،
مینویسم...
برای قلبی که شکست...
ودستی که دیگرتوان نوشتن ندارد...
وذهنی که دیگر یارای فکر کردن ندارد...
مینویسم..
ازسرابی که همه هستی ام را به یغما برد...
و از طوفانی که خانه آرزوهایم راویران ساخت...
خانه ای که خراب شد کاخ آرزوهایم بود...
مینویسم...
ازبغض..
ازسکوت.
ازهرآنچه باید بشکند..و شکسته شد ....
و هنر هیچ بند زنی اون رو بند نزد....
مینویسم...
از دردهای التیام نیافته...
ازبغض های بی صداشکسته...
از خفقان در گلو مانده .....
مینویسم...
ازتنهایی...
از خودم...
رفاقتاینطورینیستکہهروقتوقتتخالےشد
بریسراغش
رفاقتیعنےتماملحظاتزندگیتوبہفکرش
باشے💘!'
❤️🍂☕️♥️
مادرم میگفت : عاشقی یک شب است
و پشیمانی هزار شب !
اما هزار شب است
پشیمانم، که چرا یک شب عاشقی نکردم !
❤️🍂☕️♥️
- تنـها برایش گریـه کـرد . .
بعد آرام درونِ کفـن گـفت :
- زهرا . . منم علی .. !
🖤🍂☕️🖤