فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🐠بازی تیغ ماهی
🐠گوش پاک کن، نی ریز شده، صفحه ی مقوایی
🐠یه بازی جالب و جذاب که هم مفهوم شمارش داره هم دست ورزی و هماهنگی چشم و دست.
🐠مربی میتونه حین بازی در مورد ماهی ها و ساختار بدنشون و کجا زندگی می کنن و... با بچه ها گفتگو کنه.
#بازی
#هماهنگی_دست_و_چشم
#تقویت_هوش_ریاضی
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹️آموزش اعداد
🔹️طبق شماره های بالا اعداد رو چسب بزن و رنگ کن😍
مناسب سن ۵ تا ۷ سال
#بازی
#بازی_ساختنی
#تقویت_هوش_ریاضی
#تقویت_هوش_بین_فردی
#تقویت_هوش_فضایی
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
#تک_فرزندی
✍️یکی از معایب بزرگ تک فرزندی، وقتگیر بودن آن است. برخلاف تصور برخی که گمان میکنند بچههای زیاد وقت بیشتری را از والدین میگیرند، وجود بچههای زیاد موجب میشود والدین وقت کمتری را برای بازی با بچهها بگذارند.
👶👧🧒👦بهترین کسانی که وقت بچهها را پر میکنند، خود بچهها هستند؛ البته تعداد زیاد بچهها در صورتی میتواند در وقت والدین صرفهجویی کند که فاصلۀ سنی آنها زیاد نباشد. فاصلۀ سنی زیاد موجب میشود، درک بچهها از موقعیت سنی یکدیگر کم شده و نتوانند همبازی هم باشند.
#فرزندآوری
#جمعیت
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
20.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ نماهنگ زیبای خواهر_برادری
👌با اجرای گروه سرود نجم الثاقب
👈 کاری از دبیرخانه جایزه ملی جوانی جمعیت و جشنواره خواهر و برادری
#فرزندآوری
🎈«کیدیو» | «محلی برای پرورش مهارت های کودک»
https://eitaa.com/joinchat/18022400Ce6ec1cd2ea
کیدیو | بازی، قصه و مهارت کودک
🌀موضوع : علل و موانع فرزندآوري 📍قسمت دوم 🎙"استاد تراشیون" #تربیت_فرزند #فرزند_آوری #کلیپ ╔═°•.🍭
✅علل و موانع فرزندآوري
قسمت دوم👆👆👆
10.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌀موضوع : علل و موانع فرزندآوري
📍قسمت سوم
🎙"استاد تراشیون"
#تربیت_فرزند
#فرزند_آوری
#کلیپ
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
هدایت شده از کیدیو | بازی، قصه و مهارت کودک
⭕مامانا این پشه بندها فقط و فقط۲۴۹تومنه😍👆
این پشه بندها عالیه👌
قشنگ تامیشه ویه دایره کوچیک میشه که توی ساک هم جامیشه
الان که هوا گرم شده یوقت پارکی مسافرتی خواستین برین میتونین باخودتون ببرین😊👍
کلی کارهای قشنگ و کاربردیه دیگه دارن برا کوچولوهاتون👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2532573507C145b6c4e45
این کانال پاتوق مامان های سخت پسند☺️👆
🌺به نام خدای قصه های قشنگ🌺
پرنده کوچولویی در جنگل
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود.
فصل زمستان آمده بود. همه ی پرندگان به سمت جنوب پرواز کرده بودند، چون هوای جنوب گرم تر بود و توت هایی زیادی برای خوردن داشت.
اما یک پرنده ی کوچولو جا مانده بود و به سمت جنوب نرفت، زیرا بالش شکسته بود و نمی توانست پرواز کند. او تنها و بی کس در هوای سرد و برفی گیرافتاده بود.😔
در آن طرف کوه جنگلی دید، هوای جنگل گرم تر بود و او آن جا می توانست از درختان تقاضای کمک کند.
