ایده راکفلر این بود:
💠 گسترش سرگرمی و رواج لهو و لعب بین مردم
او گفت باید کاری کنیم مردم صبح تا شب کار کنند و شب تا نصفه شب در این مراکز سرگرمی بیان و پولشون رو خرج کنند.
و به این ترتیب قمارخانه ها، مشروب خانه ها و انواع مراکز سرگرمی شروع به گسترش کردند و مراجعه به این مراکز بین کارگرها و کارمندهای اروپایی و آمریکایی به یک جور فرهنگ تبدیل شد.
در سال 1895 هم سینما به این مراکز فرهنگی اضافه شد و حالا یک رسانه قدرتمند به نام هالیوود داشتند که به کمک اون میتونستند تفکر، اعتقادات، تخیل و ناخودآگاه مردم رو دستکاری کنند و به این صورت برده داری نوین پدید اومد.
🔴 در این نوع بردهداری، طاغوت نونش رو از کم عقل شدن مردم میخوره و رسانه دقیقا داره همینکارو میکنه. رسانههای نوین اگر به درستی شناخته و مدیریت نشن میتونن عواقب خطرناکی برای فرهنگ یک ملت داشته باشن ⛔️
•┈••✾••┈•
👩👧پس مامانِ آگاه، خوب حواست باشه اگر داری انیمیشنی رو برای بچهت پخش میکنی، بدون یکی از مهمترین ابزارهای کنترل ذهن بچه ت، همین انیمیشنه. و متاسفانه انیمیشن های خطرناک زیادی با فشردن یک کلیک یا دکمه در اختیار خانواده ها قرار داره که دیدن مکرر این مدل انیمیشن ها تاثیرات نامطلوبی روی فکر و اعتقاد و باور کودک و نوجوان میذاره⛔️
البته در این بین انیمیشن های خوبِ زیادی هم تولید شده که ما در کیدیو این انیمیشن ها رو از زیر ذره بین نقد و تحلیل میگذرونیم و شما رو با اونها آشنا میکنیم 😊
✍️ مامان صبا
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
کیدیو | بازی، قصه و مهارت کودک
#همسرانه❤️ 🎈قسمت اول 🌺وقتی همسر محترم نظرشون اینه که برای بچه هنوز زوده...😮💨 💚مامان خانمی دوست د
سلام
سلام
سلام
قسمت قبل همسرانه رو خوندین؟
تونستین ازش استفاده کنین؟
خوب حالا قسمت دوم و آخر این مطلب رو مطالعه کنین و حتما بعدش بهمون بازخورد بدین😊
#همسرانه❤️
🌺وقتی همسر محترم نظرشون اینه که برای بچه هنوز زوده...😮💨
🎈قسمت دوم
💚مامان خانمی دوست داشتنی
یادته هفته قبل راحع به چی صحبت کردیم؟
پیامهای شما رو خوندم. خوشحالم که تونستین با مطلب ارتباط بگیرین😊
البته بعضیها هم نظرشون این بود که همسرشون همچنان روی حرف خودشون بودن و همچنان فکر میکردن که برای بچه زوده و خوب چه کاریه و چرا به این زودی و از این صوبتا...
عزیزانِ من، مبحث اقتدار دهی به همسر یه مبحث طولانی هستش و شما باید زمان طولانی رو به این کار اختصاص بدین تا نتیجه مطلوب حاصل بشه.
اما حالا تا پیدا شدن نتیجه مطلوب چه باید کرد؟
الان نوبت قدم بعدی، یعنی قدم سوم هستش.👇
✅قدم سوم
اما اگه همسر محترمتون همچنان روی حرف خودشون بودن، با یه لبخند کوتاه بیاین و اصرار نکنین.☺️
یادتون باشه شما خیلی بیشتر از همسرتون، با بچهها در ارتباط هستین؛ پس سعی کنین در طول روز، کارای مثبت تربیتیتون رو با فرزندتون انجام بدین. مثلاً اگه میخواین مسؤولیتپذیری رو در فرزندتون نهادینه کنین، زمانی که همسر در منزل نیستن به بچهها مسئولیت بدین و طوری برنامه ریزی کنین که مسئولیتها همزمان با حضور پدر در منزل نباشه.
اینجا نقش برنامهریزی شما به عنوان مامان خانواده، خیلی خیلی پررنگ میشه که بچهها متوجه اختلاف فکری بین شما و همسر نشن و اقتدار پدر حفظ بشه.☺️
خوب این مطلب تموم شد،
اگه این راهکارهای ساده رو انجام دادین، حتما نتیجه رو برای من بفرستین.👇
@kidiyo_admin
بی صبرانه منتظر پیاماتونیم😇
✍مامانِ اسفند ماهی😉
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
دومین تمرین مکث کردن_۲۰۲۴_۰۹_۱۵_۱۷_۱۲_۲۹_۸۶۵.mp3
954.1K
ما مامانا مکث میکنیم تا بتونیم بهترین عملکرد رو به نمایش بگذاریم😍
🍁 این داستان: لباسهایم کجا میروند؟!
ساعت نزدیک ۷ صبح بود...
پرده را کنار زدم، پنجره را باز کردم نور کم جان صبحگاهی همراه نسیمِ سرد پاییزی به داخل خانه دویدند.
فضای گرم و خوابآلودِ خانه پر شد از سر و صدای ماشین ها.
کنار تخت ریحانه جان رفتم، آرام و عمیق نفس میکشید ، صدایش زدم.
ریحانه جان... بوسیدمش چشم هایش را که باز کرد خندیدم و گفتم: سلااام صبح آبان ماهی ات بخیر پاشو بین که آبان سرحال و سرزنده از راه رسیده است.
بعد از صبحانه به ریحانه جان گفتم شما هم برو لباس هایت را بپوش.
چند دقیقه ایی گذشت و ریحانه جان از اتاقش آمد کنارم و گفت: مامان لباس دیگه ایی بجز فرم چی دارم بپوشم؟
👇
🙁 نگاهش کردم و آهسته گفتم بازم؟!
مظلومانه نگاهم کرد و گفت مامان ببخشید.
ریحانه جان کلاس دومی است و کل کلاس اول بجز بعضی روزها وقتی به خانه میرسید هر کدام از لباسهایش را گوشه ایی رها میکرد و من هم با غرولند و سرزنش کردن آنها را جمع و مرتب روی چوب لباسی آویزان میکردم.
اما مثل اینکه این کارها فایده ایی نداشت...
تمام یکسال اخیر کار ما تکرار همین مسئله بود و پیشرفتی نداشتیم. باید فکر دیگری میکردم.
پس بجای تنبیهی که دلم میخواست از دسته محرومیّت باشد 😃 طبق قرار باز هم مکث کردم تا چاره ایی نتیجه بخش پیدا کردم.
تمام یک ماه اخیر هیچ مداخله ایی در جمع کردن لباسهای مدرسه نداشتم فقط موقع ورودش به خانه بعد از آغوش و بوسیدن روی ماهش، بعد از خسته نباشید و احوال پرسی یک بار با نشاط میگفتم لباس ها بپرند روی جالباسی آویزان شوند تا فردا صبح دوباره برویم سراغشان.
ناگفته نماند چند باری اینکار را کرد اما بازیگوشی و نداشتن حس تعهد به لباسها باعث میشد هر روز اینکار را انجام ندهد.👇
پس هر روز به خاطر پیدا کردن لباس هایش مدرسه دیر شد و بعضا مجبور شد مانتو و مقنعه چروک شده را با عجله بپوشد و برود. (اصن یه وضعی 😅 )
و حالا امروز در نگاهش خواندم خودش احساس نیاز میکند تا این مسئله برای همیشه حل شود.🤩 🤩
روبرویش روی زانو نشستم دستانم را آرام روی بازوهایش گذاشتم تا حمایتم را درک کند و پرسیدم: خیلی ناراحتی؟
گفت : آره مامان من نمیدونم چرا لباسهام همیشه گم میشوند.
گفتم: دوست داری صبح ها که به مدرسه میروی لباس هایت کجا باشند؟ چه طوری باشند؟
کمی فکر کرد، نشست روی صندلی که درست پشت سرش بود و گفت: میخواهم سر جایش باشند و کثیف و چروک هم نباشند.
لبخند زدم و پرسیدم خب حالا باید چکار کنیم ؟ گفت : نمیدونم، هیچ کجا نیستند، میشود کمکم کنید؟
گفتم : چشم.😉
تمام اتاقش را دنبال لباسها گشتیم.
مقنعه داخل کمد اسباب بازیها، مانتو پشت تخت و شلوار پشت در اتاق، هر سه مچاله شده و کثیف بودند.
نگاهش کردم و از او پرسیدم: حالا چه کار کنیم؟
گفت: باید شسته شوند.
پرسیدم: ساعت را نگاه کردی؟ الان سرویس مدرسهات میرسد.
با نگرانی گفت: مامان چی بپوشم؟
لباس فرم پارسالش را به او دادم و گفتم: کوتاه شده اما برای یک روز بد هم نیست.
حالا برو مدرسه وقتی برگشتی باهم فکر کنیم ببینیم چطور میتوانیم این مسئله را حل کنیم.☺👇
ظهر که آمد،بعد از سلام، گفت: مامان من در مدرسه خیلی فکر کردم که چطور این مشکل حل میشود.
گفتم: خب؟ نتیجه اش چی شد؟
گفت: فکر کردم جایی را انتخاب کنم که هر روز لباسهایم را آنجا بگذارم تا دیگر دنبالشان نگردیم. 😐
فهمیدم غرولندهای یک ساله من، فایده که نداشته هیچ، حتی نتوانسته به او بفماند که برای لباسهایش جا لباسی دارد. 😐
خنده ام را قورت دادم 😅و گفتم: باشد بیا ببینیم کجا مناسب است.
به صورت کاملا غیر مستقیم او را هدایت کردم تا جا لباسی را انتخاب کند. 🤓
در آخر متفکرانه 🧐 گفت: بله مامان اگر اینجا آویزان باشد دیگر چروک هم نمیشود.
مامان روزهایی که زنگ طبیعتگردی داریم باید لباسهایم را بشورم. اجازه میدهید خودم ماشین لباسشویی را روشن کنم؟
لبخند زدم و با نگاهم عمق رضایتمندی از این حل مسئله را نشانش دادم و گفتم: دخترم اصلا روزهای چهارشنبه که طبیعتگردی دارید، روز شستن همه لباسهای کثیفت بشود. باشه؟
لبخند خانومانهایی زد و دست نرم و کوچکش را روی صورتم کشید و گفت: مامان دوست دارم.☺
و این دوستت دارمها، وقت حل یک مسئله و راه افتادن کارهایش چه طعم شیرینی دارند...😍👩👧😍
✍مامان فاطمه ☺
❓چطور کار درست، ملکه ذهن کودک میشود 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
نکات مهم تمرین🌹_۲۰۲۴_۰۹_۱۵_۱۷_۲۲_۴۸_۹۶۲_۲۰۲۴_۰۹_۱۵_۱۷_۲۳_۴۶_۱۹۳.mp3
455.1K
☺ مامان قشنگم
بشین و توی یه کاغذ دونه به دونه خصوصیاتی که دوست داری فرزندت در ۲۰ سال آینده داشته باشه رو بنویس.
❤ عزیز دلم، میدونی برای رسیدن به این چشم انداز زیبا، باید خودت رو به دو سلاح صبر و حوصله مسلح کنی؟ ☺
#مسئولیت_پذیری
#نکات_تربیتی
#وایسا_مکث_کن_برو
اینجا 👈 @Kidiyo_admin منتظرتم بیایی و از تمرین هات برام بگی 🤗
InShot_20240914_213844423_1.mp3
10.28M
#کتاب_صوتی
📔کتاب«پیامبر و قصههایش/حکایت او مهربانترین است.»
✍🏻نویسنده: غلامرضا حیدریابهری
📚نشر: جمال
🎙️راوی: سمیرا غفوریمنش
🪧موضوع: پیامبر رحمت حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله وسلم)
🖇️مناسب: گروه سنی «ب» و «ج»
🍬تهیه شده در واحد صوتی: ❀مجموعهی مادر و کودکِ کیدیو❀
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
🖇️
🥳آغاز هفتهی وحدت و ولادت باسعادت رسول مهربانیها، مبارک خودتون و عزیزانتون باشه مامانای نازنین؛ کتابصوتی امشب چطور بود؟
عزیزان؛ فرزندانتون چقدر با پیامبر رحمت آشنایی دارن؟ شنیدین تو این حکایت چقدر قشنگ از مهربونی خداجون گفتن و اونو به جانِ دل نشوندن؟ فرزندان شما چطوری میتونن مهربونی خداجون رو مثال بزنن؟ و چه حکایتهایی از پیامبر مهربونمون بلدن؟
📎اینجا👈🏻 @kidiyo_admin برامون بفرستید.
من منتظر رسیدن پیامهای قشنگ و انرژیبخشتونم.😍
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
امروز به نیابت از شهید
رضا سنجرانی
به امام حسین علیهالسلام سلام میکنیم و ثواب مادرانههای امروزمان را به این شهید عزیز هدیه میکنیم.
#دوپینگ_مادرانه
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
سلاااااامممم
سلاااااامممم
سلاااااامممم
از اینجا و آخرین سهشنبه تابستون😊
ما امروز جشن شکوفه ها داریم😍
شما هم دوست داشتین از میوههای دلتون تو جشن شکوفه ها عکس بگیرین و برای ما بفرسین🤩
کمکم داریم به آخرین قسمتهای روشهایی مسئولیتپذیر کردن بچهها نزدیک میشیم،
چه خبر؟
از مطالب استفاده میکنی؟
حتما بهمون باز خورد بده که بازخورد شما به ما انرژی و انگیزه برای ادامه میده☺️
من عجیب منتظر نظرات شما هستم😉
کجا؟
اینجا 😊👇
@kidiyo_admin
🌀بچهها آیینهی ما هستن...
