo
‌-خنثے-
70 دنبال‌کننده
141 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از - قرارگاھ³²⁷؛
خب خب خب اول از همه سلام تولد یه رفیقِ خوشگله^^ یه رفیق بی‌نام و گمشده . . مایل به حضور مهربونتون؟! https://eitaa.com/joinchat/1375207607Cdce5e8f865
تو ذهنِ تنهام صدای گریه میاد. صدای گریه!؟ گریه هم صدا داره!؟ چقدر برام جدیدِ همچین صدایی از کیه!؟ نمیدونم بخاطر چیه!؟ نمیدونم فقط نشستم اینجا توی تاریکی ، رو صندلی و گوش میدم. چه جالب گریه نیست ضجه است انگار نفس کم میاره. یهو قطع میشه و باز دوباره. چرا نفس من کم میاد!؟ چرا نمیفهمم این صدا از کجاست!؟
باور کن این ادامه دادنا دلیلش تلاش های من نیست. ادامه میدم چون راهی غیر از این ندارم. چون احساس میکنم یجورایی یه گوشه از لباسم گیر کرده به یه قطار تندرو منم که نمیتونم جلوش و بگیرم دارم همراهش کشیده میشم اونم در حالیکه تنم رو ریل های قطار کشیده میشه زخمی میشم. اصلا میشه که بزنه کنار و منو تو همین برهوت ول کنه و بره!؟ یا خودم خودمو پرت کنم که خلاص شم!؟ کدومش!؟
دیگ از خوابم میترسم🚶🏻‍♂💔
ادم از یه جا به بعد میگه بیخیال و واقعا هم بیخیال همچی میشه. بیخیال میشه و میره یه گوشه میشینه و از دور به همه ادما نگاه میکنن.
میگن ادما خودکشی کنن بمیرن میرن جهنم ، ولی خب دکتر دوتا جهنم که واسه یه نفر‌ انصاف نیست.
‏قسمتِ ما از قسمتای زندگی اینه همیشه یه ''نبود، نیست، نشد'' کنارش باشه.
دیگه حتی حوصله ندارم این حسای بد رو برای کسی توضیح بدم.
پریشان ، مبهم ، سرگردان.
فریاد ها هنجره ام را زخم کردند ، اما کسی صدایی نشنید.
اونقدر خستم که اصن تمایلی ندارم برای رفتن ، میشینم نگاه میکنم فقط.
باور کنید من اخلاقم تغییری نکرده، فقط نسبت به حرکتایی که زدین هی دارم کم حرف تر میشم.