💟 بانوی مسلمان فلیپینی که برای ارتقا صلح و مشارکت زنان فعالیت میکند. 🔆 کانی دوماتو زن مسلمان فیلیپین؛ یکی از فعالان حوزه میانجیگری است که برای ارتقای صلح و افزایش مشارکت زنان در فیلیپین فعالیت می‌کند. 🔅او تصورات کلیشه‌ای مربوط به یک زن مسلمان را احساس کرده و درگذشته به او به عنوان عضوی از ابوسیاف، یک گروه افراطی که به بمب‌گذاری و آدم‌ربایی معروف است برچسب زده می‌شد. 🔆دوماتو که در سه سال گذشته بیش از ۳۰ پرونده را میانجیگری کرده است و فقر را مسئله اصلی این پرونده‌ها می‌داند که منجر به دزدی و قتل های بسیار زیاد شده است. او می‌گوید: من ثابت کردم که همه کارها را زنانی مانند من می‌توانند انجام دهند. هیچ غیرممکنی وجود ندارد. #خانومانه __________📺📢__________ 🆔 @MAHYA_BAN00

#رفیق_شهید 🕊تقدیم به مادر شهید "سید روح الله عجمیان" و تمام مادران شهدا به مناسبت ۲۰ بهمن سالروز ولادت شهید والامقام سید روح الله عجمیان این شهید عزیز را با صلوات یاد کنیم 🤲 💠 اللهم صل علی محمد وآل محمد 💠. ♡سید روح الله عجمیان♡ 🔅متولد ۲۰ بهمن ۱۳۷۴ لرستان🔅 __________🌹🇮🇷__________ 🆔 @MAHYA_BAN00

🏺سارق کمک‌های مردمی 🔺اشرف از راه های دیگری نیز برای حیف و میل اموال عمومی استفاده می کرد، مثلا، اجناس ارسالی مردم جهت کمک به زلزله زدگان را می دزدید و در بازار آزاد می فروخت. 🔺در موردِ دیگر، اشرف مبلغ ۳۰۰ میلیون به یک شرکت فیلمسازی پرداخت تا فیلمی از زندگی او تهیه کنند. 🔺خانواده و اطرافیان او نیز در اتلاف سرمایه های کشور به نفع وی نقش داشتند. فریده دیبا در کتاب خاطرات خود درباره هدایایی که در یکی از جشن های تولد اشرف از سوی مدعوین به وی اهدا شد آورده است: 📌" در جشن تولد اشرف، دخترم فرح یک سینه ریز برلیان، دو گوشواره و یک انگشتر و دستبند که به اصطلاح یک ست کامل محسوب می شد، به اشرف هدیه داد. ارزش این جواهرات بیشتر به واسطه قدمت تاریخی آنها بود که فرح با صلاحدید محمدرضا از یک حراجی معروف اشیاء گرانبهای تاریخ در لندن خریداری کرده بود. گفته می شد که این جواهرات متعلق به ژوزفین معشوقه ناپلئون بوده اند و ناپلئون آنها را به ژوزفین هدیه داده بود. من هم یک ساعت جواهرنشان کار دست را که توسط جواهرساز معروف سوئیسی ساخته و توسط فرح به همین منظور خریداری شده بود به اشرف هدیه دادم. آن شب هدایای فوق العاده گرانبهایی به اشرف داده شد. بسیاری از صاحبان صنایع و متمولین تهران هم در میهمانی حضور داشتند و هدایای گرانبهایی به اشرف دادند. در میان این هدایا همه چیز دیده می شد، از سهام کارخانجات گرفته تا املاک مرغوب شمال تهران و جواهرات و امثالهم." 📕 فساد در رژیم پهلوی دوم #دو_دقیقه_مطالعه __________📙⏳__________ 🆔 @MAHYA_BAN00

🔴ویژه برنامه دهه فجر🔴 😡توهین شاه به زنان! 😱زنان متقلب و شرور هستند! ⛔️ نگاه تاسف انگیز شاه ایران به زنان #دهه_فجر #انقلاب_اسلامی #۲۲_بهمن #تماشا __________🎥🎞__________ 🆔@MAHYA_BAN00

🔴ویژه برنامه دهه فجر🔴 #پرونده_ویژه 9⃣ ♦️شهیده ناهید فاتحی 🔺باشروع حرکت های انقلابی مردم ایران، ناهید هم به سیل خروشان انقلابیون پیوست و با شرکت در راهپیمایی‌ها و تظاهرات ضد طاغوت در جرگه دختران مبارز کردستان قرار گرفت. روزی با دوستانش به قصد شرکت در تظاهرات علیه رژیم به خیابان های اصلی شهر رفت. لحظاتی ازشروع این خیزش مردمی نگذشته بودکه ماموران شاه به مردم حمله کردندآنها ناهید را هم شناسایی کرده بودند و قصد دستگیری او را داشتند که با کمک مردم فرار کرد. 🔺بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وشروع درگیری های ضدانقلاب درمناطق کردستان، ناهید که تازه پابه دوران نوجوانی گذاشته بود، همکاری اش را با نیروهای ارزشی ارتش و سپاه آغازکرد. شروع این همکاری ،خشم ضدانقلاب بخصوص گروهک کومله را برانگیخت. روزی که ناهید برای درمان به بیمارستان میرود بعد از مدت طولانی ای که برنمی‌گردد اعضای خانواده به دنبال او می‌روند و از افرادی میشنوند که چند نفر او را دوره کرده و به زور سوار مینی بوسی می‌کنند. 🔺چندماهی بعد او را در روستاهای کردستان با دستانی بسته وسری تراشیده به جرم اینکه «این جاسوس خمینی است!» می چرخاندند. یک روستایی دیده های خودرا از آن اتفاق اینگونه تعریف می کند« کومله ها به آن دختر نوجوان می گفتند: آزادت نمی کنیم مگر اینکه به خمینی توهین کنی! اما شیربچه کردستان جان فدای آرمان کرد وهرگز علیه امام و رهبر خود زبان باز نکرد » 🏴یازده ماه بعد پیکر مجروح و کبودش با سری شکسته و تراشیده در سنگلاخ های اطراف روستایی پیدا شد. #دهه_فجر #انقلاب_اسلامی #۲۲_بهمن __________🇮🇷__________ 🆔@MAHYA_BAN00

صبح امروز رو با یه دعای خوب شروع کنیمـ . . . خدایا؛ هر کی هر چیز خوبی رو برای ما میخواد؛ اول به خودش بده☺️😌 #صبح_بخیر __________🌝✋___________ 🆔 @MAHYA_BAN00

بسم الله الرحمن الرحیم 💠 «عهد مقدس» 💠 🔺هنوز هوا گرگ و میش بود که از خانه بیرون زدیم، قرار شده بود نماز صبح را در راه بخوانیم تا زودتر برسیم و بتوانیم از تمام روز استفاده کنیم. نسیم خنک صبحگاهی و سکوت مطبوع فرصت مناسبی برای تفکر فراهم کرده بود حس سبکی و رهایی سراسر وجودم را فراگرفته بود. تقریباً مقدار زیادی از جاده را طی کرده بودیم که دخترم از خواب بیدار شد و سراسیمه گفت «کجا؟ کجا می رویم؟» گفتم «یه جای خوب، خواب بودی بیدارت نکردم با بابا بغلت کردیم و گذاشتیم تو ماشین» گفت «چه خوب! ولی برگردیم، برگردیم» گفتم «چرا؟ چیزی شده؟ کاری داری؟» مضطرب و بی تاب به نظر می رسید، مثل کسی که از یک قرار مهم جامانده باشد، از امتحانی سرنوشت ساز، از دیدار فردی بزرگ بی نصیب مانده باشد. کمی دلداریش دادم و سعی کردم آرامش کنم پیش خود گمان کردم خواب زده شده است. چند دقیقه دیگر سرحال می شود و حالش سرجا می آید.اما گذشتِ زمان و پریدن خواب از سرش نیز کارساز نشد. اصرارهایش را هیچ صحبتی کم نکرد. بالاخره مجبور به برگشت شدیم. برق خوشحالی از چشمانش فوران می کرد کلی تشکر و عذرخواهی کرد که مسبب برگشتمان شده است. وقتی رسیدیم خانه آفتاب در کل آسمان پهن شده بود. با عجله از ماشین پیاده شد، سراسیمه خود را به اتاقش رساند، چادر مشکی اش را برداشت، بوسید و بویید، خنده ای از ته دل کرد مانند مادری که فرزند گم شده اش را پیدا کرده باشد. من و پدرش متعجب غرق تماشایش بودیم که چادرش را بر سر انداخت و گفت «حالا برویم.» گفتم «دخترم شما که حجابت کامل بود، حالا اگر چادر هم نبود اشکالی نداشت.» نگاهی به من کرد و هیچ نگفت.... او فقط ده سال داشت، از سال گذشته که به سن تکلیف رسیده بود حجابش را به صورت کامل رعایت می کرد اما خب گاهی چادر هم سر نمی کرد مخصوصا هنگام بازی در پارک یا حیاط خانه یا در مسافرتها با مانتو و روسری حجاب داشت. البته یکی دو هفته بود که می دیدم هر وقت برای هر منظوری بخواهیم از خانه بیرون برویم چادر سرش می کند اما چیز عجیبی به نظرم نیامده بود، با این ماجرا پیش خودم گفتم حتماً این یکی دو هفته اتفاقی افتاده که هیچوقت بی چادر بیرون نرفته است..... ادامه دارد 🖌صُراحی #به_روایتِ_محیا __________📝✍__________ 🆔 @MAHYA_BAN00

👋سلام‌ محیایی عزیز. 🌺خب طبق وعده مون قرار شد تا ساعت ۱۰ امروز برای عکس‌ها بازدید جمع کنید و خدا قوت میگم بهتون 😊 💢و اما برنده های انقلابی ما به ترتیب: 🥇 گل پسر انقلابی علی زارعی با تعداد ۶۵۷ بازدید. 🥈 گل دختر انقلابی زهرا سادات مرتضوی با تعداد ۳۱۲ بازدید. 🥉گل دختر انقلابی فاطمه رستمی با تعداد ۲۵۰ بازدید. 🏆برنده های عزیز جهت دریافت هدیه به آیدی @MAHYA_BAN00_ADMIN پیام دهید تا هدیه تقدیمتون بشه 🎁

🖇 ساخت شکلک 🙂☹️😠 🔺مناسب برای کودکان سه تا شش سال. کودکان می توانند با جابجا کردن اعضاء صورت حالت‌های مختلف احساس را مانند خشم ،ناراحتی،شادی،..‌‌نشان دهند . ❗️این بازی علاوه بر تمرکز به کودک کمک می کنند با احساسات خود بیشتر آشنا شود. #هم_بازی __________🏀🏓__________ 🆔 @MAHYA_BAN00

🔴 به کجا چنین شتابان؟؟؟ ✍نقـدی برموضع گیری بعضی از افراد درمورد وقوع #زلزله 💠و هو الذي أنشأكم من نفس واحده💠 ♡اوست آن كسي كه شما را از يك نفس آفريده است♡ (آيه مباركه ۹۸ سوره انعام) 🔷 این روزها که خبر زلزله سوریه و به دنبال آن، زلزله ترکیه را شنیدیم؛ شاید ابتدایی ترین واکنش هر انسانی پس از شنیدن خبر، ابراز تاسف و ناراحتی باشد. بسیار طبیعی است که انتظار داشته باشیم، آدم از شنیدن خبر مرگ ۶ هزار نفر، آن هم در زیر آوار، غمگین شود. اما... ⛔️چند لحظه ایست..... ⛔️ 🔶 غیر قابل انتظار اما واقعی است که عده‌ای این روزها، فطرت انسانی شان را کنار گذاشته‌اند و جدا از اینکه، آن را یک بحران ببینند؛ خودشان آب به آسیاب می ریزند و با در دست داشتن تربیون مجازی خود، همه چیز را برعکس و بحرانی نشان میدهند. ‼️ تعجب نکنید اگر این روزها، همه چیز در خصوص وضعیت #زلزله سوریه و ترکیه همانند جام جهانی قطر، سیاسی شده است. 🔰 همه در دست یک اهرم است؛ "قدرت رسانه" 🔻 رسانه ها می توانند کاری کنند که از مظلوم متنفر باشید و به ظالم عشق بورزید. 🔸 رسانه ها می توانند کاری کنند که اگر کودک اهل ترکیه باشی و زیرآوار مانده باشی، میتوانی امید داشته باشی که دنیا به کمکت بیاید ولی اهل سوریه باشی، نه!!! چرا؟؟؟ چون قدرت رسانه طرف ترکیه است. 🔹 آن مدعیانی که نان شان همیشه به نرخ روزشان است؛ و روزگاری در بوق و کرنا میکردند، که دین ما انسانیت است؛ اکنون بین زلزله زدگان ترک و عرب فرق میگذارند! 💯 اما همین الان؛ اگر بیاییم پرچم اوکراین را کنار عکس بچه های سوریه بگذاریم، همین جماعت آفتاب پرست، دایه دلسوزتر از مادر میشوند. ➕آقا و خانم نسبتا محترم! به کجا چنین شتابان؟؟؟ __________📝______________ 🆔 @MAHYA_BAN00

