‌‌ دیوانه بخوانید مرا، هیچ غمے نیســــت مجنون دوعالم شدنم ڪار ڪمے نیســـــت لبریز شده دل از عشـــق محبت به عالم عاشـــق شد ام از یار دلآرا خبرے نیست دیوانـــــه و شیـــــــدا شدنم در ره دلدار بارگرانیست از منزل مقصود اثرے نیست بگـــویم به صد بار بگویم دیوانه منم باز از جانب دیوانــــه باز یار غمے نیســـــت هرگــــــز نخواهم ڪه عاقل بمانم به عالم از جانب دیوانه به ان یار خطرے نیســت ‌‎   ‌‎‌‌‎‌‌ ‌‌‎@Loveyoub

اونجایی فهمیدم از خودم بیشتر دوستت دارم که وقتی ناراحت میشی، خودم بیشتر ناراحت میشم وقتی حتی یه ثانیه ازم دور میشی، دلم تنگ میشه وقتی باهات حرف نمیزنم، احساس تنهایی میکنم وقتی که فقط صدایِ تورو میشنوم آروم میشم؛)♥️ @Loveyoub

اینو بخون و آویزہ ے گوشت ڪن: شما هیچوقت نمی‌تونید ڪسے رو نگہ دارید؛ حتے اگہ براش یہ عالمہ وقت بزارید؛ مهربون ترین آدمـ دنیا باشید؛ ازش مراقبت ڪنید ونزارید آب تو دلش تڪون بخوره؛بہ زیباترین روش ممڪن باهاش رفتار ڪنیدنمی‌تونید ڪسے رو نگہ دارید؛ با صورت زیبا و حرفاے عاشقانہ امـ نمی‌تونید نگہ دارید؛ تنها راہ نگہ داشتن یہ آدمـ براے خودت: اینہ ڪہ "خودش بخواد باهات بمونه." @Loveyoub

هر بار ڪه؛       یاد تو ڪردم باریدم....!! ‌ یاد تــــوبهترین؛           "دعای              باران است....!!! @Loveyoub

‏گفت : "یه وقت غصه نخوری زندگی من" و من به این فڪر میڪردم ڪه چه دلیلی برای غصه نخوردن بزرگتر از اینڪه "زندگی او" هستم؟ @Loveyoub

باز هم پنجشنبه است! خودت بگو دست در دست دلتنگی هایم در کدامین خیابان بگردم تا قلم و کاغذ جای خالیت را بهانه نکنند... همه جای شهر نشان از تو دارد و شعرهایم، هوای تو... @Loveyoub

هر آدمی که به دنیا می آید ❣ گریستن را بلد است، ❣ زیرا گریه جواز ورود به این جهان است❣ اما خندیدن را باید آموخت ❣ و آنکه می خندد حتماً برای آموختنش ❣ رنج بسیار برده است.❣ آنکه لبخند می زند، نوح است ❣ زیرا توانسته در توفان زندگی قایقی بسازد. ❣ هر لبخند قایقی ست و آنکه لبخند می زند❣ یعنی توانسته روی رودِ روانِ اشک هایش❣ قایقی بیندازد و دور شود از جزیره های❣ سرگردانی و اندوه.❣ اگر روزی کسی را دیدید که می خندد، ❣ پیش از آنکه به خنده هایش شلیک کنید 💘 از او بپرسید او خندیدن را از کجا آموخته است @Loveyoub

🎵پویا بیاتی _خودمونيم زیرِ امضاے تمام شعرهایم مینویسم"دل نوشت تابدانند "عشق را باید فقط با دل" نوشت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@Loveyoub

☆ باده‌ی‌چشمانت تو که بودی که دلم صید تو شد؟ کلماتم همه در قید تو شد تو چرا صدر جمالی؟ دل ما رمق جنبه ندارد به خدا شده ام مست نگاهت ، صنما منم آن محو نگارت! صنما خبر آمد که تو گر مست کنی ره جنّت ز خودت بست کنی! چه بگویم که در این باده ی من خود فردوس ، شده لانه ی من @Loveyoub

باز دلم برایت تنگ شده ودرگوشه ای از افکارم کِز کرده أم منی که به خودم قول داده بودم فراموشت کنم..... خاطره به خاطره به یادت می آورم برای منی که جز خیالت همدم دیگری ندارم.... به گمانم الزامیست فکر کردن به تو.... @Loveyoub