فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫داستان روز هشتم محرم
حضرت علی اکبر (علیهالسلام)
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
28.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫ماه نیزه ها
🔺با نوای کربلایی عبدالرضا هلالی و حامد زمانی
#محرم_متفاوت
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
🌀 تا حالا دیدی که باغبونی سر گلی داد بزنه؟
♦️اگه گل مشکلی داشته باشه، باغبون مشکل رو شناسایی و برطرف میکنه.
🔸رابطه با کودک هم دقیقا همینه!
به جای داد زدن، مشکل رو شناسایی کن. والدی که فریاد میزنه مثل باغبونی هست که به خاطر آفت، سر گلهاش داد و بیداد میکنه!"
#تربیت_فرزند
#پست_تربیتی
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
#محرم_متفاوت 🖤
💔شبیه ترین به پیامبر؛
♦️یکی بود، یکی نبود
زیر این سقف کبود، غیر از خدای مهربون هیچکس نبود.
خدا بود و خدا بود و خدا بود.
✍🏻یادتان هست گفتم امام حسین به خاطر اینکه خیلی پدرش را دوست داشت، اسم همه ی پسرانش را علی میگذاشت؟
او اسم پسر بزرگش را علی اکبر گذاشته بود؛
همه می گفتند که علی اکبر خیلی شبیه پیامبر است؛ هم اخلاق و رفتارش، و هم صورتش از همه بیشتر، مثل پیامبر است.
علی اکبر جوان خیلی زیبا و خوش اخلاقی بود؛ او قد بلند و قوی و مهربان بود. به همه کمک میکرد و همه دوستش داشتند.
وقتی امام حسین دلش برای پدربزرگش، حضرت رسول تنگ میشد، به علی اکبر نگاه می کرد.
او مثل پیامبر پیش بچه ها، مثل پسر بچه ی بازیگوشی میشد و با آنها بازی میکرد. مثلاً به بچه ها میگفت قایم شوند و خودش پر سر و صدا و با شوخی و خنده پیدایشان میکرد.
و پیش بزرگترها جوانی مؤدب و با محبت و پرتلاش بود که هر کار و کمکی که میتوانست، انجام میداد.
علی اکبر همیشه یار و یاور پدر بود و در سفر کربلا هم مثل همیشه همراه پدر و در کنارش بود؛ در روزهای سخت آن سفر، هر طور می توانست به همه کمک میکرد؛
دست بچه ها را می گرفت و دنبالشان میدوید، کوچکترها را روی دوشش مینشاند و می چرخاند و سرگرمشان می کرد، تا سختی سفر، کمتر اذیتشان کند.
امام حسین قد و بالای علی اکبرش را نگاه میکرد و حظ می برد.
عمه برایش آیه ی و ان یکاد می خواند تا خدا حفظش کند.
و اما ظهر عاشورا، به همه ثابت کرد که چقدر شجاع و قوی و نترس است.
با اینکه خیلی تشنه بود، اما با همه ی نیرویش کنار پدر ایستاد.
از شدت تشنگی دهانش کاملا خشک شده بود و با لب تشنه به شهادت رسید؛ و پیامبر مهربانی ها از بهشت برایش آب آورد.
امام حسین که خیلی علی اکبر را دوست داشت، بی رمق صدا زد:
«جوانان بنی هاشم، بیاید؛
علی را بر در خیمه گذارید....»
♥️راستی بچه ها؛ این شبها که هیئت میرین، یاد ما هم باشین مهربونهای خوش قلب🖤
✅کپی با ذکر منبع بلامانع است.
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
💫کاربرگ مخصوص ایام شهادت حضرت امام حسین علیه السلام 💔
#کاربرگ
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
💫چگونگی آشنایی کودکان با معارف کربلا
📌قسمت هشتم
🔹همذاتپنداری با شخصیتهای عاشورا و کتابهای عاشورایی
برای آشنایی کودکان با امام حسین و خاندان ایشان، بهتر است به آنها فرصت دهیم که با کودکان عاشورا همذات پنداری کنند و از این طریق با امام حسین علیهالسلام و حرکت ایشان آشنا شوند.
یکی دیگر از راه ها برای آشنا کردن کودکان با محرم و واقعه عاشورا، خرید کتاب های عاشورایی بریا آنهاست. این روزهای محرم خوب است بچههایمان را به کتابفروشی ببریم و کتاب هایی درباره واقعه عاشورا و کربلا و حتی اگر شده کتاب رنگآمیزی برایشان بخریم تا بچهها با قضیه آشناتر شوند.
#تربیت_دینی
#محرم
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
⚡گاهی وقتا، والدین انقدر از رفتارهای پرخاشگرانه و لجبازیهای فرزندشون خسته و ناراحت میشن، که به هیچ وجه نمیتونن رفتارهای مثبت او رو ببینن.
و این موضوع باعث میشه تا نسبت به همهی رفتارهایهای فرزندشون حساس بشن و احساس خشم داشته باشن.
🔆در صورتی که والدین باید بدونن تنها راهی که به وسیلهی اون میتونن لجبازی و ناسازگاری فرزندشون رو کاهش بدن، اینه که رفتارهای مثبت او رو، حتی کم و کوچک! شناسایی و تقویت کنن.