🔴ویژه برنامه دهه فجر🔴 #خاطرات_پیشرفت 🔟 ✅انیمیشن انگشت مکانیکی #دهه_فجر #انقلاب_اسلامی #۲۲_بهمن __________🔖__________ 🆔@MAHYA_BAN00

💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠 ادامه «عهد مقدس» ..... راه افتادیم کمی که گذشت گفتم «خب حالا اگر دوست داشتی تعریف کن من و بابا هم بدانیم چه شده.» با نگاهی خیره به من ذل زد و چیزی نگفت، انگار هنوز فرصت لازم داشت تا به آرامش برسد و خودش را بعد از تحمل آن اضطراب پیدا کند. کنار سبزه زاری توقف کردیم تا کمی استراحت کنیم. کمی راه رفت کمی دوید، مثل پرنده ای که از دست صیاد جان سالم به در برده باشد می خندید و می دوید چادر زیبایش در هوا پرواز می کرد. خسته شد آمد کنارم نشست رو کرد به من و گفت «مامان یادت می آید دو هفته پیش در خیابان دوست قدیمی ات را بعد از گذشت سالها دیدی؟ هر دو شما کلی خوشحال شدید و با هم صحبت کردید،بعد که او از ما جدا شد و رفت تو آهی کشیدی و گفتی حیف..... من منظور تو را از آه و حیف فهمیدم چون آن خانم بی حجاب شده بود. من هم دلم گرفت می دانی چرا؟» گفتم «چرا مامان جان؟ چرا دلت گرفت؟» با غمی عمیق نفسی کشید و گفت «یاد حرفهایی که قبلاً زده بودی افتادم، یادت هست گفته بودی هر وقت یکی از ما گناهی کند دل امام زمان می گیرد و برای ما خیلی غصه می خورد، یادت هست گفته بودی هر گناه ما باعث می شود امام زمان دیرتر بیاید، یادت هست...... یادت هست......» انگار دیگر چیزی نمی شنیدم فقط گفتم «بله دخترم خوب یادم هست» بی درنگ گفت «خب آن روز وقتی من دیدم گناه یک نفر باعث می شود امام زمان دیرتر بیاید سریع به امامم قول دادم که به جای او من چادری شوم، هیچوقت بی چادر بیرون نروم، می خواستم دل امامم کمی خوشحال شود، تازه به دو نفر از دوستانم هم گفتم آنها هم مثل من تصميم گرفتند که همیشه با چادر باشند. به خاطر همین امروز که دیدم چادر همراهم نیست خیلی ناراحت شدم آخر من قول داده ام، عهد بسته ام.....» بغلش کردم سر و صورتش را بوسیدم و گفتم «عهدت قبول مامان جان» تمام مسیر در این اندیشه بودم که خدا و حضرت چگونه معادلات ما را بر هم می زنند، من همیشه نگران تأثیر بد جو جامعه بر دخترکان پاک نسل امروزی بودم اما حالا به یقین رسیدم که عَلَم زمین نمی ماند...... برگشتم نگاهی به دخترم کردم، خوابش برده بود...... «خوب بخوابی سرباز دهه نودی» 🖌صُراحی #به_روایتِ_محیا __________📝✍__________ 🆔 @MAHYA_BAN00