🔹️ همیشه یکی از خاطرات به یاد ماندنی ما پدر مادرها، قصه گوییهای مادربزرگ هایمان بوده. قصههای شاهنامه و افسانههای کهن ایرانی را از حفظ برایمان میگفتند و تخیل ما را به هر سو میکشاندند.
🔸راستی شما برای بچه هاتون کتاب میخونید؟
🔹چقدر در روز برای کتاب خوندن وقت میذارید برای بچه ها؟
🔸 یادمون باشه کتاب خوانی ما برای فرزندمون خصوصا برای کودکان زیر ۷ سال یه فرصتی است که در کنار فرزندمون پایههای عاطفی و نیازهای محبتی و احساساتی رو تامین کنیم و به او احساس امنیت و آرامش دهیم
🔹️ کتاب خواندن، تاثیرات دیگری هم دارد، مثل؛ بیشتر شدن دایره لغات فرزند، حل مسائل فرزند از طریق داستان، تقویت تمرکز و فعال شدن ذهن و مغز، تقویت تخیل و خیلی تاثیرات دیگه….
🔸️ پس سعی کنیم تا جایی که ممکنه هر روز حتی به صورت محدود براشون کتاب بخونیم.
#تربیت_فرزند
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀حرف گوش نمیده!
به هیچ صراطی مستقیم نیست!
هیچ تنبیه و تشویقی روش اثر نداره!
"استاد شجاعی"
#تربیت_فرزند
#کلیپ
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
🌹به نام خدای قصه های قشنگ🌹
یکی بود، یکی نبود، غیر از خدای مهربون، زیر این سقف کبود، هیچکس نبود.
خدا بود و خدا بود و خدا بود.
یک روز قشنگ دیگر از راه رسید و خورشید زیبا با نورهای طلایی و قشنگش صورت اندی را نوازش داد.☀️
اندی از خواب بیدار شد و توی رختخواب نشست.
امروز، روز تولدش بود.
با یادآوری این موضوع لبخند قشنگی روی لبهایش نشست.😊
به هدیه ی تولدش فکر کرد، و اینکه مامان همیشه هدیه اش را پنهان می کرد، تا غافلگیرش کند.
به سرعت از رختخواب بیرون آمد و همه ی اتاقها را برای پیدا کردن هدیه گشت.
اما هیچ جا هدیه ای پیدا نکرد.
یک دفعه از پشت در خانه، صدایی شنید.
آرام در را باز کرد.
یک بزغاله ی کوچولو، پشت در خانه نشسته بود و تا اندی را دید به طرفش رفت و خودش را به اندی چسباند.🐐
اندی آرام و با احتیاط بزغاله کوچولو را بغل کرد و بزغاله کوچولو با خوشحالی سرش را توی بغل اندی فرو برد.
اندی خیلی خوشحال و هیجان زده شد و اشک شوق در چشمانش حلقه زد.
با خوشحالی به سمت پدر و مادرش دوید و گفت: ممنونم، خیلی ممنونم، این بهترین هدیه ای است که توی عمرم گرفتم.
پدر و مادر اندی حسابی تعجب کردند، چون بزغاله کوچولو هدیه ی آنها نبود.
آنها اسکوتری که اندی مدتها بود میخواست را برایش خریده بودند؛ و آن را توی باغ زیر درخت سیب پنهان کرده بودند.
اندی وقتی موضوع را فهمید، بیشتر خوشحال و هیجان زده شد؛ چون هم میتوانست بزغاله کوچولو را نگه دارد و هم اسکوتری که مدتها منتظرش بود، را هدیه میگرفت.
این بهترین تولد برای اندی بود.
اما بزغاله کوچولو از کجا آمد؟
شاید بزغاله کوچولو میدانست که تولد اندی است و بعنوان هدیه جلوی در خانه نشسته بود.😅
📔هدیه تولد
📝 ترجمه و بازنویسی: الهام خوش نیت
#قصه_شب
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭.•╝
❗️❗️والدین دلسوز و مهربان
❓❓آیا میدانید...🧐
#آیا_میدانید
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
🧩لمس کردن اشیا
همانطور که در بالا اشاره کردیم که موثرترین شیوه تقویت هوش جنبشی-حرکتی از طریق انجام فعالیت های فیزیکی است. به همین خاطر این راهکار به دلیل فعالیت زیادی که دارد می تواند بسیار مفید واقع شود. به این صورت که با چشمان بسته شروع کنید به لمس کردن اشیا اطرافتان و دونه دونه نام آن ها را بگویید. البته خیلی با احتیاط این کار را انجام دهید.
#هوش #هوش_بدنی_جنبشی #هوش_حرکتی #هوش_جنبشی_حرکتی
#هوش_بدنی #هوش_جنبشی #آیی_کیو
✅کپی با ذکر منبع جایز است✅
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀 پول تو جیبی دادن بی حَد به فرزند و بدون مدیریت، باعث گستاخی فرزند میشه!
"دکتر عزیزی"
#تربیت_فرزند
#کلیپ
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
🌀بچه های عزیز،
ازتون ممنونیم که تو این مسابقه ی جذاب هم همراهمون بودین🌺🌸🌼
🍃جواب صحیح «۱۰» تا حیوونه؛ که شش تا از شما خوشگلا درست حدس زده بودین🤩🥳👏🏻
👈🏻شما شش تا عزیز دوست داشتنی، عکس و اسم و سنتون رو برای ادمین محترممون بفرستید، تا توی کانال بارگذاری بشه😊👇🏻
@kidiyo_admin
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀یه بازی راحت و مفید و با وسایل ساده😍
#بازی
#تقویت_هوش_فضایی
#تقویت_هوش_میان_فردی
#تقویت_دقت_و_تمرکز
⭕️کپی فقط با ذکر منبع، مجاز است.
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
کیدیو | بازی، قصه و مهارت کودک
💠همه چیز در مورد دوران پر از چالش نوجوانی 🎈قسمت هجدهم: 🔻۵. آیا به نیازهای جنسی فرزند نوجوان خود تو
💠همه چیز در مورد دوران پر از چالش نوجوانی🎈قسمت هجدهم👆
💠همه چیز در مورد دوران پر از چالش نوجوانی
🎈قسمت نوزدهم:
🔻۷. آیا احساس قدرت را به فرزند نوجوان خود القا میکنید؟
کمبود اعتماد به نفس یکی از شایعترین اختلالات روانی است که نوجوانان در سنین بلوغ با آن دست و پنجه نرم میکنند. در اکثر مواقع این اختلال به دلیل وابستگی شدید نوجوان به والدینش پدید میآید. در واقع احساس قدرت کردن یکی از اساسیترین نیازهای نوجوانان در این دوران به شمار میرود. متخصصان توصیه میکنند، والدین میزان وابستگی فرزندشان به خود را به حداقل برسانند. به عبارت دیگر، شما نیز باید بپذیرید که فرزندتان به یک انسان بالغ و توانمند تبدیل شدهاست که میتواند در بسیاری از امور شخصی به تنهایی تصیمیم بگیرد. شما میتوانید با برخی از تصمیمات فرزند خود موافقت کرده و از این طریق احساس قدرت را به او القا کنید. برای تقویت قدرت تصمیمگیری فرزند خود نیز میتوانید از انواع روشهای مدرن مانند بازیهای فکری دورهمی استفاده کنید. «بازی فکری ساواش» یک بازی استراتژیک ایدهآل برای تقویت قوهی تفکر و تصمیمگیری نوجوانان خواهد بود. داستان این بازی حول جنگ عظیمی میان سه قدرت بزرگ سلجوقی، ایلخانی و بیزانس میگردد. بازیکن برای پیروزی در این بازی باید با دیگر بازیکنان متحد شده و کشور را از نابسامانیهای دوران جنگ رهایی ببخشد.
💠پایان مبحث نوجوان
#تربیت_فرزند
#نوجوان
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
🌷 به نام خدای قصه های قشنگ 🌷
خورشید خانم تازه از خواب بیدار شده بود. موهای طلایی رنگ و پرنورش را شانه زد و به زمین نگاه کرد.🌞
بچه ها دستهایشان رابه هم گره کرده بودند و میچرخیدند.👧🧒👦👧🧒👦
گلها و درختان سرسبز، شبنم روی برگهایشان را نوازش میکردند. پروانه ها خنده کنان دور گلها پرواز میکردند و بالاخره همه و همه شاد و خوشحال بودند.
خورشید خانم با نوک انگشتش پشت گنجشک کوچکی را قلقلک داد. اما گنجشک عرق پیشانی اش را خشک کرد و گفت: وای ...چقدر امروز هوا گرم شده، فکرکنم بهتره بروم جایی که خورشید به هم نتابد. بعد هم پرواز کرد و در سایه درختی نشست.🐤
خورشید خانم خیلی دلش گرفت. او دلش میخواست مثل همه موجودات، شاد و دوست داشتنی باشد وهمه او را دوست داشته باشند. خورشید خانم با دلخوری انگشتش را روی سر قورباغه ای که کنار برکه نشسته بود کشید و گفت: سلام دوست من. قورباغه جستی در برکه زد و بعد از چند دقیقه سرش را بالا آورد و گفت: آخی ...چقدر خنک شدم. خیلی گرمم شده بود.🐸
اشک در چشمهای خورشید خانم پیچید. با خودش گفت: مثل اینکه هیچ کس من را دوست ندارد. باهر کسی که میخواهم بازی کنم خودش را از من دور میکند. کسی از بودن من خوشحال نیست. آن شب خورشید خانم گریه کنان پشت کوهها رفت و تصیم گرفت دیگر هیچ وقت از خانه اش بیرون نیاید.🌑
آن شب حیوانها هر چقدر خوابیدند، صبح نشد. با اینکه ساعتها بود که از خوابشان میگذشت اما هنوز هم شب بود وهوا روشن نمیشد.
حیوانها در تاریکی شب دنبال غذا رفتند اما چیزی برای شکار پیدا نکردند. بچه ها دیگر نتوانستند در دل شب دور هم جمع شوند و بازی کنند. گلهای رنگارنگ و قشنگ که هر روز با سپیده صبح گلبرگهایشان را باز میکردند دیگر نتوانستند گلبرگها یشان را باز کنند. خانم گنجشکه نمیتوانست در آن تاریکی غذایی برای بچه هایش پیدا کند و جوجه هایش گرسنه مانده بودند.
بالاخره بعد از چند روز عقاب بزرگ روی شاخه درخت بلوط نشست و گفت: همه گوش کنید. به نظر من خورشید خانم با همه ما قهر کرده او تصمیم گرفته دیگر از خانه اش بیرون نیاد.🦅
همه با تعجب به عقاب نگاه کردند و گفتند: خواهش میکنیم پیش خورشید خانم برو و ازش بخواه که یک بار دیگر برگرده. اگر او از خانه اش بیرون نیاید همه ما میمیریم. عقاب به طرف کوههای بلند و دوردست پرواز کرد. چند روز در راه بود تا اینکه به پشت کوهها که خانه خورشید خانم بود، رسید. خورشید خانم را دید که غمگین و ناراحت نشسته بود. عقاب فریاد زد: آهای ...خورشید خانم! نمیخواهی از خانه ات بیرون بیایی؟ خورشید خانم با صدای غمگینی گفت: نه ...وقتی هیچ کس از بودن من خوشحال نمیشود برای چی برگردم. عقاب روی قله کوه نشست و گفت: وقتی تو نباشی هیچ کسی نمیتواند زندگی کند. همه از گرسنگی و تاریکی میمیرند. برگرد پیش ما تا یک بار دیگر شادی و زندگی شیرین را برای همه بیاوری.🦅
خورشید خانم گفت: یعنی الان که من نیستم شما دیگر شاد نیستید؟ شما از نبودن من ناراحتید؟ عقاب بالهایش را به هم زد و گفت: خب معلومه که همه ناراحتند. ما برای برگشتن تو لحظه شماری میکنیم. خورشید خانم لبخندی زد و آهسته از پشت کوه سرک کشید.🌞
آقا عقاب راست میگفت، چقدر دنیا عوض شده بود. هیچ کس و هیچ چیز سرجای خودش نبود. حالا دیگر خورشید خانم مطمئن بود که همه دوستش دارند و به او حتیاج دارند. آرام آرام از پشت کوه بیرون آمد و خودش را به وسط آسمان رساند. همه جا روشن و نورانی شد. حیوانها از خوشحالی شروع به جست وخیز کردند، گلها باز شدند. درختها شاخه هایشان را بالا گرفتند. بچه ها با صدای بلند فریاد کشیدند: خورشید خانم دوستت داریم.😌
#قصه_شب
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
🧩بازی پرتاب توپ داخل سبد
این کار نه تنها باعث می شود بدن شما تحرک داشته باشد، بلکه کمک می کند که هماهنگی چشم و بدن با محاسبه سرعت و جهت توپ افزایش یابد.
