eitaa logo
کیدیو | بازی، قصه و مهارت کودک
22.3هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
41 فایل
✍🏻اینجا قراره تکنیک های مؤثر فرزندپروری رو مرور کنیم و آنچه والدین برای روزمره ای شاد لازم دارن رو بهشون پیشنهاد بدیم😊 #نکات_تربیتی #تجربه_های_والدین #قصه ⛔استفاده از محتوا فقط با ذکر لینک مجاز است 🆔ادمین @Kidiyo_admin تبلیغات: @ResponseTeam
مشاهده در ایتا
دانلود
💫چگونگی آشنایی کودکان با معارف کربلا 📌قسمت چهارم 🔹حضور در مراسم مذهبی یکی دیگر از راه هایی که می توان به کودکان و حتی نوجوانان، واقعه عاشورا را آموزش داد، حضور و همراهی همه اعضای خانواده در مراسم مذهبی، مساجد و هیئت ها می باشد. محرم و مراسم عزاداری این ایام یک فرصت تربیتی برای خانواده‌ها، کودکان و جامعه است.  وقتی یک کودک ببیند که پدر و مادرش و بقیه اعضای خانواده اش لباس مشکی می پوشند و با اشتیاق تمام در مراسم عزاداری امام حسین (ع) شرکت می کنند، او هم این اشتیاق را به دست می آورد و هم در ذهنش به کنجکاوی نسبت به این اتفاق می رسد. همین تجربه کردن بهترین فرصت یادگیری است و بذر آشنایی با محرم و امام حسین علیه‌السلام را در دل بچه‌ها را می‌کارد. ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫داستان روز چهارم محرم- حضرت حر (ع) ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
👶اظهار محبت به فرزندان محبت به فرزندان امری درونی است که خداوند آن را در دل والدین به ودیعت نهاده است. اما آنچه در این میان مهم می نمایدو آثار تربیتی در پی دارد ابراز آن است. این امری اختیاری است و والدین و مربیان می توانند در پرتو آن زمینه تربیت صحیح رافراهم آورند. چه بسیارند والدینی که در برابر فرزندان خود محبت فراوان دارند اما آن را ابراز نمی کنند در حالی که محبت وقتی سازنده وتاثیر گذار خواهد بود که فرد مورد محبت از آن آگاهی یابد. 🖤 (ع)به عنوان الگوی تربیتی مطمئن و کامل محبت به فرزندان را از نیازهای ضروری آنان دانسته، در قالبهای گوناگون به ابراز آن می پرداخت. گاه با در آغوش گرفتن و به سینه چسبانیدن خردسالان، زمانی با بوسیدن آنان و گاه با به زبان آوردن کلمات شیرین و محبت آمیز. ☘عبیدالله بن عتبه چنین می گوید: 🌿«نزد حسین بن علی(ع)بودم که علی بن حسین(ع)وارد شد. حسین(ع)(امام سجاد(ع))او را صدا زد، در آغوش گرفت و به سینه چسبانید، میان دو چشمش را بوسید و سپس فرمود: 🌱 پدرم به فدایت باد، چقدر خوشبو و زیبایی!» ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫امروز را با خواندن حدیثی از 🖤امام حسین علیه السلام شروع می‌کنیم ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
8.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸️کلیپ داستان محرم به زبان کودکانه 🥀ساده‌ترین و زیباترین حالتی که میشه داستان محرم رو برای کودکان ۳ تا ۶ سال توضیح بدیم... ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
6.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀داستان روز پنجم محرم- عبدالله بن الحسن (علیه‌السلام) ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
