eitaa logo
کیدیو | بازی، قصه و مهارت کودک
22.3هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
40 فایل
✍🏻اینجا قراره تکنیک های مؤثر فرزندپروری رو مرور کنیم و آنچه والدین برای روزمره ای شاد لازم دارن رو بهشون پیشنهاد بدیم😊 #نکات_تربیتی #تجربه_های_والدین #قصه ⛔استفاده از محتوا فقط با ذکر لینک مجاز است 🆔ادمین @Kidiyo_admin تبلیغات: @ResponseTeam
مشاهده در ایتا
دانلود
15-Madreseh.mp3
2.33M
💫آهنگ کودکانه‌ در مورد مدرسه ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
سلااااممممم از اولین روز پاییز رنگارنگ و زیبا...🍂🍁 به نظر من پاییز همه جوره زیباست مخصوصا همزمان شدنش با بازگشایی مدارس اونو خیلی خواستنی‌تر کرده ☺️ سلام ویژه خدمت مامانای گلی که تازه به جمع ما اضافه شدن، خیلی خیلی خوش اومدین🌹
از اینجا میتونی داستان واقعی چالش‌های یه مامان نگران با «اضطراب جدایی» پسرش رو‌ بخونی👇 https://eitaa.com/Kidiyo/26411
حالا که زمان گذشته و به دو سال قبل نگاه می‌کنم، متوجه میشم که توی شکل‌گیری اون اضطراب شدید، خودم حضور پررنگ و فعال داشتم 😔 اما انسانیم و ممکن‌الخطا کی می‌تونه ادعا کنه تا حالا در حق جگرگوشه‌اش خطایی مرتکب نشده مهم اینه خطا رو بشناسیم و درصدد جبران باشیم...
کارگاه رایگان امروز دقیقا همین هدف رو داره... ساعتت کوکه؟ ما منتظرت هستیما 😉
مامان خانمی ها حواستون به ساعت هست ؟ فقط کمتر از یک ساعت دیگه تا شروع کارگاه مونده...
••✾❀🍃﷽🍃❀✾•• ⁉️می‌خوای تو هم ی مامانِ مجهز به اطلاعات باشی؟ 💻برگزاریِ کارگاهِ مجازی با موضوعِ داغِ: «اضطــراب جــــدایی» 🧕🏻با تدریس: استاد خدابنده‌لو روانشناس و مشاور خانواده 🗓زمان: یکشنبه ۱ مهرماه 🕰 ساعت: ۱۵ 💰هزینه: رایگان 🌐محل برگزاری: روی لینک زیر کلیک کنید و با گزینه‌ی مهمان وارد شوید.🔰🔰 https://www.skyroom.online/ch/haii/kidiyo
نیم ساعت دیگه منتظرتیم..☺️
🌀مجموعه روایت‌های مادری ♦️این روایت: بازی من درآوردی طبق معمول روزهای قبل، محمدحسین بعد از ناهار حدود یک ساعت، عادت به خواب نیمروزی دارد. این جور مواقع معمولا زمان وقت ویژه من و علیرضاست. علیرضا از نوزادی بسیار کم خواب بود و به خوبی به یاد دارم که روزی که به درخواست دکترش، ساعت‌های خواب و بیداری او را یادداشت کردم، متوجه شدم که او در ۲۴ ساعت گذاشته، فقط ۷:۴۵ دقیقا خوابیده و این دلیل اصلی کمبود خواب‌های همیشگی من بود. آن روز علیرضا جلوی تلویزیون دراز کشیده بود و بی هدف برنامه‌ای را نگاه می‌کرد. می‌خواستم تلویزیون را خاموش کنم، اما باید یه سرگرمی جالبتر جور می‌کردم. چند ثانیه فکر کردم، با ذکر صلواتی که هدیه کردم به شهید ..... توسل کردم و رفتم کنارش نشستم. اول تلویزیون را خاموش کردم. تا خواست اعتراض کند، گفتم: سلام آقای محترم... علیرضا به محض شنیدن این جمله از آن لبخندهایی زد که همزمان چشمهایش هم می‌خندد و متوجه شد که مامان، بازی جدید دارد. 👇
با خنده گفت: سلام گفتم: ببخشید شما پسر من را ندیدید؟ چند دقیقه‌ای است که دنبالش می‌گردم. باز هم خندید و تا خواست بگوید من‌هستم؛ گفتم: نه...نه... صبر کنید اول نشانه‌هایش رو بگویم😊 بعد با آب و تاب فراوان ادامه دادم: پسر من خیلی مهربان است. او با برادرش به آرامی رفتار می‌کند. همیشه زودتر از بقیه، به آن‌ها سلام می‌کند... علیرضا دوباره درحالی که می‌خندید گفت: خوب من هستم. گفتم: نه نه هنوز تموم نشده است... و به این شکل تمام نقاط مثبت پسرم را حتی اگر فقط یکی دو بار انجام شده بودند، پررنگ کردم و برای خودش تکرار کردم و در نهایت وقتی گفت: منم... یک نگاه مهربان و عمیق به عمق چشمان زیبایش کردم و گفتم: بله خودِ خودت هستی...😍 با همین بازی بسیار ساده، هم آن یک ساعت را تلویزیون ندید، هم با او بازی کردم و وقت ویژه داشتیم، هم او چند بار از ته دل خندید، هم من توانستم بی بهانه به او محبت کنم و در نهایت با گفتن خصوصیات مثبتش به رشد عزت نفس پسرم کمک کردم💪😊 ✍مامانِ اسفند ماهی😉 ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا