1_3910576165.mp3
7.39M
حتما قبل از تحویل سال نو، این صوت را بشنوید...
سوگند نامه ی انتظار:
ما منتظران ظهور،در این لحظه با امام زمانمان (عجلالله) تجدید پیمان می کنیم🫀🫂
یا صاحب الزمان(عجلالله)
ما منتظران ظهورت
می خواهیم سالی را پاگشا کنیم؛
که قرار گذاشته ایم کنارت باشیم!
می خواهیم؛
سالِ مان را ایستاده به پایِ تو تحویل کنیم!
ما می خواهیم؛
به انتظار برخیزیم🤍
#بهانتظاربرخیزیم
مومنین ! از حضرت زهرا سلام الله علیها عیدی بگیرید 🌱✨
حضرت ایة الله توکل یکی از علمای قم میفرمودند : اگر لحظه تحویل سال دو رکعت نماز حضرت زهرا (س) خوانده شود (بطوریکه در لحظه تحویل در نماز باشیم ) آن سال ؛به عنایت حضرت( ع) سالی عجیب خواهد بود ازنظر رزقهای معنوی ومادی.😍
حالا این نماز چطوریه؟؟؟
نماز حضرت زهرا دو رکعت است :
رکعت اول یک حمد وصدمرتبه سوره قدر
ورکعت دوم یک حمد وصد مرتبه سوره توحید
بعداز نماز:سُبْحَانَ ذِى الْعِزِّ الشَّامِخِ الْمُنِيفِ، سُبْحَانَ ذِى الْجَلاَلِ الْباذِخِ الْعَظِيمِ، سُبْحَانَ ذِى الْمُلْكِ الْفَاخِرِ الْقَدِيمِ، سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْبَهْجَةَ وَالْجَمَالَ، سُبْحَانَ مَنْ تَرَدّىٰ بِالنُّورِ وَالْوَقَارِ، سُبْحَانَ مَنْ يَرَىٰ أَثَرَ النَّمْلِ فِى الصَّفَا، سُبْحَانَ مَنْ يَرَىٰ وَقْعَ الطَّيْرِ فِى الْهَوَاءِ، سُبْحَانَ مَنْ هُوَ هَكَذَا لَاهَكَذَا غَيْرُهُ
منبع:مفاتیح
تقریبا نیم ساعت طول میکشد ده دقیقه مانده به تحویل سال شروع کنید که در لحظه تحویل در نماز باشید ؛ نشسته هم میشود خوند.((:
شما هم این نماز را به دوستان و اشنایان خود سفارش کنید وبعنوان عیدی معنوی بدهید🥰
درهیاهویِ ساعات نزدیک به عید،تورا گم کردیم
غافل ازاینکه شمااصلِ بهاررا،فراموش کردیم:)
- اللهم عجل لولیک الفرج
کوچهشهدا -!'🇵🇸
خودم اینجا ، روحم در صحن زیبای تو . . . یا علی ابن موسی الرضا❤️🩹
پناهِ من به وقت تنهایی شمایید ؛
راه فرارم شمایید ؛
شنوندهی سکوتِ منید : ))
[ بیمه کنید سال ۱۴۰۳ مارو ❤️. ]
خوشبهحالکسیکه
وقتینامهیعملشروبهدستشمیدن
اگهگناهیهمکرده
زیرشاستغفارباشه...!
[ آیتاللهمجتهدی ]
هرزمانجوانی
دعایفرجمهدی‹عج›رازمزمهکند
همزمانامامزمان‹عج›دستهایمبارکشانرا
بهسویآسمانبلندمیکنند
وبرایآنجواندعامیفرمایند
چهخوشسعادتکسانیکه
حداقلروزییکبار
دعایفرجرازمزمهمیکننـد!(((:
یکی از برادرهام شهید شده بود. قبرش اهواز بود. برادر دومیم توی اسلام آباد بود.
وقتی با خانواده ام از اهواز برمی گشتیم ، رفتیم سمت اسلام آباد. نزدیکی های غروب رسیدیم به لشکر.
باران تندی هم می آمد. من رفتم دم چادر فرماندهی ، اجازه بگیرم برویم تو .
آقا مهدی توی چادرش بود. بهش که گفتم؛ گفت « قدمتون روی چشم . فقط باید بیاین توی همین چادر ، جای دیگه ای نداریم.»
صبح که داشتیم راه می افتادیم، مادرم بهم گفت« برو آقامهدی رو پیدا کن ،ازش تشکر کنم..
توی لشکر این ور و اون ور می رفتم تا آقا مهدی را پیدا کنم.
یکی بهم گفت «آقا مهدی حالش خوب نیست؛ خوابیده.»
گفتم « چرا ؟» ...
گفت « دیشب توی چادر جا نبود. تا بخوابد، زیر بارون موند، سرما خورد...
[ شهیدمهدیباکری ]