مورد نهم: یه جا خوندم، بچهها اون چیزی نمیشن که ما میخوایم، اون چیزی میشن که ما هستیم.
گرفتین چی میخوام بگم؟😉
اگه قراره یه بچه مسئولیتپذیر داشته باشیم، باید خودمون مسئولیتپذیر باشیم و بچهها اینو حس کنن.
مثلاً مامانی که صبح خیلی دیر بیدار میشه و بچهها اونو بیشتر مواقع نامرتب میبینن و یا تقریبا هیچوقت ناهار و شامش به موقع آماده نیست و این نامرتبی کاملا مشهود و مشخصه( البته که ما تو جمعمون از این مامانا نداریم)، نمیتونه انتظار داشته باشه یه بچهی دستهگله مسئولیتپذیر تحویل جامعه بده 😜
البته برای همه ما پیش مییاد گاهی اوضاع به هر دلیلی، مرتب نیست و ناهار و شام ممکنه دیر بشه و خونه نامرتب باشه و ...
منظور من اغلب وقتا هست، نه گاهی
مورد دهم: یه مورد دیگه که خودمون باید همیشه رعایت کنیم، دقت کنین گفتم همیشه، خوشقولی هست.
قول دادن کاملا دست خودمونه و باید طوری قول بدیم که بتونیم تحت هر شرایطی بهش عمل کنیم.
مثلاً به بچه نگیم ماه بعد دوچرخه برات میخرم در حالی که خودمون میدونیم ماه بعد قراره فلان قسط و فلان بدهی رو بدیم.
یا قول کاری رو بدیم که شک داریم بشه انجام بشه یا نه
پس چی بگیم؟👇
مثلاً بگیم بهت قول میدم همه تلاشم رو کنم که تو سه ماه آینده برات دوچرخه بخرم.
یا اگه آخر هفته مهمون نداشتیم، میریم باغوحش.
اینجوری قول قطعی ندادیم که اگه خدایی نکرده به هر دلیلی نشد، بدقولی نشیم.
البته این مثال مربوط به یه سنی میشه که مفهوم صبر کردن رو بلد باشن😅
مثلاً اگه قولِ خرید دوچرخه در یه ماه آینده رو به یه بچه چهار ساله بدین، انقدر میپرسه کِی میخری و کِی سه ماه میشه، که آدم مجبور میشه همون سه روز اولِ بعد از قول دادن، دوچرخه رو بخره 😵💫
ادامه داره، همراه ما باش...☺️
#تربیت_فرزند
#مسئولیتپذیری
#قسمت هشتم
✍مامانِ اسفند ماهی😉
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
#تحلیل_و_نقد_کتاب
💚سلام به مامانهای کتاب دوستِ کیدیویی
امروز میخوام کتاب《من نگرانم》رو براتون تحلیل کنم؛🧐
که با خیال راحت بنشینید و با گل دخترا و شیر پسراتون بخونیدشو لذت ببرید.😍
بیایین پست بعد براتون بگم.👇🏻
InShot_۲۰۲۴۰۹۰۸_۱۲۲۹۳۲۰۷۰_۲۰۲۴_۰۹_۰۸_۱۲_۳۱_۱۷_۴۹۴_۲۰۲۴_۰۹_۱۴_۱۸_۱۵_۵۵_۲۶۱.mp3
1.74M
نقد و تحلیل «کتاب من نگرانم»
💚آموزش مفهوم نگرانی و علتهای آن
💚آموزش چگونه رها شدن از نگرانی
💚انتقال حالات احساسی با تصاویر قشنگ و ساده از چهرهی شخصیتهای داستان
💚 آموزش به والدین در چگونگی مدیریت نگرانی کودکان
💚آموزش چطور نشان دادن ترس و نگرانی به بزرگترها
❇️ مامانها، صوت رو کامل گوش دادید؟؟؟ داستان کتاب رو برای گلهاتون خوندید؟؟؟
حس و حال دلبندتون بعد شنیدن داستان چی بود؟؟؟
حتماً اینجا👈🏻 @Kidiyo_admin بهم بگو بعد از آشنایی با حس نگرانی، فرزندت چطور اونو مدیریت میکنه؟☺
#تحلیل_و_نقد_کتاب
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