eitaa logo
⁦خِیــٰـالِ وَصـْــلْ⁦⁦✨
594 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
46 فایل
خـِیــٰـال وَصـْـلِ تُـو جـانَم بِه رَقـْصْ مـی‌آرَد ... عـٰاشقـانـه‌های آرامـ، عـٰارفانـه‌های آتشینــ، عـٰاقـلانـه‌های منطقیــ ... 🔰 استفاده از مطالب کانال به هر شکلی، آزاد است. مدیر: @khoshkhyal ناشناس: https://daigo.ir/secret/8219445767
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•| |• : 🌱 «مثل بمیرید. چمران در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد...» ✨ ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
•| |• «درد» دلِ آدمی را بیدار می‌کند. روح را صفا می‌دهد. غرور و خودخواهی را نابود می‌کند. نخوت و فراموشی را از بین می‌بَرد. انسان را متوجه وجود خود می‌کند. خدایا اگر این است خاصیتِ درد، این شب‌ها مرا دردی ده تا به خود آیم...! ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
•| |• «من مسئولیت تام دارم که در مقابل شداید و بلایا بایستم تمام ناراحتی ها را تحمل کنم رنج ها را بپذیرم چون شمع بسوزم و راه را برای دیگران روشن کنم...» ✍ بخشی از دست‌نوشته در آخرین لحظات پیش از شهادت 🏞 تصویر مربوط به مدرسه جبل عامل در جنوب لبنان است که شهید چمران سالها در آن به پرورش کودکان و نوجوانان شیعه جنوب لبنان پرداخت و امروز نتیجه آن را در لبنان و قدرت ملی و منطقه ای آن می بینیم. ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
•| |• «اما من، منی که وصیت می کنم، آدم ساده ای نیستم من خدای عشق و پرستشم، من نماینده حق، مظهر فداکاری و گذشت، تواضع، فعالیت و مبارزه ام. آتشفشان درون من کافی است که هر دنیایی را بسوزاند، آتش عشق من به حدی است که قادر است هر دل سنگی را آب کند فداکاری من به اندازه ای است که کمتر کسی در زندگی به آن درجه رسیده است.» ✍ بخشی از دست‌نوشته شهید در آخرین لحظات پیش از شهادت ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
⁦خِیــٰـالِ وَصـْــلْ⁦⁦✨
•| #شهیدانه |• 🔻 اختصاصی خیال وصل 🔰 چند نکته جالب و عجیب در صوت شهید چمران که در آن شرح حال زندگی
•| |• «ای خدا من باید از نظر علم از همه برتر باشم تا مبادا که دشمنان مرا از این راه طعنه زنند. باید به آن سنگدلانی که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر می‌فروشند ثابت کنم که خاک پای من هم نخواهند شد. باید همه آن تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو درآورم. آنگاه خود خاضع‌ترین و افتاده ترین فرد روی زمین باشم.» ✍ بخشی از دست‌نوشته در آخرین لحظات پیش از شهادت 🏞 شهید چمران در حال کار در آزمایشگاه ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
•| |• خطاب به امام موسی صدر: «وصیت می کنم به کسی که او را بیش از حد دوست می دارم. به معشوقم به امام موسی صدر، کسی که او را مظهر علی می دانم او را وارث حسین می خوانم. کسی که ... از اینکه به لبنان آمدم و پنج یا شش سال با مشکلاتی سخت دست به گریبان بوده ام متأسف نیستم. از این که امریکا را ترک گفته ام، از اینکه دنیای لذت و راحتی را پشت سرگذاشتم از اینکه دنیای علم را فراموش کردم از اینکه از همه زیبایی ها و خاطره زن عزیز و فرزندان دلبندم گذشته ام متأسف نیستم ... تو ای محبوب من، دنیایی جدید به من گشودی که خدای بزرگ مرا بهتر و بیشتر آزمایش کند. تو به من مجال دادی تا پروانه شوم. تا بسوزم تا نور برسانم تا عشق بورزم تا قدرت‌های بی نظیر انسانی خود را به ظهور برسانم ...» ✍ بخشی از دست‌نوشته در آخرین لحظات پیش از شهادت 🏞 در کنار در سمت چپ تصویر ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