برای انجام اینکار حتما نباید تور بسکتبال و وپ داسته باشید
شما میتوانید به کمک یک کاسه و یک جوراب گلوله کرده این بازی را انجام دهید
#هوش #هوش_بدنی_جنبشی #هوش_حرکتی #هوش_جنبشی_حرکتی
#هوش_بدنی #هوش_جنبشی #آیی_کیو
✅کپی با ذکر منبع جایز است✅
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آی بازی بازی بازی🥰
#تقویت_هوش_ریاضی
#تقویت_هوش_بصری
#تقویت_هوش_جنبشی
⭕️کپی فقط با ذکر منبع، مجاز است.
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
#کوتاه_و_ساده_برای_والدین
#نکته_ هفتاد
✍🏻فراموش نکنید؛ برقراری ارتباط سالم با فرزندان، یکی از حیاتیترین نکات تربیت فرزند به شمار میرود.
📚آریالند
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
🌸به نام خدای قصه های قشنگ 🌸
ببعی چاق و چله
روزی از روزهای خدا، که نه گرم بود و نه سرد، چوپان قصه ما متوجه شد که موهای گوسفند آنقدر بلند شده که نمیتواند راه برود، برای همین تصمیم گرفت پشمهایش را کوتاه کند.🐑
فردای آن روز چوپان قیچیاش را برداشت و به سمت طویله رفت.✂️
ببعی با دیدن قیچی پا به فرار گذاشت. دوید و دوید تا رسید به چاه آب و رفت روی لبه چاه ایستاد، اما نتوانست خودش را کنترل کند و روی دهانه چاه افتاد و همانجا گیر کرد. چوپان که این صحنه را دید به سمت ببعی دوید. ببعی بیچاره بین زمین و هوا گیر افتاده بود.😢
چوپان مهربان نزدیک ببعی رفت و برخلاف انتظار گوسفند کوچولو او را نوازش کرد و گفت: آخه کوچولو چرا فرار کردی؟ و بعد ببعی را بغل کرد و به سمت طویله برد.
در میان گوسفندها یک گوسفند پیری بود که همه از او حرف شنوی داشتند. نزدیک ببعی آمد و گفت: پسرم تو با این کارت داشتی خودت را از بین میبردی. خوب نیست که تو اینقدر زود قضاوت میکنی و زود تصمیم میگیری. اگر یک اتفاقی میافتاد، همه ما ناراحت میشدیم.☺️
گوسفندها باید همیشه پشمشان کوتاه باشد تا بدنشان نفس بکشد. چوپان مهربان هم به خاطر ما این کار را میکند. وقتی پشمهایمان کوتاه باشد راحتتر میتوانیم بدویم و راه برویم و تابستان گرم را تحمل کنیم.
چند روز بعد چوپان دوباره به طویله آمد تا پشم گوسفندهایش را کوتاه کند. گوسفندها همه به ترتیب ایستادند تا پشمهایشان را کوتاه کنند. اما ببعی دوباره میترسید و میلرزید. بالاخره نوبت به ببعی رسید. چوپان مهربان به آرامی او را گرفت و پشمهایش را کوتاه کرد.✂️🐑
بعد از این که کارش تمام شد، تمام پشمها را بستهبندی کرد و گوشهای گذاشت. ببعی که خیلی تعجب کرده بود از دوستانش پرسید: پشمها را به کجا میبرند؟
گوسفند پیر گفت: پشمهای ما را میبرند که برای مردم لباس تهیه کنند تا در زمستان بتوانند با آنها خودشان را گرم نگه دارند.👕👚🧥
بعد از اینکه پشمهای ببعی کوتاه شدند باز هم گوسفند کوچولو نمیتوانست به خوبی راه برود. چوپان به ببعی گفت که علت این مشکل او چاقی زیادش است. بهتر است که غذایش را کمتر کند تا مانند گوسفندان دیگر بتواند به راحتی راه برود و از محیط اطراف خود همراه با گوسفندان دیگر لذت ببرد.
و ببعی تصمیم گرفت که غذای کمتری بخورد تا مانند دیگر گوسفندان چابک و چالاک شود.😊
#قصه_شب
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀دختر همون عشقه...😍😘
#فرزندآوری
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