eitaa logo
کیدیو | بازی، قصه و مهارت کودک
22.4هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
36 فایل
✍🏻اینجا قراره تکنیک های مؤثر فرزندپروری رو مرور کنیم و آنچه والدین برای روزمره ای شاد لازم دارن رو بهشون پیشنهاد بدیم😊 #نکات_تربیتی #تجربه_های_والدین #قصه ⛔استفاده از محتوا فقط با ذکر لینک مجاز است 🆔ادمین @Kidiyo_admin تبلیغات: @ResponseTeam
مشاهده در ایتا
دانلود
برای وارد شدن به گروه کانالمون به نام «کی مام» (تجربیات مادران کیدیویی) یک ویس ازخودتون برای ادمین گروه بفرستید. 🥰 آی دی ادمین 👇👇👇👇👇 @foadi98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌀رد کردن نخ از داخل شکل‌ها ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀نقاشی پاییزی با مداد شمعی🍁🍂 ⭕️کپی فقط با ذکر منبع، مجاز است. ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀فرزندآوری در سنین بالا برای زنان خطری ندارد. "استاد افروز" ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍄به نام خدای قصه های قشنگ 🍄 یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود. زیر گنبود کبود، یه شیر کوچولو بود. شیر کوچولو خیلی خسته شده بود ولی هر کاری می‌کرد نمی‌تونست بخوابه.🦁 به خاطر همین رفت پیش دوستش فیل کوچولو و گفت: ـ سلام فیل کوچولو.🐘 ـ سلام شیر کوچولو.🦁 ـ من خیلی خوابم میاد، الان هم وقت خوابه، ولی هر کاری می‌کنم نمی‌تونم بخوابم، می‌تونی بهم یاد بدی چه جوری باید بخوابم؟ ـ خب برا اینکه خوابت ببره، باید بری خونتون و سرت رو بذاری روی بالشِت تا خوابت ببره. شیر کوچولو از دوستش تشکر کرد و بعد خداحافظی کرد و رفت خونشون تا سرش رو بذاره روی بالش و بخوابه. رفت توی اتاقش و سرش رو گذاشت روی بالشتش، از این ور شد، از اون ور شد، ولی هر کاری کرد خوابش نبرد. به خاطر همین از جاش بلند شد و رفت پیش دوستش زرافه کوچولو و بهش گفت: ـ سلام زرافه کوچولو.🦒 ـ سلام شیر کوچولو.🦁 ـ من خیلی خوابم میاد، الان هم وقت خوابه، ولی هر کاری می‌کنم نمی‌تونم بخوابم، می‌تونی بهم یاد بدی چه جوری باید بخوابم؟ ـ وقتی می‌خوای بخوابی، سرت رو میذاری روی بالش تا خوابت ببره؟ ـ بله زرافه کوچولو، این کار رو کردم ولی خوابم نبرد. ـ خب ببینم، وقتی سرت رو گذاشتی روی بالش، چشاتو بسته بودی؟ ـ نه. ـ خب اگه می‌خوای خوابت ببره باید چشاتو ببندی تا خوابت ببره. شیر کوچولو از دوستش تشکر کرد و بعد هم ازش خداحافظی کرد و رفت خونشون تا سرش رو بذاره روی بالش و چشاش رو ببنده تا خوابش ببره. این کار رو کرد، ولی هر چی این ور شد و اون ور شد، خوابش نبرد. از جاش بلند شد و رفت پیش دوستش خرسی کوچولو و گفت: ـ سلام خرسی کوچولو.🐻 ـ سلام شیر کوچولو.🦁 ـ من خیلی خوابم میاد، الان هم وقت خوابه، ولی هر کاری می‌کنم نمی‌تونم بخوابم، می‌تونی بهم یاد بدی چه جوری باید بخوابم؟ ـ بله دوست خوبم، ببینم برا اینکه خوابت ببره، سرت رو گذاشتی روی بالش؟ ـ بله گذاشتم. ـ خب چشات رو هم بستی؟ ـ بله بستم. ولی هر کاری کردم خوابم نبرد. ـ خب بگو ببینم، وقتی چشات رو بستی به خواب فکر کردی؟ ـ نه، چه جوری باید به خواب فکر کنم؟ ـ این کار خیلی راحته، کافیه که به این فکر کنی که الان داره خوابت می‌بره و همه دوستات هم الان خوابیدند. اینطوری خیلی زودتر خوابت می‌بره. شیر کوچولو از دوستش تشکر کرد و بعد هم خداحافظی کرد و رفت خونشون تا سرش رو بذاره روی بالش و چشاش رو ببنده و به خواب فکر کنه تا خوابش ببره. این کار رو کرد، هی این ور شد و اون ور شد، ولی خوابش نبرد. به خاطر همین از جاش پا شد و رفت پیش دوستش ببر کوچولو و بهش گفت: ـ سلام ببر کوچولو.🐯 ـ سلام شیر کوچولو. چی شده، چرا اینقدر چشات قرمز شده؟🦁 ـ آخه من خیلی خوابم میاد، الان هم وقت خوابه، ولی هر کاری می‌کنم نمی‌تونم بخوابم، می‌تونی بهم یاد بدی چه جوری باید بخوابم؟ ـ بله، خب این کار، خیلی راحته. باید سرت رو بذاری روی بالش. ـ من این کار رو کردم ولی خوابم نبرد. ـ خب چشات رو بسته بودی؟ ـ بله بسته بودم. ـ به خواب فکر کردی؟ ـ بله، فقط به خواب فکر کردم و هی این ور شدم و اون ور شدم، ولی خوابم نبرد. ـ آهان! حالا فهمیدم چرا خوابت نمی‌بره، آخه وقتی می‌خوای بخوابی، باید سرت رو بذاری روی بالش و چشات رو ببندی و به خواب فکر کنی و از جات تکون نخوری، اینطوری خیلی زود خوابت می‌بره. اگر هم از مامانت خواهش کنی که برات یه قصه و یه لالایی خوشگل بخونه، خیلی زودتر خوابت می‌بره. شیر کوچولو خیلی خوشحال شده بود، آخه فهمید مشکل کارش از کجا بود و چرا خوابش نمی‌برد، آخه اون هی تکون می‌خورد و از جاش بلند می‌شد، به خاطر همین بود که خوابش نمی‌برد. از دوستش خیلی تشکر کرد و بعد هم خداحافظی کرد و رفت خونشون و برا مامانش همه ماجرا رو تعریف کرد. بعد هم به مامانش گفت: ـ مامان جونم! من دارم میرم توی اتاقم تا سرم رو بذارم روی بالشم و چشام رو ببندم و به خواب فکر کنم و تکون نخورم تا خوابم ببرم. میشه ازتون خواهش کنم که برام یه قصه و لالایی بخونی تا زودتر خوابم ببره؟ ـ بله! شیر کوچولوی ناز من! حتما این کار رو می‌کنم. بعد هم شیر کوچولو رفت توی اتاقش، سرش رو گذاشت روی بالشش و چشاش رو بست و به خواب فکر کرد، به اینکه الان خوابش می‌بره، به اینکه الان دوستاش همه خوابن و سرشون رو گذاشتن روی بالششون و چشاشون رو هم بستند . شیر کوچولو تکون نخورد و از جاش بلند نشد و مامانش هم براش قصه شیرکوچولو رو تعریف کرد و بعد گفت: لالا لالا گل….. ادامه ماجرا میشه همون لالایی و یا زمزمه‌هایی که بچه‌ها بهشون عادت دارند تا باهاشون زودتر خوابشون ببره. ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
374.6K
🌀با سلام 📌پسرای هشت ساله و هفت ساله من مدام با هم دعوا میکنن. ♦️فاصله اونا یک سال و چهار ماه هست و یک بچه ده ماهه هم دارم. از بچگی وقت زیادی براشون داشتم و باهاشون خیلی بازی میکردم ولی جدیدا زمانم خیلی کم شده. ❌ مورد بعد اینکه زیاد از من الگو نمیگیرن. 🌀ممنون میشم راهنمایی بفرمایید. "استاد مهرفرزی" ⭕️کپی فقط با ذکر منبع، مجاز است. ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
🛎مامانهای فعال و پرتلاش پنجشنبه ها توی گروهمون جلسات پرسش و پاسخ رایگان داریم🤩 سؤالات توسط «استاد مهرفرزی» بزرگوار پاسخ داده میشه😊 برای وارد شدن به گروه کانالمون به نام «کی مام» (تجربیات مادران کیدیویی) یک ویس ازخودتون برای ادمین گروه بفرستید. 🥰 آی دی ادمین 👇👇👇👇👇 @foadi98