هدایت شده از شیار۱۴۳•♡
مامانش بهش گفته بود: حسن!
دست این دختر مردم رو بگیر
یه تُک پا ببرش مشهد؛ گناه داره.
گفته بود: مامان! دلم برای امام رضا"ع"
یه ذره شده، ولی نمیتونم برم.
باید برم جبهه...
رفت جبهه، شهید شد؛
رفتن جنازه رو بیارن قم، دفن کنن.
بهشون گفتن: ببخشید، جنازه گم شده،
هفت روزه رفته مشهد!
- شهید حسن ترابیان
به روایت حاج حسین یکتا
هدایت شده از شیار۱۴۳•♡
سخنرانی حاج حسین یکتا-دانشگاه کاشان.mp3
38.54M
برا اولین بار بعد از مغرب
اینجا دور هم نشستیم...
روایتگری حاج حسین یکتا
نهر خَیّن ؛ ۱۹ اسفند ۱۴۰۱
"دانشجویان دانشگاه کاشان"
#روایتگری
- لیها -
برا اولین بار بعد از مغرب اینجا دور هم نشستیم... روایتگری حاج حسین یکتا نهر خَیّن ؛ ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ "
یه کم زیاده
اما گوشش کنید
عجیب قشنگه ...
گفتم: غمِ تو دارم؛ چیزی نگفت و بگذشت
حافظ خوشا به حالت!
یارم گذشت و یارت گفتا: غمت سرآید...
غمت ناخوانده مهمانیست ،هر شب در سرای من اگر یک شب تو خود مهمان من باشی چه خواهد شد...؟
_عماد خراسانی^
اونجایی که صائب تبریزی میگه:
تقصیردلمچیستاگررویتوزییاست
حاجتبهبیاننیستکهازرویتوپیداست
منتشنهییکلحظهتماشایتوهستم
افسوسکهیکلحظهتماشایتورویاست
به بعضیا هم باید گفت:
مگذار درد و دل کنم و درد سر شود
👤 #فاضلنظری