eitaa logo
کیدیو | بازی، قصه و مهارت کودک
22.2هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
48 فایل
✍🏻اینجا قراره تکنیک های مؤثر فرزندپروری رو مرور کنیم و آنچه والدین برای روزمره ای شاد لازم دارن رو بهشون پیشنهاد بدیم😊 #نکات_تربیتی #تجربه_های_والدین #قصه ⛔استفاده از محتوا فقط با ذکر لینک مجاز است 🆔ادمین @Kidiyo_admin تبلیغات: @ResponseTeam
مشاهده در ایتا
دانلود
✨شور تمام نشدنی شاه شاهان حسین کربلا🖤 💔بچه هایی که هیچ چیز ناامیدشان نکرد؛ با وجود باد و خاک فراوان و خاموش شدن شمع هایشان، چاره ای بر فارغ ترجیح دادن و به رسم یادبود هرسال، به انبار پناه بردن و دلشان با دل زینب کربلا همسو کردند. ((کودکان و نوجوانان محله ی علی بیک)) در شهرستان اردکان یزد ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
19.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 اینقدر به پسرها نگید مرتب باش 🔻 هیچ دلیلی ندارد که پسربچه ها خیلی مرتب باشند و به ظاهرشان برسند. " استاد کثیری" ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
21.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴سلام عزاداری هاتون قبول باشه. ✨علی زارعی از بندرعباس. ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
کاردستی خلاق با رول دستمال کاغذی 🤩 ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
12.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آموزش نقاشی حیوانات با دایره 🤩 ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
ماعزاداࢪ امام حسینیم🌱 ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐 به نام خدای قصه های قشنگ 💐 یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود 😊 🐵یک بچه میمون کوچولو رفت کنار چشمه تا مسواک بزنه، بعد از اینکه مسواک زد، فراموش کرد مسواکش رو برداره، وقتی به خونه رسید مامانش از او پرسید کجا بودی؟ گفت رفته بودم مسواک بزنم و یک دفعه یادش افتاد که مسواکش رو نیاورده، رفت کنار چشمه دید که مسواکش نیست.🪥🙉 کنار چشمه یک قورباغه رو دید و ازش پرسید، تو مسواک منو ندیدی؟🐸 قورباغه سرش را تکان داد و گفت: نه که ندیدم، آخه مسواک تو به چه درد من می خوره. بچه میمون رفت و مارِ فیس فیسو را دید، گفت: تو مسواک منو ندیدی؟🪱 مارِ فیس فیسو گفت: بله دیدم. تو دست موش موشی خانوم 🐭 بود اما نمی دونم مسواک تو، توی دست اون چیکار می کرد. بچه میمون گفت: منم نمی دونم!🙈 بعد هم راهش را کشید و رفت تا موش موشی خانوم را پیدا کنه. رفت و رفت تا به موش موشی خانوم رسید داد زد: موش موشی خانوم، مسواکم رو بده، من کنار چشمه جا گذاشته بودمش.🐀 موش موشی خانوم گفت: نه خیر، این مسواک تو نیست این جاروی منه. خودم اونو پیدا کردم. حالا برو کنار می خوام جلوی در خونم رو آب و جارو کنم.🙉 بچه میمون گفت: نه، این مسواک منه. موش موشی خانوم گفت: اگر مال توئه، پس توی دست من چیکار میکنه؟ بچه میمون گفت: امروز که رفتم لب چشمه تا دندونام رو مسواک بزنم اونو جا گذاشتم. موش موشی خانوم گفت: اِهکی.. من با هزار زحمت این جارو رو با دوستام تا این جا آوردم. حالا بدمش به تو؟ معلومه که نمی دم. زود برو کنار.🐭 بچه میمون گریه اش گرفت. بلند بلند شروع کرد به گریه کردن. موش موشی خانوم دلش سوخت. فکر کرد و گفت: اگه مسواکت رو بدم، تو به من یه جارو میدی؟ بچه میمون رفت و یک کم از موهاش را چید و دورش رو با یک شاخه ی نازک پیچید و گفت: «بیا اینم جاروی تو.» موش موشی خانوم خوشحال و خندون شد و مسواک بچه میمون را پس داد. بچه میمون بلند بلند خندید و رفت و دیگر هیچ وقت مسواکش را کنار چشمه جا نگذاشت.😊 ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
سه ✍🏻برای نوجوان خود وقت بگذارید؛ مثلاً با او فیلم ببینید و بعد در مورد آن با هم صحبت کنید. ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