شب دوباره همانیم
آزرده، غمگین، تنها و ترسیده از دنیا!
حتی اگر تمام روز، در قویترین حالات ممکن یک انسان زیسته باشیم.
ᴍَᴀʟɪُ /مَــلِیُّ
پیکرِ بیجان خود را تا آخرِ هفته میکشیم..
میرسد کِی؟! پس زمانِ اندکی آسوده بودن؟
ᴍَᴀʟɪُ /مَــلِیُّ
اقبال عجم بود،قدم رنجه نمودید
یک فاطمه هم قسمت ایران شده باشد.