eitaa logo
کوچه شهدا 🇵🇸 ! ڪوچہ شہــ♥️ـدا ! 🇵🇸
21.6هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
2.9هزار ویدیو
48 فایل
˹﷽˼ 『بسم‌اللھ‌ِ:)!』 . _ماهمیشھ‌فکرمیکنیم‌شھدا یه +کارخاصی‌کردن‌کہ‌شھیدشدن❗ ، _نه‌رفیق . .🖐🏽 . . +اونا خیلی‌کارهارونکردن‌که شھید شدن :))💔 . +رسانه‍ ما: @hayati_r جهت رزرو تبلیغات : https://eitaa.com/tabliigh_120
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام من ۱۰اذر بابای عزیزم رو ازدست دادم مامانم با رفتن بابا به کما رفت و ۲۵اذر مامان هم رفت پیش بابا 😭😭همزمان با تشیعع مامانم همسرم بعلت بیماری خاص بیمارستان بستری شد به خاطر شرایط خاص روحی که داشتم در منزل خواهرم بودم اون صبح غم انگیز با صدای گریه های خواهرم بیدارشدم دلهره تمام وجودم رو گرفت خدایا کی فوت کرده ؟؟ باورم نمیشد سردار 😭😭😭شوک عجیبی انگار پدرم رو دوباره ازدست دادم فقط خدا صبر و تحمل میده به بنده هاش شهادت هنر مردان خداست انشالله دعای سردار شهید شامل حالمون بشه 💚 نام: تسنیم سادات موسوی آیدی: .... " "
من فقط خواستم بگم یه سری بچه هایی هم هستن ، که از بعد تولد پدرشون گفته حاج قاسم و رهبر از خونواده مهم تره ، عزیز تره، جون بده براشون ... طوری بزرگ شدن که با دیدن عکسشون هم اشک میریختن... حالا یکی از عزیزترین کسامونو شهید کردن... داغی که رو دلم گذاشتن گفتنی نیست... همین بس که وقتی فهمیدم دیگه کنترلی و خودم نداشتم... سه هفته بدون غذا گذروندم... چون کسی که عزیز ازدست میده که غذا نمیخوره به خودش نمی‌رسه.... کاش بلاگردونت میشدم حاج قاسم...🖤 کاش خونواده من میرفتن و ط میموندی ...🖤 نام : زینبِ حاج قاسم :) آیدی: .... " "
سلام برا نماز صبح بیدار شدم وقتی اعمالم تموم شد. خوابیدم معمولا گوشیمو چک نمیکنم ولی حدودا ساعت 6 بود که رفیقم خبر شهادت حاج قاسم داد ناراحت و دستپاچه بود تحیر غریبی داشت به دوستم گفتم انا لله و انا الیه راجعون و بهش گفتم شهادت حقش بود قطع کردم و الان دیگه داشتم خودمو دلداری میدادم و فک کردن به خوابی که دیدم.. تا شب فکرم مشغول بود و نتونستم گریه کنم تا شب که رفتم مسجد و با دو سه تا از دوستان روضه خوندیم نام :خادمم، خادم الزهرا آیدی: khademolzahra * " "
روز جمعه زمانی که پدر و مادرم در حال خواندن دعای ندبه بودند، و زیر نویس رو دیدند داشتن با خودشون صحبت میکردند متوجه دو تا کلمه شدم 《حاج قاسم》《شهادت》😭 نمیدونم چه طور بیدار شدم و گفتم که نه دروغه شایعه است.... نمی تونه واقعی باشه... وقتی که مطمئن شدم که این اتفاق افتاده همون لحظه لباس سیاهم رو پوشیدم و گفتم عزادار شدیم😔 همین حالا هم باور ندارم که حاج قاسم در بین ما نیست (وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ)😇 انگار بیشتر از قبل حس میشه بیشتر از قبل داریم شون ما تازه ایشون رو پیدا کردیم ایشون واقعا لایق شهادت بودن اگه طور دیگه ای از دنیا میرفتن عجیب بود ࿇⊱  ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟🌸⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟  ⊰࿇ اما این از جنایت دشمنان کم نمیکنه و باید به سزای اعمال شون برسن نام: بانوی گمنام آیدی: .... " "
نمیدونم‌میتونید‌درک‌کنید‌یانه! صبح‌با‌صدای‌گریه‌چشماتونو‌باز‌کنین؛ کاملا‌گیج‌به‌همه‌جا‌نگاه‌کنین؛ صدای‌خوندن‌عبدالباسط‌توی‌همه‌ختما:| اون‌روبان‌مشکی‌کنار‌تلویزیون‌‌:/ تصویر‌حاجی‌رو‌صفحه:) بغض‌گوینده‌اخبار دعای‌ندبه‌با‌اشک با‌هق‌هق... و... سست‌شدن‌پاها یخ‌کردن‌دستا وبغض اما عجیبه واسه‌کسی‌که‌نه‌دیدیش‌ نه‌میشناختیش خیلی‌عجیبه عجیبه‌که‌‌تاحالا‌واسه‌کسی‌اون‌شکلی‌گریه‌نکردی عجیبه‌که‌واسه‌اولین‌بارواقعا‌داغون‌شدی عجیبه:) اسم:🖤 آیدے‌ایتا: .... " "
سلام شب قبلش تولد بهترین رفیق زندگیم بود کسی که با دنیا عوضش نمیکنم ولی متاسفانه پیشم نیست... همه داشتیم کیف میکردیم شاد و خرم بهترین شبای زندگیم بود بعد رفتم حجره خوابیدم اول صب یکی بچه ها اومد بیدارم کرد گفت ک سردار شهید شده منم گفتم هر هر مسخره من خوابم میاد گشنمم نیست وقتی دیدم داره گریه میکنه رفتم تو اتاق نگهبان و دیدم ۱۰ تا آدم دارن های‌های گریه میکنن منم جلو در نشستم و شروع کردم به زار زدن بعدش دویدم سمت اتاق بقیه و همه رو با گریه بیدار کردم باور کنید اونروز تو حوزه از هر حجره صدای شیون و زاری بلند میشد😞😞💔 نام مستعار:میم آیدی:Mahdi_shahid80 " "
سلام من جمعه خواب بودم . بیدار شدم هنوز تو رختخوابم بودم که صدای مامانم رو شنیدم که بابام میگفت سردار سلیمانی شهید شده؟ بابام هم گفت نمیدونم اینجا که نوشته شهید شده .... من چشام از تعجب داشت در میومد . به خودم گفتم نه بابا شاید شایعه اس شاید من اشتباه شنیدم . خیلی خونسرد اومدم از اتاقم اومدم بیرون که مامانم گفت سردار شهید شده ‌. من فرداش امتحان ترم ریاضی داشتم . میخواستم تمرین کنم دو تا سوال حل میکردم دو تا بیت شعر میگفتم و گریه میکردم . فردا هم که رفتم مدرسه فقط من بودم که گریه کردم ... با مقر کتاب میخواستیم کتاب نذری بدیم پول جمع کردم و کتاب هم برای روز تشییع گرفتم . من فقط یک میلیون جمع کردم . اما همین پول ها روی هم شد ۶۰ میلیون . چند روز بعد هم رفتیم تشییع . خیلی شلوغ بود . همش فکر میکردم تو این شلوغی شاید اصلا تابوتشون رو نبینم اما خدا روشکر دو سه متر فاصله داشتم . نام: جـــہــاده هــادے 128 آیدی : jahade_hadi_313 " "
بسم رب،،، آن روز جمعہ بود. اما جمعہ‌یی مٺفاٺ... ساعٺ ۶ و نیم بود بہ گمانم چشمانم را باز کردم،خوابم می‌آمد امـا،صداۍ گریہ می‌آمد.. ٺرسیدم ڪه ݘہ اٺفاقے افٺاده اسٺ..؟! وقٺے رفٺم داخل حال‌ݒذیرایے دیدم ݐدر و مـادرم بہ پہناۍ صورٺ اشڪ مے‌ریزند ... ټلوزیوݩ شبڪہ خبر بود! ٺیٺر خبـر مرا دگرگون ڪرد: "سردار حاج‌قاسـم سݪیمانے بامداد امرۅز بہ شہادټ رسید" آن رۅز خیلے آن بزرگ مرد را نمیشناختم امـا حاݪم جورۍ شد و قݪبم بہ درد آمد.. آن رۅز را فرامۅش نمۍ‌ڪنم روز اشڪ... رۅزۍ ڪہ باید خبر آمدن مہدۍ فاطمہ<عج> ٺیٺر میشد،،، امـاخبر رفٺن سردار دݪـہا ٺیٺر شد... نام :گمنــآم آیدی:.... " "
سلام خیلی ممنون که به یادمون بودین 💔🌱 | ----------------------------- j๑ïท➺°.•|https://eitaa.com/joinchat/1883439139Cce3db45a22
من هرشب شما را به اسم دعا میکنم - امام‌خامنه‌ای♥️🌱 . . | ----------------------------- j๑ïท➺°.•|https://eitaa.com/joinchat/1883439139Cce3db45a22
خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود• :)♥️🔗 • ـ | ----------------------------- j๑ïท➺°.•|https://eitaa.com/joinchat/1883439139Cce3db45a22
لحظاتی پیش روح بلند و ملکوتی فقیه انقلابی فیلسوف مجاهد عمار رهبر حضرت آیت الله علامه محمدتقی مصباح یزدی به ملکوت اعلی پیوست. . . رحلت این عالم ربانی را به حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف و نایب بر حق ایشان مقام معظم رهبری و عموم ارادتمندان به ایشان تسلیت عرض میکنیم💔🌱... | ----------------------------- j๑ïท➺°.•|https://eitaa.com/joinchat/1883439139Cce3db45a22
•| بِسْمِ‌اللهِ‌الرَّحْمٰنِ‌الرَّحیمْ🌹🍃 |•
ذِکرِ إِمروز: 🍃 {إی‌پروردگارِ‌جهانیان} ۱۰۰مَرتَبِہ...
اۍ‌بغض‌فروخفتہ‌ھ‌مرا مردنگہ‌دار … تادست‌خداحافظێ‌اش‌رابفشارم(:💔! [یادت‌میاداون‌روزا همہ‌چہ‌بغضی‌گلوشونو‌گرفتہ‌بود(:💔؟!‌] | ----------------------------- j๑ïท➺°.•|https://eitaa.com/joinchat/1883439139Cce3db45a22
سلام علیکم ✋🏻 خاطره تلخ من 😓 صبح جمعه بود و منم خیلی خسته بودم زیاد خوابیدم 😩 بیدار شدم اصلا صبح خوبی نبود بابام سر کار بود و همچی کسل کننده بود 😢 من رفتم دست و صورتمو شستم و برگشتم دیدیم آبجی کوچولوم بیدار شده و میخواد شبکه پویا ببینه مثل هر روز .... مامانم گفت تلویزیونو روشن کن منم تولویزیونو روشن کردم و غم وحشتناکی تمام خونمونو فرا گرفت اولش دیدم زیر نویس شبکه خبر درباره سردارِ شکه شدم ...‌ نمیدونستم چه اتفاقی افتاده سریع زدم شبکه خبر .... باورم نمیشد یهو مامانم اومد نشست رو زمین و شروع کرد به زار زار گریه کردن :)💔 خواهر کوچولوم هم تو بغل مامانم گریه میکرد 🖤 منو داداشم هنوز تو شک بودیم که یهو داداشم هم نشست و شروع کرد به گریه 😭 من هنوزم گیج بودم هی میگفتم نه شایعست نه دروغه نههههههه😭 خب باورم نمیشد 😓😭 تا اینکه دیگه کاملا از صحت خبر مطمئن شدم 😩 یهو غم تمام وجودمو فرا گرفت ... و به گلوم فشار اورد😖😣 رفتم تو اتاق یا صدایِ بی صدایی و با کلی اشک و غم زدم زیر گریه (:💔 و به خودم گفتم من باید راه سردارو ادامه بدم 🖤💔 و شروع کردم به درس خوندن 🌱🖤 و این بود خاطره ی من یک روز قبل از تولدم 🖤 کاش سردار دلها و مهندس لاقلوب شفاعت مارو بکننن😭🙏🏻 کاش سرباز امام زمان بشیم🖤 اسم مستعار:ݩــعـ🍃ـݩــ🌿ـآ‌ッ آیدی ایتا : SMZ_rns " "
تو حالت خواب و بیدارے بودم؛ ے حس عجیبے بود؟! تلوزیون روشن بود... +اوف چیشده😪 دلم میخواست خبرے ڪ شنیدم دروغ باشه... باور نمیکردم 🥺 فقط ے صداهایے میشنیدم نمیفهمیدم چیشده اخه شب دلشوره داشتیم خوب نخوابیدیم...😭 بابا اومد بالا سرم... +چیشده؟؟ _بلند شو ببین حاج قاسمو شهید کردن😭 +یعنیی... واقعے بود رفتم نشستم جلو تلوزیون همینطورے عکساے حاج قاسم خبرا... نمیخواستم جلو خانواده گریه کنم 😓😓 دیگ نشد زدیم زیر گریه 😭😭😭 یکے میگف دیشب حالشو پرسیدم دیشب حالم یجورے بود دلشوره داشتم اخه چراااا.....جمعه بود فقط تو گروه چت میکردیم بچه ها دیگه هیچکدوم حال نداشتن؛ فرداش امتحان علوم داشتیم جمعه غریبے بود🥀 هر جمعه ڪ دلگیر این جمعه بد تر بود داغمون تازه شد کل دنیا یتیم شد😭 فرداش ڪ رفتیم مدرسه عکساے سردار رو در و دیوار مدرسه بود هرکے ے طرف و نیگا میکرد و میزد زیر گریه اخه مگه میشه ... بعد یڪ سال ما هنوز باورمون نشده ڪ حاجے شهید شده حاجے دیگه بینمون نیس🥺🥀 حاج قاسم هنوز زندست🖤 اسم: آیدی : .... " "