ابتدا او به درخت فان رسید،
پرنده به درخت گفت: درخت فان زیبا، بالم شکسته و دوستام به جنوب رفتن. می تونی بین شاخه هات منو جا بدی تا دوستام برگردن؟
درخت فان جواب داد " نه، چون ما تو جنگل بزرگ خودمون هزار تا پرنده داریم و باید به اون ها کمک کنیم. من نمی تونم برات کاری کنم."😒
پرنده کوچولو به خودش گفت "درخت فان خیلی قوی نیست و شاید نتونه از من مراقبت کنه. من باید از درخت بلوط کمک بخوام."
به خاطر همین پرنده کوچولو پیش درخت بلوط رفت و گفت "درخت بلوط بزرگ شما خیلی قوی هستید، اجازه می دید که من تا فصل بهار که دوستام برمی گردن بین شاخه هات زندگی کنم؟"🌳
درخت بلوط فریاد زد "تا فصل بهار!خیلی زیاده. تا اون موقع معلوم نیست چه بلایی به سرم میاری. پرنده ها همیشه دنبال چیزی برای خوردن می گردند و تو هم ممکنه تمام بلوطای منو بخوری."
پرنده کوچولو با خودش فکر کرد "شاید درخت بید با من مهربون تر باشه." و به درخت بید گفت "درخت بید مهربون، من بالم شکسته، نتونستم با دوستام به جنوب برم. می شه تا فصل بهار ازم مراقبت کنی؟"
اما درخت بید اصلاً مهربان نبود، بلکه با غرور به پرنده کوچولو گفت "من تو رو نمی شناسم و ما بیدها هیچ وقت با پرنده هایی که نمی شناسیم صحبت نمی کنیم. درخت های مهربونی توی جنگل هستند که به پرندهای غریبه پناه می دند فوراً از من دور شو."😡
پرنده کوچولوی بیچاره نمی دانست چه کار کند. بالش درد می کرد اما شروع به پرواز کرد. قبل از این که خیلی دور شود صدایی شنید. اون صدا گفت "پرنده کوچولو کجا می ری؟"
پرنده که خیلی ناراحت بود گفت "نمی دونم، ولی خیلی سردمه."
درخت سرو با مهربانی گفت "بیا اینجا پیش من، من از تو مراقبت می کنم."😊
" تو می تونی روی گرم ترین شاخه ی من زندگی کنی تا دوستات برگردن."
پرنده کوچولو با خوشحالی پرسید "شما به من اجازه می دید روی شاخه هاتون زندگی کنم؟"
درخت صنوبر مهربان گفت "بله،اگر دوستات از اینجا رفتن، حالا ما درختا باید بهت کمک کنیم. این شاخه های من کلفت و نرمند. می تونی بیای روی اون زندگی کنی."
درخت کاج مهربان گفت "شاخه های من خیلی کلفت نیستند، ولی بزرگ و قوی اند، من می تونم تو را از بادها حفظ کنم."🌲
درخت سرو کوهی کوچولو گفت "منم می تونم از توت هام بهت بدم تا بخوری."😋
بنابراین درخت صنوبر به پرنده کوچولو خانه داد، درخت کاج اونو از بادها حفظ کرد و درخت سرو کوهی بهش غذا داد. بقیه ی درخت ها به پرنده کوچولو کمکی نکردند و اونو از خودشان دور کردند.
صبح روز بعد تمام برگ های سبز و زیبای درختان روی زمین ریخته بودن، چون بادی تند از طرف شمال شروع به وزیدن کرد.
باد سرد پرسید "من باید برگ تمام درختان را از روی شاخه هاشان جدا کنم؟"
پادشاه جنگل گفت "نه،به برگ درخت هایی که با پرنده کوچولو مهربون بودند کاری نداشته باش."
به خاطر همین درختان کاج، سرو و صنوبر در تمام فصل ها برگ دارند. 😍
#قصه_شب
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
#کوتاه_و_ساده_برای_والدین
#نکته_شصت_و_چهار
✍🏻همیشه به یاد داشته باشید که شما کودکتان را به دنیا آوردهاید و او حق انتخاب نداشته است.
📚هاله گنجوی
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