✨ ﴾﷽﴿✨
#داستانک
پیرمردی هر روز تومحله پسرکی رو با پای برهنه می دید که با توپ پلاستیکی فوتبال بازی میکرد
روزی رفت و یه کفش کتونی نو خرید و اومد به پسرک گفت: بیا این کفشا رو بپوش.
پسرک کفشا رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت: شما خدایید؟ پیرمرد لبش را گزید و گفت نه پسرجان.
پسرک گفت: پس دوست خدایی، چون من دیشب فقط به خدا گفتم کفش ندارم...
"دوست خدا بودن سخت نيست"
✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️
⚘أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج⚘
╭═━⊰🍃🌸🍃⊱━═╮
روشـــــــنگــــران https://eitaa.com/joinchat/2089287787C2a644ad91e
╰═━⊰🍃🌸🍃⊱━═
✨ ﴾﷽﴿✨
#آقا_امام_زمان_به_سراغ_شما_بیایند؟
🔺️یکی از دانشمندان ، آرزوی زیارت حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه را داشت و از عدم موفقیت خود ، رنج می برد. مدتها ریاضت کشید و آنچنان که در میان طلاب حوزه نجف مشهور است ، شبهای چهارشنبه به «مسجد سهله» می رفت و به عبادت می پرداخت ، تا شاید توفیق دیدار آن محبوب عاشقان نصیبش گردد.
🔸️مدتها کوشید ولی به نتیجه نرسید. سپس به علوم غریبه و اسرار حروف و اعداد متوسل شد ، چله ها نشست و ریاضتها کشید ، اما باز هم نتیجه ای نگرفت.
ولی شب بیداریهای فراوان و مناجاتهای سحرگاهان ، صفای باطنی در او ایجاد کرده بود، گاهی نوری بر دلش می تابید و حقایقی را می دید و دقایقی را می شنید.
🔹️روزی در یکی از این حالات معنوی به او گفته شد: «دیدن امام زمان( عج الله تعالی فرجه الشریف) برای تو ممکن نیست ، مگر آنکه به فلان شهر سفر کنی».
🔸️به عشق دیدار ، رنج این مسافرت توانفرسا را بر خود هموار کرد و پس از چند روز به آن شهر رسید.
🔹️در آنجا نیز چله گرفت و به ریاضت مشغول شد. روز سی و هفتم و یا سی و هشتم به او گفتند: «الان حضرت بقیة اللّه ، ارواحنافداه، در بازار آهنگران ، در مغازه پیرمرد قفل سازی نشسته اند ، هم اکنون برخیز و به خدمت حضرت شرفیاب شو!»
🔸️با اشتیاق ازجا برخاست. به دکان پیرمرد رفت. وقتی رسید دید حضرت ولی عصر( علیه السلام) آنجا نشسته اند و با پیرمرد گرم گرفته اند و سخنان محبت آمیز می گویند. همین که سلام کرد ، حضرت پاسخ فرمودند و اشاره به سکوت کردند.
🔹️در این حال ، دید پیرزنی ناتوان و قد خمیده، عصا زنان آمد و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: اگر ممکن است برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی بخرید که من به سه شاهی پول نیاز دارم.
🔸️پیرمرد قفل را گرفت و نگاه کرد و دید بی عیب و سالم است ، گفت: خواهرم! این قفل دو عباسی (هشت شاهی) ارزش دارد. زیرا پول کلید آن، بیش از ده دینار نیست ، شما اگر ده دینار (دو شاهی) به من بدهید، من کلید این قفل را می سازم و ده شاهی، قیمت آن خواهد بود!
🔹️پیرزن گفت: نه ، به آن نیازی ندارم ، شما این قفل را سه شاهی از من بخرید ، شما را دعا می کنم.
🔸️پیرمرد با کمال سادگی گفت: خواهرم! تو مسلمانی ، من هم که مسلمانم ، چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و حق کسی را ضایع کنم؟ این قفل اکنون هشت شاهی ارزش دارد ، من اگر بخواهم منفعت ببرم، به هفت شاهی می خرم، زیرا در معامله دو عباسی، بیش از یک شاهی منفعت بردن، بی انصافی است. اگر می خواهی بفروشی، من هفت شاهی می خرم و باز تکرار می کنم: قیمت واقعی آن دو عباسی است، چون من کاسب هستم و باید نفعی ببرم، یک شاهی ارزانتر می خرم!
🔹️شاید پیرزن باور نمی کرد که این مرد درست می گوید ، ناراحت شده بود و با خود می گفت: من خودم می گویم هیچ کس به این مبلغ راضی نشده است ، التماس کردم که سه شاهی خریداری کنند، قبول نکردند. زیرا مقصود من با ده دینار (دو شاهی) انجام نمی گیرد و سه شاهی پول مورد احتیاج من است. پیرمرد هفت شاهی به آن زن داد و قفل را خرید.
💠همین که پیرزن رفت امام(علیه السلام) به من فرمودند:
«آقای عزیز! دیدی و این منظره را تماشا کردی؟! اینطور شوید تا ما به سراغ شما بیاییم. چله نشینی لازم نیست، به جفر متوسل شدن سودی ندارد. عمل سالم داشته باشید و مسلمان باشید تا من بتوانم با شما همکاری کنم!
🔹️از همه این شهر، من این پیرمرد را انتخاب کرده ام، زیرا این مرد ، دیندار است و خدا را می شناسد ، این هم امتحانی که داد. از اول بازار، این پیرزن عرض حاجت کرد و چون او را محتاج و نیازمند دیدند، همه در مقام آن بودند که ارزان بخرند و هیچ کس حتی سه شاهی نیز خریداری نکرد و این پیرمرد به هفت شاهی خرید. هفته ای بر او نمی گذرد، مگر آنکه من به سراغ او می آیم و از او دلجوئی و احوالپرسی می کنم.»
📚برگرفته از: محمدرضا باقی اصفهانی، عنایات حضرت مهدی( علیه السلام) به علما و طلاب، ص204-202،
به نقل از: سرمایه سخن، ج1.
ملاقات با امام عصر، ص268
✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️
⚘أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج⚘
╭═━⊰🍃🌸🍃⊱━═╮
روشـــــــنگــــران https://eitaa.com/joinchat/2089287787C2a644ad91e
╰═━⊰🍃🌸🍃⊱━═
✨ ﴾﷽﴿✨
#قضاوت 😰
🔺️در بين بني اسرائيل قاضي اي بود كه ميان مردم عادلانه قضاوت مي كرد.
🔸️️وقتي كه در بستر مرگ افتاد ، به همسرش گفت:
هنگامي كه مُردم مرا غسل بده و كفن كن و چهره ام را بپوشان و مرا بر روي تخت (تابوت) بگذار.
🔹وقتي كه مُرد ، همسرش طبق وصيت او رفتار كرد. پس از چند دقيقه كه روپوش را از روي صورتش كنار زد ناگهان كرمي🐛 را ديد كه بيني او را قطعه قطعه مي كند😱
️از اين منظره وحشت زده شد!
روپوش را به صورتش افكند ، و مردم آمدند و جنازه او را بردند و دفن كردند.
همان شب در عالم خواب ، شوهرش را ديد.
🔹️شوهرش به او گفت:
- آيا از ديدن كرم وحشت كردي؟
🔸️زن گفت:
- آري!
🔹️قاضي گفت:
-سوگند به خدا! آن منظره وحشتناک به خاطر جانبداري من در قضاوت راجع به برادرت بود!
🔻روزي برادرت با كسي نزاع داشت و نزد من آمد. وقتي براي قضاوت نزد من نشستند ، من پيش خود گفتم: خدايا حق را با برادر زنم قرار بده!
وقتي كه به نزاع آنان رسيدگي نمودم، اتفاقا حق با برادر تو بود ، و من خوشحال شدم.
❎ آنچه از كرم ديدي ، مكافات انديشه من بود كه چرا مايل بودم حق با برادر زنم باشد و بي طرفي را حتي در خواهش قلبي ام حفظ نكردم.
📒بحارالانوار، ج 14، ص 489
✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️
⚘أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج⚘
╭═━⊰🍃🌸🍃⊱━═╮
روشـــــــنگــــران https://eitaa.com/joinchat/2089287787C2a644ad91e
╰═━⊰🍃🌸🍃⊱━═
✨ ﴾﷽﴿✨
#کامیون_حمل_زباله
سوار تاکسی خط شدم که برم فرودگاه درحین حرکت یه ماشین درست جلوی ما از پارک اومد بیرون . راننده تاکسی هم محکم زد رو ترمز و به فاصله چند سانتیمتری از اون ماشین ایستاد!
راننده ی مقصر سرشو برگردوند طرف ما و شروع کرد به داد و فریاد. راننده تاکسی فقط #لبخند زد و براش دست تکون داد وبه مسیر خودش ادامه داد! به راننده تاکسی گفتم : شما که مقصر نبودید چرا بهش چیزی نگفتید؟
راننده تاکسی به من گفت این اشخاص مانند کامیون حمل زباله هستند!! اونها از درون لبریز از آشغالایی مثل ناکامی، خشم و.. هستند وقتی این #آشغال ها در اعماق وجودشون انباشته میشه به جایی برای تخلیه احتیاج دارند وگاهی اوقات روی شما خالی می کنند!
به خودتان نگیرید و فقط لبخند بزنید ، دست تکان دهید و برای اون ها آرزوی خیر کنید. و ادامه داد حرف آخر اینکه آدم های باهوش اجازه نمی دهند که کامیون حمل زباله ، روزشان را خراب کند
✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️
⚘أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج⚘
╭═━⊰🍃🌸🍃⊱━═╮
روشـــــــنگــــران https://eitaa.com/joinchat/2089287787C2a644ad91e
╰═━⊰🍃🌸🍃⊱━═
✨ ﴾﷽﴿✨
💠اگر حق با شماست،
به خشمگین شدن نیازی نیست😊
👈و اگر حق با شما نیست ، هیچ حقی برای عصبانی بودن ندارید!
صبوری با خانواده عشق است،
صبوری با دیگران احترام است،
صبوری با خود اعتماد به نفس است
وصبوری در راه خدا ایمان است.
اندیشیدن به گذشته اندوه،
و اندیشیدن به آینده هراس می آورد؛
به حال بیاندیش تا لذت را به ارمغان آورد.
در جستجوی قلب زیبا باش نه صورت زیبا؛
زیرا هر آنچه زیباست،
همیشه خوب نمیماند؛
👌اما آنچه خوب است، همیشه زیباست.
چه تعبیر زیبایی ...
✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️
⚘أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج⚘
╭═━⊰🍃🌸🍃⊱━═╮
روشـــــــنگــــران https://eitaa.com/joinchat/2089287787C2a644ad91e
╰═━⊰🍃🌸🍃⊱━═
✨ ﴾﷽﴿✨
💢هنگامی که دنیا برایت تنگ می شود این داستان را به یاد بیاور:
"او پدر هفت کودک بود سه پسر و چهار دختر
پسر اولش در سن دو سال و چند ماهگی از دنیا رفت
و پسر دومش در سن یک سال و نیمی
و پسر سومش در سن هفده ماهگی یعنی در برهه شیرخوارگی وفات یافت
دختر اولش ازدواج کرد و در سن بیست و هشت سالگی از دنیا رفت
و دختر دومش نیز ازدواج کرد سپس در سن بیست و یک سالگی مرد
سپس دختر سومش ازدواج کرد و در سن بیست و هفت سالگی از دنیا رفت
او همه فرزندان پسر و دختر خود (قاسم، عبدالله، ابراهیم.. و زینب، رقیه و ام کلثوم) را از دست داد و پس از وفاتش تنها فاطمه باقی ماند".
🌹او کسی نیست جز حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)
☝️پس هنگامی که ابتلا و آزمایشها یا اندوه هایی به تو می رسد این داستان را به یاد بیاور.
✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️
⚘أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج⚘
╭═━⊰🍃🌸🍃⊱━═╮
روشـــــــنگــــران https://eitaa.com/joinchat/2089287787C2a644ad91e
╰═━⊰🍃🌸🍃⊱━═
✨ ﴾﷽﴿✨
💢اگر حق با شماست،
به خشمگین شدن نیازی نیست😊
👈و اگر حق با شما نیست ، هیچ حقی برای عصبانی بودن ندارید!
صبوری با خانواده عشق است،
صبوری با دیگران احترام است،
صبوری با خود اعتماد به نفس است
وصبوری در راه خدا ایمان است.
اندیشیدن به گذشته اندوه،
و اندیشیدن به آینده هراس می آورد؛
به حال بیاندیش تا لذت را به ارمغان آورد.
در جستجوی قلب زیبا باش نه صورت زیبا؛
زیرا هر آنچه زیباست،
همیشه خوب نمیماند؛
👌اما آنچه خوب است، همیشه زیباست.
چه تعبیر زیبایی ...
✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️
⚘أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج⚘
╭═━⊰🍃🌸🍃⊱━═╮
روشـــــــنگــــران https://eitaa.com/joinchat/2089287787C2a644ad91e
╰═━⊰🍃🌸🍃⊱━═
✨ ﴾﷽﴿✨
#در_محضر_بزرگان
خداوند به انسان دستور داد
گندم نخورد وقتی خورد...
اولین سیلی خداوند به او
برهنه شدنش بود،☝!
این نشان میدهد که :
❌✖رها کردن لباس
"سیلی خداست" نه "تمدن"✖❌
#حاج_آقا_قرائتی
✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️
⚘أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج⚘
╭═━⊰🍃🌸🍃⊱━═╮
روشـــــــنگــــران https://eitaa.com/joinchat/2089287787C2a644ad91e
╰═━⊰🍃🌸🍃⊱━═
✨ ﴾﷽﴿✨
#ما_خودمون_فـرهنگ_داریم
بعد از آموزش های سخت ، پایین کوه که میرسیدیم ، حاج احمد خرما گرفته بود دستش ، به تک تک بچه ها تعارف میکرد .
وقتی بر میداشتم ، گفتم : " مرسی برادر ! "
گفت : " چی گفتی ؟!
" فهمیدم چه اشتباهی کردم ؛ اما دیگر دیر شده بود ! ظرف خرما را داد دست یکی دیگه ، گفت : " بخیز ! "
تو اون سرما ، تو برف ، بیست متر سینه خیز برد . دیگه توان نداشتم ، ولو شدم . گفت : " باید بری ." ضربه ای به پشتم زد که ... بعداً به حاج احمد گفتم به خاطر یک کلمه ، برای چی منو زدین ؟!
گفت : ما رژیم طاغوتی را با فرهنگش بیرون کردیم ، ما خودمون فرهنگ داریم ،
زبان داریم . شما نباید نشخوارکننده کلمات اجانب باشید . به جای این حرف ها بگو خدا پدرت رو بیامرزه !"
✍ راوی : سردار عسکری
#حاج_احمد_متوسلیان🌷
✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️
⚘أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج⚘
╭═━⊰🍃🌸🍃⊱━═╮
روشـــــــنگــــران https://eitaa.com/joinchat/2089287787C2a644ad91e
╰═━⊰🍃🌸🍃⊱━═
✨ ﴾﷽﴿✨
#تلنگرانه
راننده ترمز گرفت!😕
دستانداز را که رد کرد ،
رو به مسافر بغلدستش گفت:😶
این دستاندازها گر نبود ، سَرِ تقاطعها
خیلی خطرناک میشد☹️
خدا خیرشان دهد!😄🙌
گاهی هم ، زندگی میافتد توی دستانداز!😊
لابد خدا میخواهد از خطرِ روزگارِ پُرتقاطع ، کم کند!😉
سختی ها را دستانداز میکند تا زندگیمان #کم_خطرتر شود😍
#فَاِݧَّ_مَعَ_الْعُسْرِ_یُسْرا❤
✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️
⚘أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج⚘
╭═━⊰🍃🌸🍃⊱━═╮
روشـــــــنگــــران https://eitaa.com/joinchat/2089287787C2a644ad91e
╰═━⊰🍃🌸🍃⊱━═
✨ ﴾﷽﴿✨
🔴 چهکار کنیم که همۀ زندگیمان لذتبخش شود؟
🔸یک گلفروش هر روز بارها دستهگل درست میکند ، اما اگر یکروز بخواهد برای معشوق خودش دستهگلی درست کند ، حتماً این کار را با انگیزه و نشاط خاصی انجام میدهد و بیشتر از همیشه از این کارش لذت میبرد!
🔸اگر معشوق کسی به او بگوید «یک لیوان آب به من بده!» او از انجام همین کار ساده چه حس خوبی پیدا میکند! مهم این است که تو برای چه کسی و در محضر چه کسی این کار را انجام میدهی؟ حالا تصور کن که در محضر بزرگترین معشوق عالم هستی!
🔸ما که هنوز عاشق خدا نشدهایم چه؟ یک مدت از سرِ «احترام خدا» کارهایت را بهخاطر خدا انجام بده؛ کمکم عاشقش میشوی! وقتی عاشق خدا شدی، یک زندگیِ عالی خواهی داشت که از هر لحظهاش لذتها میبری!
🔸منتظر نباش یک شیرینی خاصی در زندگیات پیدا شود تا لذت ببری ، کاری کن از همین زندگیِ عادیات خیلی نشاط پیدا کنی! هر کار سادهای را هم «بهخاطر خدا» انجام بده تا از آن لذت ببری!
#حجت_الاسلام_پناهیان
✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️
⚘أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج⚘
╭═━⊰🍃🌸🍃⊱━═╮
روشـــــــنگــــران https://eitaa.com/joinchat/2089287787C2a644ad91e
╰═━⊰🍃🌸🍃⊱━═
✨ ﴾﷽﴿✨
چندگاهیست وقتی میگویم : «وَ فی کُلِّ ساعة»
دلم می سوزد که همه ساعاتم ازآن تو نیست 😔
وقتی می گویم: «ولیّاً و حافِظاً»
احساس می کنم که سرپرستم ، امامم کنار من ایستاده و قطره های اشکم را به نظاره نشسته است.😭
وقتی می گویم : «و قائِداً وناصِراً»
به یاد پیروزی لشکرت ، در میان گریه لبخند بر لبم نقش می بندد.☺️
وقتی می گویم : «و دَلیلاً و عَینا»
یقین دارم که تو راهنما و ناظر اعمال منی.😇
وقتی می گویم: «حَتّی تُسکِنَهُ أَرضَکَ طَوعا»
یقین دارم که روزی حکومت تو بر زمین گسترده می شود و همگی شاهد مدینه فاضله ات خواهیم بود.😍
وقتی می گویم: «وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا»
به حال آنانی که در زمان طولانی حکومت شیرین تو طعم عدالت را می چشند غبطه می خورم 😢
و چندگاهیست #دعای_فرج را چند بار می خوانم !!!
تا هم با آمدن نامت دلم بلرزد!
هم اشکم بریزد!
هم در جست و جویت باشم!
هم سرپرستم باشی!
هم به حال مردمان عصر ظهور غبطه بخورم.
وهم احساس کنم خدا در نزدیکی من است!
و باز هم از ته دل مخلصانه می گویم :
'' #اللهم_عجل_لولیک_الفرج ''
✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️✳️
⚘أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج⚘
╭═━⊰🍃🌸🍃⊱━═╮
روشـــــــنگــــران https://eitaa.com/joinchat/2089287787C2a644ad91e
╰═━⊰🍃🌸🍃⊱━═