المقصد الثانی فی النواهی.pdf
8.85M
✅ شرح نموداری الموجز فی اصول الفقه/ مبحث المقصد الثانی فی النواهی
✍ آیتالله جعفر سبحانی
#الموجز
#نواهی
#نموداری
🌺~🌺~🌺~🌺
✅#بانک_کتب_حوزوی 🔰🔰
🆔 @Kotob_howzavy
المقصد السادس فی الحجج و الامارات.pdf
33.38M
✅ شرح نموداری الموجز فی اصول الفقه/ مبحث المقصد السادس فی الحجج و الامارات
✍ آیتالله جعفر سبحانی
#الموجز
#الحجج
#نموداری
🌺~🌺~🌺~🌺
✅#بانک_کتب_حوزوی 🔰🔰
🆔 @Kotob_howzavy
المقصد السابع فی اصول العملیه.pdf
30.52M
✅ شرح نموداری الموجز فی اصول الفقه/ مبحث المقصد السابع فی اصول العملیه
✍ آیتالله جعفر سبحانی
#الموجز
#اصول_العملیه
#نموداری
🌺~🌺~🌺~🌺
✅#بانک_کتب_حوزوی 🔰🔰
🆔 @Kotob_howzavy
المقصد الثامن فی تعارض الادله الشرعیه بخش اول.pdf
7.62M
✅ شرح نموداری الموجز فی اصول الفقه/ مبحث المقصد الثامن فی تعارض الادله الشرعیه / بخش اول
✍ آیتالله جعفر سبحانی
#الموجز
#تعارض_الادله
#نموداری
🌺~🌺~🌺~🌺
✅#بانک_کتب_حوزوی 🔰🔰
🆔 @Kotob_howzavy
المقصد الثامن فی تعارض الادله الشرعیه بخش دوم.pdf
9.44M
✅ شرح نموداری الموجز فی اصول الفقه/ مبحث المقصد الثامن فی تعارض الادله الشرعیه / بخش دوم
✍ آیتالله جعفر سبحانی
#الموجز
#تعارض_الادله
#نموداری
🌺~🌺~🌺~🌺
✅#بانک_کتب_حوزوی 🔰🔰
🆔 @Kotob_howzavy
🔴 جامع ترین فروشگاه خرید و فروش کتب و شروح حوزوی در #ایتا
🔴 بهترین انتخاب/ کمترین هزینه/ بالاترین اطمینان
🔴 ما خرید را آسان کردیم
▫️هر کتابی که نیاز دارید
▫️در هر کجای ایران که باشید
▫️در هر ساعتی از شبانه روز که بخواهید
▫️می توانید ثبت سفارش کنید و در آدرس مورد نظرتان تحویل بگیرید.
💠 هم اکنون کتب و شروح حوزوی در این کانال بارگزاری می شود
🔴 لینک میزبانی ما👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3789422751Ced3cd988e4
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ➖➖
🛑 همیشه در کنارتان هستیم 💯
تلخیص نموداری الموجز.pdf
579.7K
🔰 جزوه نموداری الموجز المقصد الرابع العموم و الخصوص
✍ آیتالله جعفر سبحانی
#نمودار
#الموجز
🌺~🌺~🌺~🌺
✅#بانک_کتب_حوزوی 🔰🔰
🆔 @Kotob_howzavy
تلخیص پرسش و پاسخ الموجز.pdf
2.44M
📚 تلخیص کامل الموجز فی اصول الفقه
🌺~🌺~🌺~🌺
✅#بانک_کتب_حوزوی 🔰🔰
🆔 @Kotob_howzavy
جزوه نموداری الموجز(مقصد ثالث).pdf
3.3M
🔰 جزوه نموداری الموجز المقصد الثالث فی المفاهیم
✍ آیتالله جعفر سبحانی/ نمودار از محمدرضا فضلعلی
#نمودار
#الموجز
🌺~🌺~🌺~🌺
✅#بانک_کتب_حوزوی 🔰🔰
🆔 @Kotob_howzavy
کلمه شماری لمعه و روایت شماری وسائل.xlsx
34.3K
🔰 فایل اکسل کلمه شماری ابواب کتاب شریف لمعه دمشقیه و تعداد روایات ابواب فقهی در وسائل الشیعه
🌺~🌺~🌺~🌺
✅#بانک_کتب_حوزوی 🔰🔰
🆔 @Kotob_howzavy
تقریر محسن بهرامی.pdf
411.4K
🔰 تقریر بحث حرمت روزه ی روز سی ام شعبان به نیت اول رمضان/ فقه ۲ پایه چهارم
🔰 تقریرات استاد محسن بهرامی
#تقریرات
#فقه_دو
#روزه
#پایه_چهارم
🌺~🌺~🌺~🌺
✅#بانک_کتب_حوزوی 🔰🔰
🆔 @Kotob_howzavy
الگوریتم اجتهادی شهید ثانی.pdf
33.3K
🔰 نمودار الگوریتم اجتهادی شهید ثانی رحمه الله از بیان خود ایشان
💠 یکی از مهمترین دستاوردهایی که حاصل عمر فقهای شیعه در آن نهفته است الگوریتم اجتهادی فقهای ماست. برخی فقها در آثار خود این الگوریتم را صریحا بیان فرموده اند ولی برخی دیگر صریح اشاره نفرموده اند و باید با پژوهش های روش شناسانه و استقصای روش فقاهت این بزرگواران در مسائل مختلف به روش اجتهادی آنان رسید از جمله ی فقهایی که صریحا روش اجتهادی خود را ارائه فرمودند شهید ثانی اعلی الله مقامه الشریف به عنوان یکی از بزرگان فقهای شیعه است.
🌺~🌺~🌺~🌺
✅#بانک_کتب_حوزوی 🔰🔰
🆔 @Kotob_howzavy
نمودار تقسیم ثنایی حالات تکرر مفطر و موارد.pdf
90.9K
🔰 نمودار تقسیم ثنایی حالات تکرر مفطر و موارد وجوب تکرر کفاره/ فقه ۲ پایه چهارم
#نمودار
#فقه_دو
#کفاره
#پایه_چهارم
🌺~🌺~🌺~🌺
✅#بانک_کتب_حوزوی 🔰🔰
🆔 @Kotob_howzavy
🔰 مباحث علم عرفان
🔹مقدمه
✅ درس سوم: اصطلاحات عرفان و تصوف ( قسمت اول)
کلمهی «عرفان» به معنای
«شناخت» و «معرفت» است. این اصطلاح از قرون ابتدایی اسلامی در میان متصوفه رواج داشته است. برای مثال در کلمات عرفایی نظیر «بایزید بسطامی» (متوفای ۲۶۱ قمری) و «معروف کرخی» (متوفای 201 قمری) کلمهی «عارف» و «عرفان» دیده میشود. استاد مطهری میفرماید: در کتاب اللُّمع «ابونصر سَرّاج طوسی» که از متون معتبر عرفان و تصوف است، جملهای از «سفیان ثوری» نقل شده که نشان میدهد، در حدود نیمهی اول قرن دوم این اصطلاح پیدا شده بود. البته در گذر زمان و همچنین در مناطق مختلف، اصطلاح عرفان و عارف کاربردهای مختلف و تغییراتی داشته است که دانستن آنها برای نزدیک شدن به حقیقت این دستگاه فکری کمکی به ما نمیکند. برای مثال گاهی عرفان را بر بخش نظری اطلاق کرده و تصوف را ناظر به بخش عملی عرفان میدانستند (چنانچه ابن فنّاری در مصباح الانس نقل کرده است).
به طور کلی در عصر ما، عرفان بر همهی میراثی که از تصوف و عرفان حوزه اسلامی، از سدههای نخستین پیدایش اسلام تاکنون به ما رسیده است اطلاق میشود. در واقع عرفان، معرفت و آگاهی شهودی ذات و صفات و افعال الهی توسط بشر است.
واژهی دیگری که در عالم اسلام بسیار رواج داشته و به کار بردن آن برای اهل باطن از مسلمین، خیلی بیشتر از واژهی عارف است، اصطلاح «صوفی» می باشد. در مورد اینکه واژهی صوفی به چه معناست، ریشه آن چیست، و چرا عارفان را صوفی خواندهاند، بحثهای بسیار زیادی در زمانهای مختلف مطرح بوده است. در دوران معاصر نیز، توسط مستشرقین و جوامع دانشگاهی داخلی و خارجی به این مباحث دامن زده شده به نحوی که اکنون، نظرات متنوع و متعددی در این زمینه پیش روی ما است. این بحثها هم ما را به حقیقت تصوف و عرفان و دستگاه فکری که عرفان ارائه می کند رهنمون نمیشوند. پس بهتر است که تنها نگاهی کلی به معنای لغوی و اصطلاحی تصوف داشته باشیم و از تفاصیل بلافایده صرفنظر کنیم.
«صوف» در عربی به معنای پشم است و «صوفی» (پشمینه پوش) کسی است که لباس پشمی میپوشد. از آن جایی که این لباس، نرم و لطیف و راحت نبوده، نشانهی بیرغبتی به دنیا تلقی میشده است. افرادی که اهل باطن بوده و به زخارف دنیوی بیتوجه بودند، این لباس را میپوشیدند و صوفی خوانده میشدند.
یکی از معروفترین اطلاقات صوفی به این معنا در دیوان حافظ آمده است؛ حافظ در شأن خود میگوید:
سرمست در قبای زرافشان چو بگذری
یک بوسه نذر حافظ پشمینه پوش کن
مشخص است که منظور حافظ از پشمینه پوشی همان تصوف است و اینکه معادل فارسی آن را به کار برده است نشان میدهد که در آن دوران، صوفی به همین معنای پشمینهپوشی بوده یا لااقل معنای غالب آن بوده است.
احتمالات دیگری که در مورد ریشهی واژهی صوفی بیان شده عبارتند از:
از ریشه صفا، منسوب به «اهل صُفه»، قبیلهای به نام «بنی صوفه» که در جاهلیت خادم کعبه بودند، نوعی گیاه به نام «سوفانه»، «سوفی» که کلمهای یونانی و به معنی حکمت است و امثال اینها. این اختلافات هم قدیمی است و «هُجویری» (از عرفای قرن پنجم) در کشف المحجوب به آنها اشاره کرده است.
گاهی بین عرفان و تصوف فرق گذاشته میشود، به این معنا که عرفان را اشاره به بخش مثبت و تصوف را اشاره به بخش منفی این حرکت باطنی به سوی خداوند متعال در عالم اسلام تلقی میکنند. خود این کاربرد هم قدیمی است و در اشعار حافظ و سایر عرفای ما مسبوق بهسابقه است:
نقد صوفی نه همین صافی بی غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
این بیت از حافظ اشارهای به نوعی جهت منفی در اصطلاح تصوف دارد.
در مجموع می توان گفت که تصوف در عالم اسلام به طور کلی بر همان حرکت باطنی اطلاق میشده و لباس پشمینه هم در این اطلاق نقش داشته است. این اطلاق از همان قرون آغازین اسلام رایج بوده و اگر تبصرههایی بر آن مترتب شده (مانند همین معنای منفی یا اطلاق بر بخش عملی)، در ادوار یا محیطهای جغرافیایی خاصی در عالم اسلام به وجود آمده و بعدا از بین رفته است. به طور کلی تفاوتی از این جهت میان «عرفان و تصوف» یا «عارف و صوفی» نیست و هر دو ناظر به همهی حقایقی هستند که عرفا و متصوفه دوران اسلامی در سیر باطنی خودشان به آنها دست یافتند.
⬅️ ادامه پست بعدی
https://hawzah.blog.ir/
🌺~🌺~🌺~🌺
✅#بانک_کتب_حوزوی 🔰🔰
🆔 @Kotob_howzavy
🔰 مباحث علم عرفان
🔹مقدمه
✅ درس سوم: اصطلاحات عرفان و تصوف ( قسمت دوم)
در دوران ما و به خصوص در داخل جمهوری اسلامی ایران یعنی در اطلاقات بعد از انقلاب، به واسطهی برخی گرایشها و اعمالی که خود اهل تصوف هم در آن بیتقصیر نبودند و نیستند، عملاً عارف و عرفان واژههایی با بار ارزشی مثبت تلقی شده و تقریباً در همه فرآوردههای عرفانی اعم از علمی، عملی، معرفتی، هنری، ادبی و ... به کار رفته و غالباً از آن عرفای شیعی قصد می شود. متقابلاً واژهی صوفی و تصوف، با بار ارزشی منفی و عمدتاً در فرآورده های عملی سلوکی به کار رفته و بیشتر برای عرفای مذاهب مختلف اهل تسنن استفاده می شود.
اگر بخواهیم نگاهی علمی و آکادمیک به این دو اصطلاح در دوران معاصر داشته باشیم باید گفت که عرفان یک واژهی عام میان اسلام و سایر ادیان بوده و برگردان رایجی از واژه انگلیسی «Mysticism» است. این واژه در قرون اخیر بیشتر بر جنبههای عاطفی و احوالی ادیان دلالت میکند و معنای آن راز ورزی یا سِرّ ورزی است، یعنی توجه به رموزی که در ادیان نهفتهاند و فراتر رفتن از ظواهر دینی و رسیدن به باطن ادیان. البته به دلیل برخی بحثهای مربوط به «تجربهی دینی» (که نمیخواهیم وارد آن ها شویم)، کاربرد این واژه در غرب معاصر لزوماً به معنای معرفتزایی روش عرفانی نیست، ولی در حوزهی اسلام و تصوف و عرفان اسلامی به خصوص تکیه روی این هست که سلوک عرفانی نسبت به اتیان دستورات عام دینی، معرفتزایی بیشتر و عمیقتری دارد آن هم از نوع معرفت توحیدی و شناخت خداوند و افعال و اسمائش که البته همانطور که قبلاً عرض شد، شناخت، اولین مرحلهی آن است و در پس آن، شهود عینی هم برای عارف رخ میدهد.
اگر بخواهیم از این بخش هم نتیجهگیریای داشته باشیم باید بگوییم که به طور خلاصه، عرفان واژهی مشترکی بین همهی ادیان به معنای راز ورزی است و وقتی که آن را در مورد اسلام - و باطنگرایی اسلامی به طور دقیقتر - به کار میبریم، بایستی از پسوند اسلامی استفاده کنیم یعنی بگوییم: عرفان اسلامی*، با تکیه بر این که عرفان در اسلام به خلاف برخی از ادیان دیگر ناظر به معرفت شهودی حق متعال هم هست.
اما در اصطلاحات آکادمیک، یک واژه خاص هم در مورد عرفان اسلامی داریم که همان تصوف** است. این اصطلاح در متون دانشگاهی خارجی هم رواج دارد و به عنوان معادل عرفان اسلامی از آن استفاده می شود. پس اگر از اطلاقاتی که در زمان حال در عرف کشور ما رایج است صرفنظر کنیم و یک نگاه آکادمیک جهانی به این دو اصطلاح داشته باشیم، عملاً دو اصطلاح عرفان اسلامی و تصوف معادل هم هستند.
* Islamic mysticism
** Sufism
https://hawzah.blog.ir/
🌺~🌺~🌺~🌺
✅#بانک_کتب_حوزوی 🔰🔰
🆔 @Kotob_howzavy
✅ تلخیص درس منطق مظفر ( ۱۱)
✅ باب اول: درس هفتم: تقسیمات الفاظ - ترادف و تباین ( قسمت اول)
وقتى لفظى با یک یا چند لفظ دیگر مقایسه شود، این الفاظ متعدد، از دو حال بیرون نخواهند بود:
1- یا همۀ آنها براى یک معنا وضع شدهاند،که در این صورت«مترادف»خوانده مىشوند؛ زیرا یک لفظ در«ردیف» و کنار لفظ دیگر قرار مىگیرد، و همه بر یک معنا دلالت مىکنند. مانند انسان و بشر، سبب و دلیل، خانه و منزل و سرا.
بنابراین،ترادف عبارت است از: «اشتراک چند لفظ در یک معنا».
2- یا این الفاظ به گونهاى هستند که هر کدام ، براى معناى خاصى وضع شده است که در این صورت «متباین» خوانده مىشوند. مانند کتاب، قلم، آسمان، زمین و بسیاری الفاظ دیگر که ما بکار می بریم و هر کدام معنای خاص خود را دارند.
بنابراین، تباین آن است که «به تعداد الفاظ، معنا وجود داشته باشد».
تقسیم الفاظ متباین:مثلان،متخالفان،متقابلان
دانستیم که الفاظ متباینه آن الفاظى را گویند که به تعداد الفاظ، معانى هم متعدد شود و هر لفظى داراى معناى خاص خود باشد و معانى الفاظ مثل خود الفاظ با یکدیگر مغایرت داشته باشد.
تغایر میان دو معنا بر سه نوع و لذا الفاظ متباین نیز به سه دسته تقسیم می شوند : تماثل،تخالف و تقابل.
1-تماثل: مثلان دو امرى را گویند که در یک حقیقت مشترکاند، وقتی از آن جهت که مشترک هستند ملاحظه شوند:
هما المشترکان فى حقیقة واحدة بما هما مشترکان؛
یعنى به جهت اشتراک آنها در آن حقیقت مورد بررسی قرار گرفته اند.
براى مثال محمد و جعفر- که نام دو شخصى است که در انسانیت اشتراک دارند- از آن جهت که در انسانیت اشتراک دارند، «مثلان»هستند. و نیز انسان و اسب،به اعتبار اشتراکشان در حیوانیت «مثلان» خوانده مىشوند.
اما اگر اشتراک محمد و جعفر در انسانیت، و نیز اشتراک انسان و اسب در حیوانیت لحاظ نشود، و ویژگیهاى خاص هریک از آنها لحاظ شود، آنها «متخالف»خوانده مىشوند.
نکته: بداهت عقل حکم مىکند که اجتماع مثلان محال است. (یعنی مثلا انسان و اسب در یک موضوع جمع نمی شوند.)
2- متخالفان دو امر متغایراند وقتی از آن جهت که متغایر هستند ملاحظه شوند:
هما المتغایران من حیث هما متغایران؛
یعنى به لحاظ مغایرتى که با هم دارند،متخالف خوانده مىشوند.
مانند انسان و اسب از آن جهت که انسان و اسب هستند- نه از آن جهت که در حیوانیت اشتراک دارند- و نیز مانند آب و هوا،آتش و خاک، سیاهى و شیرینى، بلندى و نازکى،شجاعت و بزرگوارى، سفیدى و گرما
https://hawzah.blog.ir/
🌺~🌺~🌺~🌺
✅#بانک_کتب_حوزوی 🔰🔰
🆔 @Kotob_howzavy
✅ تلخیص درس منطق مظفر ( ۱۲)
✅ باب اول: درس هفتم: تقسیمات الفاظ - ترادف و تباین ( قسمت دوم)
نکته1: اجتماع دو امر متخالف در محل واحد،اگر از زمرۀ صفات باشند،امرى ممکن است؛ مانند سیاهى و شیرینی که در خرما جمع مىشوند.
نکته2: از آنچه گفته شد روشن می شود که انسان و اسب، از آن جهت که یکى انسان و دیگرى اسب است، و دو نوع جداگانه را تشکیل مىدهند،«متخالف»خوانده مىشوند؛ و از آن جهت که هردو حیواناند و در جنس خود مشترکاند،«مثلان»نامیده مىشوند.
این سخن در امورى چون پنبه و برف، حیوان و گیاه، درخت و سنگ نیز صادق است.
3-متقابلان دو معناى متنافر و گریزان از هم هستند که اجتماعشان در محل واحد از یک جهت و در یک زمان محال است:
هما المعنیان المتنافران اللذان لا یجتمعان فى محل واحد من جهة واحدة فى زمان واحد
مانند انسان و ناانسان، کور و بینا، پدرى و فرزندى، سیاهى و سفیدى.
در تقابل،منع مطلق اجتماع را نداریم، بلکه محال بودن اجتماع فقط با شرط خاص است و آن اجتماعى است که سه قید دارد: الف-در محل واحد باشد ب-از جهت واحد باشد ج-در زمان واحد باشد.
توضیح:
الف: انسان و لا انسان دو مفهومى هستند که در شیئى واحد (محل واحد) جمع نمىشوند یعنى محال است که شیئى واحد، هم انسان و هم ناانسان باشد و نیز نابینا و بینا که اجتماعشان در موضوع واحد محال است یعنى ممکن نیست یک شخص واحد، هم نابینا باشد و هم بینا.
ب:پدری و فرزندی: امکان ندارد که شخصِ واحد، از جهتِ واحد و نسبت به یک نفر، هم پدر او باشد و هم فرزند او.
(ما از دو جهت مختلف ممکن است -زیرا یک شخص می تواند پدر یک نفر، و فرزند یک نفر دیگر باشد-)
ج: گرما و سرما: که اجتماعشان در محل واحد و در زمان واحد ممکن نیست یعنی یک شیء نمی تواند در یک زمان واحد، هم گرم باشد هم سرد.
(اما در دو زمان ممکن است- چرا که گاهى جسم در یک زمان سرد است و در زمان دیگر گرم مىشود-)
منابع:
- منطق علامه مظفر. ترجمه و اضافات، دکتر علی شیروانی. ج1
-شرح منطق مظفر، علیمحمدی خراسانی، ج1
-تحریر منطق، دکتر علی شیروانی
تلخیص: نگین افتخاری
https://hawzah.blog.ir/
🌺~🌺~🌺~🌺
✅#بانک_کتب_حوزوی 🔰🔰
🆔 @Kotob_howzavy
✅ نمودار آشنایی با ۱۰ قاعده فقهی
در این مطلب، ده قاعده پرکاربرد فقهی به شکل نموداری تقدیم شما شده است.
✅ آشنایی با قواعد فقهی
برای طلاب و دانشجویانی که قصد دارند بصورت تخصصی وارد فقه شوند لازم است علاوه بر آشنایی با اصول فقه، آشنایی مختصری با قواعد فقهی هم داشته باشند.
در این مطلب به آشنایی اجمالی قواعد فقهی و تفاوت آن با مسائل اصولی و به بررسی مفاد،ادله،مسائل و تطبیق ۱۰ قاعده فقهی پرداخته شده است.
توجه داشته باشید که این نمودارها فقط جهت آشنایی اجمالی تهیه شده است و امیداست که دانشجوی گرامی پس از آن خود به سراغ مطالعه و تحقیق در این زمینه بپردازد.
متاسفانه درس رسمی ای در زمینه قواعدفقهی در حوزه علمیه وجود ندارد و باید خود طلاب برای پرکردن این خلا و رسیدن به مراتب اجتهاد آن را فرابگیرند.
از جمله منابعی که از آنها در تهیه نمودار استفاده شده و دانشجو میتواند به آن رجوع کند:
۱. قواعد فقهی، آیت الله محقق داماد
۲. دروس التهمیدیه فی القواعد فقهیه، آیت الله ایروانی
۳. مائه قاعده الفقهیه معنی مدرکا و موردا، آیت الله سیدکاظم مصطفوی
۴. درسهایی از قواعد فقه، عبدالجواد ابراهیمی
۵. صوت تدریس دروس التمهیدیه فی القواعد فقهیه استاد حائری
۶. صوت تدریس قواعد فقهی استاد فیروزآبادی
✅ تفاوت قاعده فقهی و اصولی
بدیهی است که برای به دست آوردن احکام مسائل جزئی شرعی، هم به قواعدفقهی نیاز است و هم به قواعد اصولی، و از این نظر این دو دسته از قواعد شباهت بیش تری به یک دیگر دارند، از این رو جداسازی و دریافت نقاط تمایز آن ها ازاهمیت و دقت ویژه ای برخوردار است.
برخی از این تفاوت ها عبارت اند از:
۱ – اجرای قاعده فقهی، میان مجتهد و مقلد مشترک هست ولی تطبیق قاعده اصولی ویژه مجتهد است
۲ – قاعده فقهی، استقلالی است در حالی که قاعده اصولی آلی بوده و ابزاری برای استنباط احکام است
۳ – قاعده فقهی، مستقیما به عمل مکلف تعلق می گیرد بر خلاف قاعده اصولی که تعلق آن به فعل مکلف با واسطه است
۴ – قاعده فقهی تطبیقی ولی قاعده اصولی استنباطی باشد
۵ – غایت و هدف قاعده اصولی بیان شیوه های اجتهاد و استنباط است اما هدف قاعده فقهی بیان حکم حوادث جزئی است.
🌺~🌺~🌺~🌺
✅#بانک_کتب_حوزوی 🔰🔰
🆔 @Kotob_howzavy