eitaa logo
کوچه شهدا 🇵🇸 ! ڪوچہ شہــ♥️ـدا ! 🇵🇸
21.4هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
3هزار ویدیو
49 فایل
˹﷽˼ 『بسم‌اللھ‌ِ:)!』 . _ماهمیشھ‌فکرمیکنیم‌شھدا یه +کارخاصی‌کردن‌کہ‌شھیدشدن❗ ، _نه‌رفیق . .🖐🏽 . . +اونا خیلی‌کارهارونکردن‌که شھید شدن :))💔 . جهت رزرو تبلیغات : https://eitaa.com/tabliigh_120
مشاهده در ایتا
دانلود
ذِکرِ إِمروز: َرَجَهُمْ🍃 {خدایا‌درود‌فرست‌بر‌محمد‌و‌خاندانِ‌محمد} ۱۰۰مَرتَبِہ...
شما (مسلمانان حقیقی) نیکو ترین امتی هستید که پدیدار گشته‌اید💛🌱 | " 110 آل عمران " . . | ----------------------------- j๑ïท➺°.•|https://eitaa.com/joinchat/1883439139Cce3db45a22
فڪرڪہ‌میڪنم؛ میبینم‌ماچطور‌توانستیم‌بعد‌از شما‌دراین‌دنیا‌تاب‌بیاوریم(:💔؟! _اصلااین‌دنیا‌بعد‌ازشما‌ارزش‌زندگی‌ندارد(:_ | ----------------------------- j๑ïท➺°.•|https://eitaa.com/joinchat/1883439139Cce3db45a22
هیچوقت‌یادم‌نمیره... پارسال جمعه... صبح‌پاشدم‌ازخواب(: دیدم‌‌صدای‌گریه کل فضای‌خونه روگرفته... نگران‌شدم؛ازاتاق‌اومدم‌بیرون... چشای‌باباقرمز مامان‌یه گوشه کزکرده.. چی‌شده؟!!! (:💔 واین‌دردناک‌ترین‌خبری‌بود‌که‌میتونستم بشنوم...!به معنای واقعی دردازدست‌دادن یه‌تیکه‌ازوجوده ایران و فهمیدیم‌هممون... :)) روزِبعدش‌امتحانای‌ترم...😄 مگه دست‌ودلمون‌به درس‌خوندن‌میرفت؟!🙃 صبح شنبه رفتم‌مدرسه؛ دم دریه‌پوستر بزر‌گ‌بود... عکسِ‌سردار...😭 ازدرودیواره مدرسه غم‌وغصه میبارید(:💔🙂 وبغضی که‌گلوی‌همه مونوداشت‌خفه‌میکرد! رفتم تو مدرسه؛ یادمه... رفقارو زمین کناره میله والیبال نشسته بودن هیچکی حال و حوصله نداشت همه گرفته بودیم ماهایی‌که‌هیشکی‌نمیتونست خنده‌هامونو تومدرسه ازمون‌بگیره‌ حتی‌توبدترین‌شرایط ...🙂 رفتم پیش شون سکوتِ مطلق بود یهو بین همه یکی بادستای گرمش دستمو گرفت و گفت بیا بریم🙂🙂.. یخ کرده بودم!! انگار اونم فهمیده بود نباید صدای هق هق گریه هام توی جمع شنیده بشه (: رفتیم پیش باغچه ی کوچیک ته حیاط🍃 بی اختیار افتادم رو زمین بغض بزرگی گلوموفشارمیداد فقط یه همراه میخواست برای زارزدن ... دقایقی روبروی هم نشسته بودیم سرش و انداخته بود پایین انگار اونم مثل من نمیخواست چیزی و نشون بده (: بی اختیار شروع به حرف زدن کردم _آخه چرا اینطوری شد😭💔 چراااا😭😔😔 کاره اون ایام شده بود اشک‌واشک‌واشک ... پابه‌پای‌کلیپای‌سردارتوی‌تلویزیون‌و مدرسه وخیابون‌و...گریه میکردیم(: بچه ها امتحان الان شروع میشه برید سرکلاس هاتون🔊 بلند شد و دستش و به سمتم دراز کرد پاشوبریم امتحان..🙃🌹 و حالا یکسال از اون روز ها گذشت :) ...♥️💔 زبون‌قاصره‌که‌بخوام‌حال اون‌روزارو توصیف‌کنم.. بعدشم‌که‌هیئت محشر انصارالمهدی عج💔! باروضه ی مادر😔😭 ! نام: " "
باسلام من شب قبلش اصلا خوابم نمیبرد دلشوره عجیبی داشتم تا اینکه بالاخره خوابم برد صبح که بیدارشدم رفتم خونه خواهرم یک دفعه بابام امد گفت سردار رو ترور کردن سریع رفتم طرف تلویزیون روشنش کردم دیدم بله حاج قاسم شهید شده هیچوقت یادم نمیره نماز مغرب رو خوندم یک دفعه گریم گرفت رفتم روبه آسمون گریه کردم و با سردار حرف میزدم خیلی حس خوبی بود نام :اکبری آیدی ایتا:_ " "
🍃سلام عرض شد خداقوت🍃 ﷽ من سردار و هیچی نمیشناختم هیچه هیچ فقط ی بار ی کلیپی دیدم از ایشون در 20.30 پخش کردن ک درباره ی فیلم بیس تو سه نفر بود فکر کنم و اما روز شهادتشون من ساعت نه صب پا شدم دیدم بابام خونس رو مبل نشسته پا رو پا گذاشته و چشاش قرمز ،حسابی جا خوردم هیچکی هم هیچی نمیگفت منم اصلا حواسم به تلوزیون نبود ی دفعه ای تلوزیون شروع به خوندن کرد قاسم هنوز زندس...و ی ربان مشکی رنگی گوشه ی تلوزیونه حسابی جا خوردم به مولا دست خودم نبود اما گریم گرفت حسابی داغون شدم و هرچی بدو بیرا بود باره اون بیغیرتا کردم ک از پشت خنجر زدن و همه ی این ها صددرصد زیر سره روحانیه هم ترور شهید سلیمانی و هم شهید فخری زاده تمام و در اخر جای همگی خالی وقتی حاج قاسم رو اوردن شهرمون رفتیم استقبالش🥀 ایدی ایتا: mm_biya اسم: shamim " "
سلام من وقتی خبر شهادت حاج قاسم رو شنیدم اونقدر ناراحت شدم حتی نمی تونستم حرف بزنم تا سه چهار ساعت فقط اشک می ریختم روز تشیع پیکر ایشون هم واقعا حس یتیم شدن داشتم حس میکردم دیگه هیچ جا امن نیست با اینکه تا اون موقع فقط عکس های ایشون رو دیده بودم اما انگار عزیز ترین کسم رو از دست داده بودم نام:خادم الرضا آیدی ایتا:Armin0905 " "
سلام. جمعه‌تلخی بود! ساعت ۸:۳۰ بیدار شده بودم ولی از اخبار خبری نداشتم.. تقریبا ساعت ۹ بود که پدرم را دیدم . لباس سیاه پوشیده بود ولی من سوالی نکردم. بعد از گذشت چند دقیقه گفت( میخواست غیرمستقیم خواست خبر دهد) خواب دیدم حاج قاسم شهید شده! من لبخندی زدم و گفتم آره رهبر انقلاب در زمان اعطای نشان ذولفقار گفتند انشالله عاقبت کار حاج قاسم ختم به شهادت شود! اما نه حالا حالا ها.. گریه مادر باعث شد پدر هم گرفته شود ...و رؤیای پدر به واقعیت پیوست....وما ماندیم و شهادت سردار دلها.. ((( دیشب‌ارواح‌طیبه‌شهیدان‌روح‌مطهرقاسم‌سلیمانی‌را‌درآغوش‌گرفتند))) نام : علی آیدی: ❌ " "
ب نام خدا سلام صبح جمعه حول و حوش ساعت 6بود ک صدای برادرم ک مدافع حرم هستن اومد ک آروم آروم داشت ب پدرم میگف ک سردار سلیمانی و شهید کردن اما همه ما طوری از خواب پریدیم و با وحشت ادامه حرف برادرو پدر و می‌خواستیم بشنویم ک باور نکرده بودیم و فقط خدا خدا میکردیم و می‌گفتیم نه واقعیت نداره و من طوری از سر جام پریدم و داد زدم و همش با تکرار این کلمه میگفتم چیشده 😭چیشده😭 وبعد پدر شبکه خبر رو زدن و متاسفانه خبرزیرنویس شد و همه ما هق هق گریه کنان و ماتم زده جلو تلویزیون وتا چنددقیقه همه فقط سکوت و گریه بود😭 نام :صدیقه بختیاری آیدی: _ " "
خوابگاه دانشگاه رضوی تو حرمه صبح جمعه ساعت شش رفتم سلف دانشگاه دیدم همه تو خودشونن و فقط به هم تسلیت میگند...فکر کردم شهادت یکی از ائمه است یهو صدای رادیوی سلف زیاد شد و خبر و اعلام کرد... وقتی از خوابگاه اومدم بیرون اولین باری بود که تو حرم صدای عبدالباسط و شنیده بودم خواستم به آقا سلام بدم دیدم گنبد و سیاه پوش کردند... تنها روزی که دوست نداشتم تو حرم بمونم... همون روز بود اسم: همسایه سلطان آیدی: .... " "