در سالروز شهادت دانشمند عارف، شهید دکتر مصطفی چمران نایب الزیاره همه همراهان بر سر مزار آن بزرگمرد تاریخ ایران هستم. ۳۱ خرداد سالروز شهادت شهید مصطفی چمران گرامی باد ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
Alireza Assar - Man Iraniam(UpMusic).mp3
8.78M
•| |• 🎼 همه اعتبار و غرورم وطن شعارم وطن شعورم وطن که عشق از همین پرچم آغاز شد و دروازه های جهان باز شد 🎙 👌 ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•| |• «تابستونه فصل شادی و خنده بچه‌ها توی کوچه گرم بازی مثل چند تا پرنده، فصل شنا میون حوض پر آب فرار از لحظه‌های خسته خواب» به تابستون خوش اومدین🌞🌻 پ.ن: کیا این شعرو که از تلویزیون پخش می‌شد یادشونه؟! 😅 ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
ست جدید رسید 😐😂 قیمت دایرکت! 😎 ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ ... و این روزها را بین مردم می چرخانیم و دست به دست می کنیم. آل عمران/ ۱۴۰ دنیا پایین و بالا داره ما هم این روزها درگیر چاله‌چوله‌های دنیاییم از همه همراهان گرامی التماس دعا دارم برای رفع مشکلات و برآورده شدن حاجات مشروع هم و همه، دست به دعا برداریم منم دوست داشتین دعام کنید درگیرم خدا خیرتون بده ممنون
4_5803442531425324001.mp3
1.65M
•| |• 🎼 «...قَالَ مَا خَطْبُكُمَا ۖ قَالَتَا لَا نَسْقِي حَتَّىٰ يُصْدِرَ الرِّعَاءُ ۖ وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ، فَسقَی لهُمَا...» 🎙استاد شیخ 🎬 تفاوت نسخه غیراصلی با نسخه full HD در شاهکار تلاوت استاد مصطفی اسماعیل از آیه ۲۳ سوره مبارکه قصص رو بشنوید. 💠 هنرنمایی ایشون در انتهای نفَس و عبارت «فَسقی لَهما» مدهوش کننده و بی نظیره😴 👌 🎶 همونطور که معلومه، استاد اینجا لحن تلاوت رو عوض می‌کنند و درواقع از دستگاه موسیقایی بیات به دستگاه انتقال میدن 🎧 تا انتها بشنوید. ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
⁦خِیــٰـالِ وَصـْــلْ⁦⁦✨
•| #قرآنیات |• 🎼 «...قَالَ مَا خَطْبُكُمَا ۖ قَالَتَا لَا نَسْقِي حَتَّىٰ يُصْدِرَ الرِّعَاءُ ۖ وَأ
درباره دستگاه های موسیقی عربی (که نام هاشون عبارته از: بیات، صبا، حجاز، رست، عجم، سه‌گاه و چهارگاه) شاید در آینده ان‌شاءالله توضیحاتی برای دوستان دادم. فعلا از این قطعه شاهکار تلاوت لذت ببرید 😊
💠 ۸۵ درصد از نگرانی‌های ما نسبت به آینده هیچوقت اتفاق نمی‌افتد. 🔹یک پژوهش طولانی مدت و گسترده انجام‌ شده و از شرکت‌کنندگان خواستند نگرانی‌هایی که نسبت به آینده دارند رو اعلام کنند. در سالهای بعدی هم این بررسی‌ها انجام شده و نتیجه خیلی حیرت انگیزه! 🔹۸۵ درصد از نگرانی‌های افراد نسبت به آینده اصلا اتفاق نمی‌افته. یعنی فقط ۱۵ درصد از نگرانی‌های ما واقعا بجاست. جالبه که مردم در حدود ۸۰ درصد از همین نگرانی‌هایی که واقعی هستند و اتفاق افتادن، بهتر از حد انتظار خودشون ظاهر شدند. یعنی سالها بعد که به زندگی‌شون نگاه کردن دیدن چه خوب از پس فلان مشکل که حدس میزدن اتفاق می‌افته، براومدن. 🔹یعنی فقط ۳ درصد از نگرانی‌های ما نسبت به آینده واقعا اتفاق می‌افته و ماهم نمی‌تونیم ازش براحتی بگذریم. ۹۷ درصد از ترس‌های ما نسبت به آینده، فقط ترس و نگرانیه الکیه! 🔹حالا درسته این پژوهش در ایران انجام نشده ولی احتمالا این درصدها‌ خیلی فرقی ندارن... 🦋می‌خوام بگم الکی غصه نخورید... اون اتفاقی هم که بخواد بیافته، می‌افته! و با جلو جلو غصه خوردن تغییر نمی‌کنه! ✍️ مجید میرزایی ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
✍ شعر برای زلزله افغانستان 🔹تنها نسوزد افغان در اين غم ما نيز گشتيم گريان در اين غم 🔹از توس تا قم از رشت تا کیش یکباره لرزید ایران در این غم 🔹تنها نه کابل صاحب عزا شد شد غرق اندوه تهران در این غم 🔹ای دوست! خود را تنها مپندار حال من و توست یکسان در این غم 🔹جان من و تو از هم جدا نیست با یک زبانیم نالان در این غم 🔹همسایه! سر را بر شانه ام نه شاید بجوییم درمان در این غم 🔹سخت است، اما با تکیه بر هم گردد تحمل آسان در این غم 🔹یاران شیعه! یاران سنی! باید بخوانیم قرآن در این غم... 🖤🍂 ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•| |• همه دانند که ایران سروسامان دارد تکیه بر پرچم سلطان خراسان دارد... ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
•| |• شهدای دست و پا بسته... یه نفره که خوب میدونه با صورت زمین خوردن وقتی دست نداری چقدر درد داره... یا ابا الفضل العباس💔 ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•| |• کجای دنیا میتونید رودخونه به رنگ فیروزه اونم به این زیبایی پیدا کنید 😍 جنگل های مازندران 🌲🌳 ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•| |• تا حالا مقایسه به این زیبایی دیده بودین؟ بی‌نظیر بود ...👌 ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•| ‏ |• اگرم اجل ندهد امان به محرّمت برسم حسین... تو امان بده که به روضه تو بگیرد این نفسم حسین... ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴وقتی سلام فرمانده سرود و همایشی آخرالزمانی می‌شود. ▪️کلیپ ترکیبی سرود با زبان های فارسی، عربی، اردو، ترکی، آذری، هندی، انگلیسی با مضامین جدید خیلی زیباست. پیشنهاد میکنم . ✅ اندکی تأمل: آیا تا حالا فکر کردین چرا سلام فرمانده اینقدر گسترش پیدا کرد که حتی به صورت خودجوش در بسیاری از کشورها تولید و اجرا شد؟ شاید به خاطر این موارد باشه: ✅ اخلاص و پاکی صفای حضور کودکان با ریتمی احساسی و حماسی ✅ محتوای شعر که شامل چند چیز است: ۱_توسل به حضرت حجت علیه السلام ۲_اقتدا به زمان ۳_توجه به الگویی مثل فقیه بزرگِ جهادی ۴_نام بردن از عارف وارسته ای چون حضرت آیت_الله_بهجت ۵_نهایتا نگاه بین المللی به جبهه مقاومت و سیدالشهدای آن شهید سلیمانی ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
•| |• جناب دماوند، لحظاتی پس از طلوع آفتاب☀️🗻 📸م.بهزاد ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
⁦خِیــٰـالِ وَصـْــلْ⁦⁦✨
•| #شهیدانه |• «من مسئولیت تام دارم که در مقابل شداید و بلایا بایستم تمام ناراحتی ها را تحمل کنم
🔰 شب آخرِ شهید چمران و عاشقانه همسرش غاده بخش اول: بسم الله الرّحمن الرّحیم غاده همسرِ شهید دکتر مصطفی چمران از آخرین شبِ همراهی‌اش با شهید چمران چنین می‌گوید: تا شبی که از من خواست به شهادتش راضی باشم، نمی‌خواستم شهید بشود. آن شب قرار بود مصطفی تهران بماند. گفته بود روز بعد برمی‌گردد. عصر بود و من در ستاد نشسته بودم، در اتاق عملیات. آن جا در واقع اتاق مصطفی بود و وقتی خودش نبود کسی آن جا نمی‌آمد. اما ناگهان در اتاق باز شد، من ترسیدم، فکر کردم چه کسی است، که مصطفی وارد شد. تعجّب کردم، قرار نبود برگردد. او مرا نگاه کرد، گفت: «مثل این که خوش‌حال نشدی دیدی من برگشته‌ام؟ من امشب برای شما برگشتم.» گفتم: «نه مصطفی! تو هیچ‌وقت به خاطر من برنگشتی! برای کارِت آمدی.» مصطفی با همان مهربانی گفت: «امشب برگشتم به خاطر شما. از احمد سعیدی بپرس. من امشب اصرار داشتم برگردم، با هواپیمای خصوصی آمدم که این‌جا باشم.» من خیلی حالم منقلب بود. گفتم: «مصطفی من عصر که داشتم کنار کارون قدم می‌زدم احساس کردم این‌قدر دلم پُر است که می‌خواهم فریاد بزنم. خیلی گرفته بودم. احساس کردم هرچه در این رودخانه فریاد بزنم، باز نمی‌توانم خودم را خالی کنم.» مصطفی گوش می‌داد. گفتم: «آن‌قدر در وجودم عشق بود که حتّی اگر تو می‌آمدی نمی‌توانستی مرا تسلّی بدهی.» او خندید، گفت: «تو به عشقِ بزرگ‌تر از من نیاز داری و آن عشق خداست. باید به این مرحله از تکامل برسی که تو را جز خدا و عشق خدا هیچ چیز راضی نکند. حالا من با اطمینان خاطر می‌توانم بروم.» من در آن لحظه متوجّه این کلامش نشدم. شب رفتم بالا. وارد اتاق که شدم دیدم مصطفی روی تخت دراز کشیده، فکر کردم خواب است. آمدم جلو و او را بوسیدم. مصطفی روی بعضی چیزها حسّاسیت داشت. یک روز که آمدم دمپایی‌هایش را بگذارم جلو پایش، خیلی ناراحت شد، دوید، دوزانو شد و دست مرا بوسید، گفت: «تو برای من دمپایی می‌آوری؟» آن شب تعجّب کردم که حتی وقتی پایش را بوسیدم تکان نخورد. احساس کردم او بیدار است، امّا چیزی نمی‌گوید، چشم‌هایش را بسته و همین‌طور بود. مصطفی گفت: «من فردا شهید می‌شوم.» خیال کردم شوخی می‌کند. گفتم: «مگر شهادت دست شما است؟» گفت: «نه، من از خدا خواستم و می‌دانم به خواست من جواب می‌دهد. ولی من می‌خواهم شما رضایت بدهید. اگر رضایت ندهید، من شهید نمی‌شوم.» خیلی این حرف برای من تعجّب بود. گفتم: «مصطفی، من رضایت نمی‌دهم و این دست شما نیست. خُب هر وقت خداوند اراده‌اش تعلّق بگیرد، من راضی‌ام به رضای خدا و منتظر این روزم، ولی چرا فردا؟» و او اصرار می‌کرد که: «من فردا از این‌جا می‌روم، می‌خواهم با رضایت کاملِ تو باشد.» و آخر رضایتم گرفت. من خودم نمی‌دانستم چرا راضی شدم. نامه‌ای داد که وصیتش بود و گفت: «تا فردا باز نکنید.» بعد دو سفارش به من کرد، گفت: «اوّل این که ایران بمانید.» گفتم: «ایران بمانم چه کار؟ این‌جا کسی را ندارم.» مصطفی گفت: «نه! تعرّب بعد از هجرت نمی‌شود. ما این‌جا دولت اسلامی داریم و شما تابعیت ایران دارید. نمی‌توانید برگردید به کشوری که حکومتش اسلامی نیست، حتّی اگر آن، کشورِ خودتان باشد.» گفتم: «پس این‌همه ایرانی‌ها که در خارج هستند چه‌کار می‌کنند؟» گفت: «آن‌ها اشتباه می‌کنند. شما نباید به آن آداب و رسوم برگردید. هیچ‌وقت!» دوم هم این بود که بعد از او ازدواج کنم. گفتم: «نه مصطفی! زن‌های حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله) بعد از ایشان …» که خودش تند دستش را گذاشت روی دهنم. گفت: «این را نگویید. این، بدعت است. من رسول نیستم.» گفتم: «می‌دانم. می‌خواهم بگویم مثل رسول کسی نبود و من هم دیگر مثل شما پیدا نمی‌کنم.» ادامه در پست بعدی...👇👇 ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
⁦خِیــٰـالِ وَصـْــلْ⁦⁦✨
🔰 شب آخرِ شهید چمران و عاشقانه همسرش غاده بخش اول: بسم الله الرّحمن الرّحیم غاده همسرِ شهید دکتر
ادامه پست قبل 🔰 شب آخرِ شهید چمران و عاشقانه همسرش غاده بخش دوم: شب آخر با مصطفی واقعاً عجیب بود. نمی‌دانم آن شب چی بود. صبح که مصطفی خواست برود من مثل همیشه لباس و اسلحه‌اش را آماده کردم و آب سرد دادم دستش برای تو راه. مصطفی این‌ها را گرفت و به من گفت: «تو خیلی دختر خوبی هستی.» بعد یک‌دفعه یک عدّه آمدند توی اتاق و من مجبور شدم بروم طبقهٔ بالا. صبح زود بود و هوا هنوز روشن نشده بود. کلید برق را که زدم چراغ اتاق روشن و یک‌دفعه خاموش شد. من فکر کردم «یعنی امروز دیگر مصطفی خاموش می‌شود، این شمع دیگر روشن نمی‌شود، نور نمی‌دهد.» تازه داشتم متوجّه می‌شدم چرا این‌قدر اصرار داشت و تأکید می‌کرد که امروز ظهر شهید می‌شود. مصطفی هرگز شوخی نمی‌کرد. یقین پیدا کردم که مصطفی امروز اگر برود، دیگر برنمی‌گردد. دویدم و کلت کوچکم را برداشتم، آمدم پایین. نیتم این بود مصطفی را بزنم، بزنم به پایش تا نرود. مصطفی در اتاق نبود. آمدم دم ستاد و همان موقع مصطفی سوار ماشین شد. من هرچه فریاد می‌کردم که «می‌خواهم بروم دنبال مصطفی»، نمی‌گذاشتند. فکر می‌کردند دیوانه شده‌ام، کلت دستم بود! به هر حال، مصطفی رفته بود و من نمی‌دانستم چه‌کار کنم. در ستاد قدم می‌زدم، می‌رفتم بالا، می‌رفتم پایین و فکر می‌کردم چرا مصطفی این حرف‌ها را به من می‌زد. آیا می‌توانم تحمّل کنم که او شهید شود و برنگردد. خیلی گریه می‌کردم، گریهٔ سخت. تنها زن ستاد من بودم. خانمی در اهواز بود به نام «خراسانی» که دوستم بود. با هم کار می‌کردیم. یک‌دفعه خدا آرامشی به من داد. فکر کردم «خب، ظهر قرار است جسد مصطفی بیاید، باید خودم را آماده کنم برای این صحنه.» مانتو شلوار قهوه‌ای سیری داشتم. آن‌ها را پوشیدم و رفتم پیش خانم خراسانی. حالم خیلی منقلب بود. برایش تعریف کردم که دیشب چه شد و این‌که مصطفی امروز دیگر شهید می‌شود. او عصبانی شد، گفت: «چرا این حرف‌ها را می‌زنی؟ مصطفی هر روز در جبهه است. چرا این‌طور می‌گویی؟ چرا مدام می‌گویی مصطفی بود، بود؟ مصطفی هست!» می‌گفتم: «اما امروز ظهر دیگر تمام می‌شود.» هنوز خانه‌اش بودم که تلفن زنگ زد، گفتم: «برو بردار که می‌خواهند بگویند مصطفی تمام شد.» او گفت: «حالا می‌بینی این‌طور نیست، تو داری تخیل می‌کنی.» گوشی را برداشت و من نزدیکش بودم، با همهٔ وجودم گوش می‌دادم که چه می‌گوید و او فقط می‌گفت: «نه! نه!» بعد بچّه‌ها آمدند که ما را ببرند بیمارستان. گفتند: «دکتر زخمی شده.» من بیمارستان را می‌شناختم، آن‌جا کار می‌کردم. وارد حیاط که شدیم من دور زدم سمت سردخانه. خودم می‌دانستم مصطفی شهید شده و در سردخانه است، زخمی نیست. به من آگاه بود که مصطفی دیگر تمام شد. رفتم سردخانه و یادم هست آن لحظه که جسدش را دیدم. گفتم: «اللّهمّ تقبّل منّا هذا القربان!» آن لحظه دیگر همه چیز برای من تمام شد؛ آن نگرانی که: - نکند مصطفی شهید … - نکند مصطفی زخمی… - نکند … - نکند …! او را بغل کردم و خدا را قسم دادم به همین خون مصطفی، به همین جسد مصطفی - که در آن‌جا تنها نبود، خیلی جسدها بود - که به رفتن مصطفی رحمتش را از این ملّت نگیرد. احساس می‌کردم خدا خطرات زیادی رفع کرد به خاطر مرد صالحی که یک روز قدم زد در این سرزمین به خلوص. ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
🔰 اعمال روز دحو الارض فردا شنبه (۴ تیرماه)، ۲۵ ذی‌القعده و روز دحوالأرض است و يكي از آن چهار روز است كه در تمام سال به فضيلت روزه ممتاز است. ✅اعمــال شب و روز دحو الارض: 1⃣. داشتن که ثواب هفتاد سال عبادت را دارد. 2⃣. و داری شب دحوالارض که برابر با یک سال عبادت است. 3⃣. . 4⃣. انجام به نیت روزِ دحوالارض و نماز مخصوص آن. 5⃣_ بهترین و با فضیلت‌ترین عمل مستحبی این روز است!💠🔸 ان‌شاءالله خدا کمک کنه بتونیم روزه و اعمال دیگه این روز رو انجام بدیم. لطفا به دیگران هم اطلاع دهید. ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl