این منم که تو را می خوانم
نه پری قصه هستم در آفاق داستان
و نه قاصدکی در یک قدمی تو
من یک انسانم
کسی که همواره به یاد توست
سالهاست با رودخانه و آسمان زندگی میکنم
برای کفتران چاهی دانه میریزم
و ماه را به مهمانی درختان دعوت می کنم
این تویی که در تمام لحظات می بینی
مینویسم تا تمامی درختان سالخورده بدانند
که تو مهربانترین مهربانی
پس آرام و گرم مینویسم
دوستت دارم
بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند
قاب عکس توست اما شیشه ی عمر من است
بوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند
تارموی توست اما ریشه ی عمر من است
هدایت شده از لَـيـسـَ مَحبوبــــــ
خب به مناسبت 1k شدنمون میخوام تقدیمی بدم🫐 این پیام رو فور میکنید و لینک کانال خودتون رو توی ناشناس میفرستید و من یک عکس به همراه متن به شما تقدیم میکنم🍃
لینک کانالتون هم قرار میگیره🫂
اگر این پیام فور نشده باشه شامل تقدیمی نمیشید🌚
هدایت شده از شیار۱۴۳•♡
مامانش بهش گفته بود: حسن!
دست این دختر مردم رو بگیر
یه تُک پا ببرش مشهد؛ گناه داره.
گفته بود: مامان! دلم برای امام رضا"ع"
یه ذره شده، ولی نمیتونم برم.
باید برم جبهه...
رفت جبهه، شهید شد؛
رفتن جنازه رو بیارن قم، دفن کنن.
بهشون گفتن: ببخشید، جنازه گم شده،
هفت روزه رفته مشهد!
- شهید حسن ترابیان
به روایت حاج حسین یکتا
هدایت شده از شیار۱۴۳•♡
سخنرانی حاج حسین یکتا-دانشگاه کاشان.mp3
38.54M
برا اولین بار بعد از مغرب
اینجا دور هم نشستیم...
روایتگری حاج حسین یکتا
نهر خَیّن ؛ ۱۹ اسفند ۱۴۰۱
"دانشجویان دانشگاه کاشان"
#روایتگری