🌀با کابوس‌های شبانه کودکان و ترس‌های آن‌ها در زمان خواب چه کنیم؟ 🔸کودکان زمان خواب و بیداری مشخصی داشته باشند. 🔹قبل از خواب یک برنامه آرامش بخش منظم (مراسم قبل از خواب) داشته باشند. مثل: حمام گرم، خواندن یک داستان زیبا، دعا خواندن و در آغوش گرفته شدن توسط پدر و مادر. 🔸اتاق خواب آن‌ها را با عروسک‌های موردعلاقه و دوست داشتنی، چراغ خواب و استیکرهای شفاف تزیین کنید. 🔹در ساعات قبل از خواب کودکان، اجازه تماشای سریال‌های تلویزیونی، فیلم‌ها، انجام بازی‌های رایانه‌ای و هرچیز دیگری که برای آن‌ها استرس ایجاد می‌کند، نداشته باشند. ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 💔زهیر؛ همسفر کاروان عشق ♦️یکی بود، یکی نبود زیر این سقف کبود، غیر از خدای مهربون هیچکس نبود. خدا بود و خدا بود و خدا بود. ✍🏻زهیر، یک‌ مرد بزرگ و ثروتمند و شجاع از مردم کوفه بود؛ یادتون هست گفتم که امام حسین و خانواده اش برای انجام حج به مکه رفته بودند؟؛ زهیر و خانمش هم همان سال، زائر خانه ی خدا بودند. آنها در مکه شنیده بودند که یزید شاه ظالم می‌خواهد به زور امام حسین را مجبور کند تا با او دوست بشود و او را قبول کند؛ و امام حسین که می داند یزید مرد خیلی بدی است، حج را تمام نکرده و از مکه خارج شده و به دعوت مردم کوفه، در راه عراق است. زهیر خجالت می‌کشید با امام حسین رو به رو شود؛ چون می‌ترسید امام از او دعوت کند تا به کاروان آنها بیاید و دوست و همراهشان شود و زهیر دوست نداشت این کار را انجام دهد. یا پشت سر کاروان امام حسین می‌ماند، و یا از کاروان امام حسین جلوتر می رفت و تلاش می‌کرد، در هیچ استراحتگاهی، با آنها همسایه نشود و امام حسین را نبیند. تا اینکه کاروان امام و کاروان زهیر، به یک استراحتگاه، با هم رسیدند و زهیر نتوانست کاری کند. ظهر بود و آفتاب داغ و سوزان عراق به شدت می‌تابید؛ امام شخصی را پیش زهیر فرستاد و از او دعوت کرد تا به چادرش برود. اما زهیر ناراحت شد و دلش نمی‌خواست برود. خانم زهیر با دلخوری به او گفت:«نوه ی رسول خدا تو را دعوت کرده، برو ببین چه می‌گوید؛ اگر نروی، بی احترامی کرده ای و کار خوبی نیست.» زهیر با اصرار خانمش، به چادر امام رفت. مدت زیادی گذشت، خورشید کم کم می رفت تا غروب کند که زهیر سرحال و خندان به چادر خودشان بازگشت و به همسرش گفت:«میخواهم به کاروان امام حسین بروم و با آنها همسفر بشوم. حق با امام حسین است و در کنار امام حسین بودن، باعث خوشبختی است.» خانم زهیر از این همه تغییر، خیلی تعجب کرد؛ آن شب، زهیر را دید که بیرون از چادر دراز کشیده و به آسمان نگاه می‌کند. او را می دید که به هلال ماه و ستاره ها خیره شده بود، اما نمی دانست به چه چیزی فکر می‌کند که لبخندی گوشه ی لبش نشسته است. صبح فردا زهیر همسفر کاروان امام حسین شد؛ زهیر رفیق امام حسین شد و ظهر عاشورا از امام و بقیه، مراقبت کرد تا نماز بخوانند. و آخر هم در آغوش امام حسین خوشبخت شد. ♥️راستی بچه ها؛ این شبها که هیئت میرین، یاد ما هم باشین مهربونهای خوش قلب🖤 ✅کپی با ذکر منبع بلامانع است. ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
16.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔کودکان کربلا عبدالله بن حسن علیه‌السلام ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