📣پس تا میتونید، رفتارهای مثبت فرزندتون رو تقویت کنین.😊
#فرزندپروری
#تربیت_فرزند
⭕️کپی فقط با ذکر منبع، مجاز است.
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
💫امروز را با خواندن حدیثی از
🖤امام حسین علیه السلام
شروع میکنیم
#حدیث
#محرم_متفاوت
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫داستان روز نهم محرم
حضرت عباس (علیهالسلام)
بچهها جونم
روز نهم ماه محرم به روز تاسوعا معروفه... امروز و امشب به هر هیئتی که رفتین، برای ما هم دعا کنین...💔
#محرم_متفاوت
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫نماهنگ کربلا
#محرم_متفاوت
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
🔶شعر کودکانه درباره محرم
♦️دویدم و دویدم به کربلا رسیدم
دویدم و دویدم به کربلا رسیدم
کنار نهر آبی لب های تشنه دیدم
یه باغبون خسته با یک دل شکسته
کنار باغ تشنه زانو زده نشسته
کوچولوی شش ماهه که پاک و بی گناهه
اگه طاقت بیاره عمو جونش تو راهه
آهای! آهای ستاره! یه دختر سه ساله
خواب باباش و دیده اشک می ریزه می ناله
امام مظلوم من! کاشکی کنارت بودم
وقتی تو تنها بودی رفیق و یارت بودم
#شعر
#محرم_متفاوت
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
#محرم_متفاوت 🖤
💔سقای علمدار؛
♦️یکی بود، یکی نبود
زیر این سقف کبود، غیر از خدای مهربون هیچکس نبود.
خدا بود و خدا بود و خدا بود.
✍🏻اسمش عباس بود؛
صورتش مثل قرص ماه زیبا بود و به همین خاطر به او قمر بنی هاشم یعنی ماه فامیل بنی هاشم میگفتند.
از همان وقتی ک خیلی کوچولو بود، تا وقتی که خیلی بزرگ شد، همه و همه جا از ادب و اخلاقش تعریف میکردند.
قوی و شجاع بود و از هیچ چیز نمیترسید.
برادرش امام حسین را خیلی دوست داشت و همیشه با احترام خیلی زیادی با او صحبت و رفتار می کرد و همیشه به حرفش گوش می داد.
امام حسین هم خیلی او را دوست داشت و هر جا عباس بود، خیالش از همه چیز راحت بود که عباس هست.
سفر کربلا و سختی های راه با وجود عباس، آسانتر می شد؛
بچه ها آب که میخواستند، زود به دنبال عمو عباس می گشتند؛
خسته که می شدند، می دانستند عمو عباس هست؛
وقتی به زمین می افتادند و لباسشان خاکی و زانویشان زخم میشد، عمو عباس را صدا می زدند؛
همه ی کاروان کوچک امام حسین، دلشان به عباس خوش بود.
هر کسی هر کاری داشت، می دانست اگر از عباس بخواهد، او هر طور شده ناامیدش نمی کند؛
از لشکر یزید برای عباس امان نامه فرستادند تا امام حسین را رها کند؛ اما او خیلی ناراحت شد و امان نامه را پاره کرد؛ چون اصلاً نمیخواست برادر عزیزش را تنها بگذارد.
ظهر عاشورا هوا خیلی گرم بود و خورشید به شدت می تابید؛ همه خسته و تشنه بودند. هیچ آبی در ظرفها باقی نمانده بود و بچه ها بی تاب شده بودند.
همه دور عمو عباس جمع شدند و عمو به آنها گفت:«تا شما کمی بازی کنید، من می روم برایتان آب میآورم، خوب گوش کنید؛ رمز بین ما، سه تا الله اکبر باشد؛ الله اکبر اول را وقتی می گویم که به فرات برسم، الله اکبر دوم را وقتی که ظرف را پر از آب کرده باشم میگویم، و الله اکبر سوم را که گفتم، بدانید نزدیک چادرها هستم و به زودی با ظرف پر از آب، پیشتان میآیم.»
بچه ها با چشمانی خسته اما امیدوار با لبخندشان عمو را بدرقه کردند.
عباس هر طور بود خود را به فرات رساند؛ بچه ها اولین الله اکبر را که شنیدند، همگی از خوشحالی بالا و پایین پریدند.
عباس آنقدر تشنه بود که دستانش را پر از آب کرد تا کمی بنوشد، اما تا خواست آب را به دهانش نزدیک کند، به یاد تشنگی بچه ها و بقیه افتاد، خجالت کشید و آب را به فرات ریخت.
فوری ظرف را پر از آب کرد و الله اکبر دوم را گفت.
شنیدن الله اکبر دوم، بچه ها را خیلی بیشتر خوشحال کرد و حالا بی صبرانه منتظر شنیدن الله اکبر سوم بودند؛ اما...
.
.
بجای الله اکبر سوم، شنیدند که عمو عباس ناله زد:«برادرم حسین...»
امام حسین برادرش عباس را در آغوش گرفت و بوسید و گفت:
«آب به خیمه نرسید، فدای سرت؛
حسین قامتش خمید، فدای سرت»
♥️راستی بچه ها؛ این شبها که هیئت میرین، یاد ما هم باشین مهربونهای خوش قلب🖤
✅کپی با ذکر منبع بلامانع است.
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝
💫کاربرگ مخصوص ایام شهادت حضرت امام حسین علیه السلام 💔
#کاربرگ
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭 .•╝