توی خیابون
یه دختره داشت بلند بلند گریه میکرد و میگفت:
باورم نمیشه؛ توروخدا راست میگی؟
اذیتم نکن بخدا گناه دارم
چطور میشه که بشه؟نشدنی بود!!
خدایا شکرت
حس کردم خدا یه لحظه اومد پایین
زد روشونه هاش گفت:منو یادت رفته بودا :)
تمام فاجعه در افراط بود!
افراط در امید
در عشق
در توقعات
در انتظار
افراط در همه چیز..