«این روزها برای دوام آوردن نیازی به کلمات ندارم، یک آغوش مطمئن و محکم مرا کفایت میکند.»
-دستم از اشیاء رد میشود ، از تلفن رد میشود ، فراموشت نکردهام . .
فقط کمی ، کمی مُردهام .
لحظه ؛
آسمان روی زمین بود و نمیدانستم آبی چشم شما سر به هوا کرد مرا؛
برو به همه بگو ك اسمت قسم راستمه . .
اگه يه روزى دلت تنگ شد، اگه من رو كنارت نداشتى، چيزهايى كه دوست داشتم رو يادت بيار، لبخند بزن بگو مسير قشنگى بود، نامرد نباش؛
بالاخره يه روزى هم ما فكر میكرديم بدون هم نمیتونيم زندگى كنيم.
هميشه كه اينجورى دور نبوديم.🙂
حقیقتا نمیدونم چجوری توصیفش کنم امشبو 🤏😭
از اون فلیم قشنگ گریه دارش بگم یا از وسط خیابون نشستنمون و پیاده رفتن تا رسیدن به یه مکان؟🤏😭
خلاصه امشبو نمیتونم بنویسم و برم تو حس و حال نویسندگی خودمونی نوشتم و مینویسم ..
آقا از اون برق قطع شدنش تا فیلم گریه دارش تا وسط پیاده رو نشستنش تا پیاده رفتنش واسه یه مکان قشنگ بود و قشنگ بود و شیرین🤏😭🤍
#لحظه
شاید یه روز بفهمی که هیچوقت نمیخواستم دعوا کنیم فقط میخواستم بفهمی اون موضوع چقدر اذیتم می کنه .